| جمعه، 07 اردیبهشت 1403
تحلیل محتوای اخبار جنایی در پرونده آتنا اصلانی دختر ۷ ساله قربانی تجاوز به قلم دکترای حقوق کیفری و جرم‌شناسی؛
       کد خبر: 154573
نگاه ایران/سیده مرضیه میرمعصوم نژاد دکترای حقوق کیفری و جرم شناسی طی ماه های گذشته خبر قتل دختر خردسالی بانام آتنا اصلانی (بیشتر بخوانید) در رسانه های گروهی و در فضای مجازی به صورت گسترده منتشرشده است. این خبر در کنار تاثیر عاطفی و غم انگیز خود قابل بررسی از جنبه های مختلف جرم شناسی، جامعه شناسی و علم شناسی است. این نوشتار درصدد است تا به تحلیل گفتمان رسانه ای این پرونده بپردازد و آن را از حیث کیفیت بازنمایی رسانه ای آن موردبررسی قرار دهد. علاقه مردم به طرح موضوعات جنایی باعث می شود رسانه ها برای جلب مخاطب بیشتر و تأثیرگذاری بر آن به راهکارهای مختلفی تمسک جویند. برجسته سازی حوادث جنایی از مهم ترین راهکارهای مورداستفاده رسانه ها است. برجسته سازی شیوه ای است که رسانه ها با استفاده از آن موضوعی را (­با پوشش وسیع، درشتنمایی و تکرار) پراهمیت جلوه می دهند.تحلیل محتوا نیز عبارت است از روش مطالعه و تحلیل ارتباطات به شیوه ای نظام مند، عینی و کلی باهدف سنجش متغیرهای پیامی خاص. مردم اطلاعات خود را از مبادی گوناگونی کسب می کنند، در این میان رسانه های گروهی یکی از مهم ترین واصلی ترین منابع کسب اخبار و اطلاعات به شمار می رود.  تحقیقات بسیار زیادی در خصوص نقش رسانه های گروهی در تغییر و یا اثرگذاری بر عادات رفتاری و طرز تفکر مردم انجام شده است، هرچند این تحقیقات هیچ گاه از گزند ایرادات روش-شناختی، چه از منظر تحلیل محتوای رسانه های گروهی و چه از منظر در نظر نگرفتن سایر عوامل مؤثر در امان نبوده است. با توجه به بررسی نظریات تئوری در باب مدل های تأثیر رسانه جای آن دارد که در اینجا به بحث تحلیل محتوای اخبار عدالت کیفری در رسانه های گروهی بپردازیم. تحلیل محتوا، روش تحقیق مفیدی است، که در آن، اقلام یا موارد مهم محتوای پیام همه ی رسانه های همگانی، شناسایی و شمارش و با اقلام و موارد دیگر مقایسه می شوند؛ سرانجام با سایر آمار و ارقام مشابه گردآوری شده و از کل جامعه مقایسه می گردند. به دیگر سخن تحلیل محتوا، روشی از مطالعه و تحلیل ارتباطات به شیوه های سیستمی، عینی و کمی باهدف اندازه گیری برخی متغیرهای پیام است. البته تحلیل محتوای رسانه های گروهی در خصوص اطلاعات عدالت کیفری با چالش های زیادی روبرو است. مهم ترین چالش فراروی تحلیل محتوای اخبار کیفری، آن است که در انجام این مهم پژوهشگر تصور خود از پیام مندرج در رسانه را منعکس می کند، حال آنکه ادراک افراد از تصاویر رسانه ای بسته به سواد رسانه ای و یا تجارب قبلی بزه دیدگی آن ها می تواند باهم متفاوت باشد. همچنین گونه های متفاوت روایتگری ازجمله، اخبار، فیلم وسترن، فیلم جنگی یا فیلم های پلیسی رایج، می تواند معانی مختلفی را افاده نماید. از سوی دیگر در این نوع تحلیل محتوا نوعاً تفاوتی میان انواع خشونت بازتاب شده در رسانه گذارده نمی شود. به عنوان نمونه، درک مخاطب از اعمال خشونت توسط قهرمان و ضدقهرمان فیلم معانی یکسانی نخواهد داشت. بنابراین با توجه به چالش های روش شناختی فراروی پژوهش های تحلیل های محتوا، نتایج این تحقیقات را می بایست بااحتیاط پذیرفت. گفتار اول: میزان بازنمایی پدیده مجرمانه در رسانه های گروهی تحلیل محتوای رسانه های گروهی در خصوص پدیده مجرمانه از دو منظر قابل توجه است: نخست میزان و سطح پوشش اطلاعات عدالت کیفری در رسانه های گروهی و در گام بعد توجه به کیفیت بازنمایی پدیده مجرمانه در رسانه های گروهی. به دیگر سخن در ابتدا باید ببینیم که رسانه های گروهی چه حجمی از فضای خود را به مباحث مرتبط با عدالت کیفری اختصاص می دهند و در گام بعد می بایست ببینیم که جرائم پوشش داده شده دارای چه ویژگی هایی هستند. میزان بازنمایی انحراف در رسانه های گروهی اطلاعات مربوط به جرم همواره بخش مهمی از محتوای تمامی رسانه های جمعی را به خود اختصاص داده است. بسیاری از مطالعات در مورد این مسئله بوده است که چه حجمی از محتوای رسانه شامل تصاویر مربوط به پدیده مجرمانه بوده و گاه این مسئله به صورت مقایسه ای میان رسانه ها در دوره های زمانی مختلف صورت گرفته است. البته درصدی از محتوای رسانه که با موضوعات مربوط به جرم پر می شود به معنایی که از واژه “جرم” مستفاد می شود، بستگی دارد. برخی از پژوهش های تحلیل محتوا، بررسی خود را حول پدیده مجرمانه متمرکز می کنند. به دیگر سخن، برخی از پژوهشگران به بررسی میزان بازتاب جرم و انحراف در رسانه های گروهی می پردازند. انحراف یا کج روی در حقیقت یک مفهوم جامعه شناختی است و در حقوق کیفری جایگاهی ندارد؛ ازنظر جامعه شناسی انحراف رفتار مجرمانه نیست بلکه رفتار خلاف عرف گروه است و ازآنجاکه جامعه خود، متشکل از گروه های مختلف و با هنجارهای متفاوت است، انحراف هم مفهومی نسبی است.  بدیهی است، اگر این تعریف موسع از جرم (جرم به معنای پدیده مجرمانه) را در پژوهش های تحلیل محتوا دخیل کنیم، میزان یافته ها افزایش چشمگیری خواهد داشت. در میان پژوهش های مربوط به تحلیلی محتوای اخبار کیفری، شاید ریچارد اریکسون گسترده ترین تعریف از پدیده مجرمانه را در کار خود لحاظ کرده باشد. موضوع پژوهش وی پدیده مجرمانه بوده است. آن ها به دنبال پاسخ این پرسش اساسی بوده اند که اصحاب رسانه چگونه در تعریف کردن و شکل دادن به پدیده مجرمانه مشارکت می جویند. جای تعجب نیست که با این نگاه وسیع، اریکسون و همکاران به یکی از بالاترین میزان تخمین در خصوص اخبار جنایی دست یافتند. بر اساس محاسبه آن ها، میزان اطلاعاتی که تحت عنوان انحراف و جرم قرار می گرفتند رقمی حدود  ۴۷ درصد در روزنامه های عادی، ۶۰ درصد در شبکه های رادیویی پر شنوده و ۲ درصد در روزنامه های معتبر، ۵ درصد در شبکه های رادیویی عادی را به خود اختصاص می دادند. بنابراین هم نوع رسانه و هم میزان مقبولیت آن بر درصد اخبار مربوط به انحراف تأثیر دارد. به عنوان نمونه در این پژوهش به جای متمرکز شدن به خشونت در جرائم علیه اشخاص، خشونت دولتی و تروریسم دولتی نیز موردمحاسبه قرارگرفته است. همچنین خطرات ناشی از تصادفات رانندگی و محیط های ناامن کاری نیز در این پژوهش لحاظ شده است. اریکسون و همکارانش، مفهوم وسیعی از انحراف “اقتصادی” را نیز پذیرفتند.  این پدیده نه تنها شامل جرائم علیه اموال و مالکیت است، بلکه فعالیت های سؤال برانگیز تجاری، مناقشات حقوقی در مورد اموال و مسائل اجتماعی مرتبط با مشکلات اقتصادی را نیز دربر می گیرد. میزان بازنمایی جرم در رسانه های گروهی اغلب تحلیل های محتوایی مربوط به نمایش رسانه ای جرم بر مفهوم مضیق آن و نه مفهوم موسع جامعه شناختی انحراف و پدیده مجرمانه که از سوی اریکسون و همکاران بیان گردید، تکیه دارند. بااین وجود، حدس های موجود در خصوص دامنه ماجراهای جنایی بر اساس تعاریف دقیقی که در این زمینه انتخاب می شوند، متفاوت اند. برخی مطالعات فقط به بررسی اخبار جرائم واقعی می پردازند، اما برخی دیگر، مواردی همچون داستان ها، مقالات یا نوشته های مربوط به وضعیت عمومی جرم، عدالت کیفری و نقض حقوق کیفری در ارتباط با منازعات سیاسی و اجتماعی مانند تروریسم را موردتوجه قرار می دهند. به دلیل همین تفاوت هاست که تخمین درصد کل اخبار پوشش دهنده جرم در تحقیقات مختلف از ۵ تا ۲۵ درصد در نوسان است. در خصوص مطبوعات قبل از جنگ جهانی اول، اخبار حوادث تنها ۶ درصد حجم کلی مطالب روزنامه ها بوده اند. تحقیقی دیگر در مورد ۱۳۰ روزنامه قطع کوچک و متوسط آمریکایی در فاصله زمانی سال های  ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۰ ، حکایت از وجود ۵ درصد اخبار مربوط به جرائم بزرگ و کوچک داشت. افزودنی است میزان اخبار عدالت کیفری در رسانه، به صورت مستقیم با نوع رسانه در ارتباط است و رسانه ها و مطبوعات زرد، حجم بیشتری از اطلاعات عدالت کیفری را منتشر می کنند. به عنوان نمونه روزنامه نیویورک تایمز  ۷درصد از فضای خود را به مطالب مربوط به جرم اختصاص می دهد، درحالی که این رقم در دیلی نیوز به ۲۸ درصد بالغ می شود. همین مسئله در پژوهش های انجام شده در انگلیس مورد تائید قرارگرفته است: در انگلستان پایین ترین درصد ۳۰ درصد است. مطالعات جدیدتر، نسبت های بالاتری از موضوعات مرتبط با جرم را در اغلب رسانه ها نشان می دهند. به هرحال، در سال های اخیر علاقه رسانه های گروهی به اخبار جنایی به شدت افزایش داشته است. بررسی اخبار حوادث یکی از روزنامه های کانادا مبین آن است که انعکاس اخبار حوادث در خلال سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸، ۳۷ درصد رشد داشته است. از این رهگذر، خانم گرابر به مطالعه اخبار مربوط به جرم در سال ۱۹۷۶ در سه شبکه تلویزیونی، دو برنامه تلویزیونی محلی و سه روزنامه شیکاگو پرداخت. او دریافت که عناوین مرتبط با جرم و عدالت، ۲۲ تا ۲۸ درصد موضوعات روزنامه ها، ۲۰ درصد موضوعات اخبار تلویزیون های محلی و ۱۲ تا ۱۳ درصد اخبار شبکه های تلویزیونی ملی را به خود اختصاص می داد. وجود درصد بالاتر از اخبار مربوط به جرم، الزاماً بازتابی از تغییر در طول زمان نیست، چرا که در این تحقیق از طبقه بندی گسترده تری از ماجراهای جنایی نسبت به مطالعات قبلی شامل یادداشت سردبیر، نامه به سردبیر و موضوعات مرتبط با عدالت کیفری یا جرم سیاسی و همچنین گزارش های مربوط به حوادث جنایی خاص موردمحاسبه قرارگرفته است. با توجه به کارهای مختلف مطالعاتی که با دامنه ای بسیار متفاوت در مورد مفاهیم مربوط به جرم صورت گرفته و همچنین انجام پژوهش ها در روزنامه ها و رسانه های گوناگون، نمی توان نتیجه گرفت که افزایش میزان اخبار مربوط به جرم از روند خاصی پیروی می کند یا خیر. اگرچه مطالعات بعدی، میزان بیشتری از وقایع و ماجراهای جنایی را نسبت به قبل گزارش می دهند، اما تعاریف جرم در این تحقیقات دستخوش تغییر شده و شاید افزایش یادشده، بیش از آنکه بازتابی از تغییر در رسانه ها تلقی شود، محصول روش های اندازه گیری باشد . از سوی دیگر، برخی از محققین به بررسی میزان پوشش اخبار جنایی در رسانه ها در بازه های زمانی طولانی انجام داده اند. این پژوهش ها از ایراد روش شناختی فوق مبری بوده و درعین حال بیانگر افزایش پوشش اخبار جنایی درگذر زمان هستند. به عنوان نمونه یک پژوهش داده هایی را از “دیلی میرر” و “تایمز” در فاصله زمانی سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ موردبررسی قرار داده است. در روزنامه “دیلی میرر”، این میزان در فاصله سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۵ ، عدد ۹ درصد را نشان می دهد درحالی که این رقم برای روزنامه “تایمز” ۷ درصد است. این ارقام در فاصله سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ به ۲۱ درصد در هر دو روزنامه بالغ شد. در کل می توان نتیجه گرفت که تخمین های مربوط به گستره اخبار مرتبط با جرم، ربطی وسیع با تعاریفی دارند که از سوی محققان مختلف پذیرفته شده اند. بااین وجود، ماجراهای مربوط به ارتکاب جرائم خاص در اخبار “عامیانه تر”، رایج تر است و درصد اخبار مربوط و جرم و حتی مربوط به عدالت کیفری در طی ۵۰ سال گذشته، افزایش یافته است. گفتار دوم: کیفیت بازنمایی پدیده مجرمانه در رسانه های گروهی میزان بازنمایی پدیده مجرمانه در رسانه های گروهی نیست که چالش می آفریند، بلکه کیفیت این بازنمایی و نحوه چینش اخبار حوزه عدالت کیفری است که مسبب آثار سوئی چون ترس از جرم دانسته می شود. البته پژوهش های تحلیل محتوا الگوی رسانه ای جرم را با آمارهای رسمی جرم مقایسه می کنند و در این کار ناخواسته اطلاعات بیان شده در آمار رسمی را بدون هیچ تردیدی پذیرفته و صحت آن ها را مفروض می انگارند. آمار رسمی در این پژوهش ها بیانگر دنیای واقعی جرائم و اطلاعات حاصل از تحلیل محتوا بیانگر دنیای رسانه ای جرم تلقی می شوند. این پژوهش ها نوعاً به چالش های فراوان فراروی آمار رسمی جرم، نظیر آمار سیاه بزهکاری و بزه دیدگی گزارش نشده، توجهی ندارند. معمولاً فرضیه ای ضمنی در این پژوهش ها به چشم می خورد که بر اساس آن، وجود شکاف میان ارائه رسانه ای جرم و واقعیت برملا شده از سوی آمار رسمی، مشکل آفرین است. اغلب اوقات، رسانه ها متهم به بزرگنمایی خطرات جرم و ارائه تصویری وحشتناک و بد از دنیا هستند. افزون بر این، چنین ادعا می شود که تأکید بیش ازاندازه رسانه ها بر خطر جرم، حمایت سیاسی برای ارائه راه حل های اقتدارگرایانه در مقابل بحران نظم و قانون که عمدتاً ساخته وپرداخته ارائه نادرست رسانه ای است را فراهم می آورد. به هرروی نتایج اکثر پژوهش ها در خصوص نوع جرائم منعکس شده در رسانه ها نوعاً یکسان است. از زمان انجام نخستین تحقیقات تاکنون، تحلیل گزارش های خبری نشان داده است که جرائم خشونت بار در مقایسه با ارائه آن ها در آمار رسمی جنایی یا مطالعات مربوط به بزه دیدگان، فاقد تناسب است. بیان یافته های تحقیقی که به بررسی ۳۶ تحلیل محتوا از اخبار جنایی که در فاصله سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۸در آمریکا منتشرشده بودند و ۲۰ تحقیق در ۱۴ کشور دیگر در فاصله سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۷ انتشار پیداکرده بودند، خالی از فایده نخواهد بود.  در تمامی این تحقیقات نمایش بیش ازاندازه خشونت و جرائم علیه اشخاص در مقایسه با آمار رسمی و پرداختن کمتر از حد معمول به جرائم علیه اموال مورداشاره واقع شده بود. در آمریکا، نسبت جرائم خشونت بار به جرائم علیه اموال ۸ به ۲ بود، درحالی که به موجب آمار رسمی نسبت جرائم علیه اموال به جرائم خشونت بار را چیزی بیش از ۹ به ۱ در طی دوره تحقیق نشان می داد. الگویی مشابه در تحلیل محتواهای انجام شده مربوط به کشورهای دیگر نیز به چشم می خورد. مطالعات انگلیسی انجام گرفته در دهه ۱۹۹۰ ، حکایت از الگویی مشابه در نمایش بیش ازاندازه خشونت و جرائم علیه اشخاص  (به ویژه جرائم جنسی­) داشت. این تمایل از برخی جهات در حال فزونی است. در فاصله سال های ۱۹۵۱ تا ۱۹۸۵ شمار دادرسی های مرتبط با تجاوز به عنف، نزدیک به ۴ برابر افزایش یافت و از ۱۱۹ مورد به ۴۵۰ مورد بالغ گردید. در همین مدت، تعداد تجاوزهای گزارش شده در نشریات به بیش از ۵ برابر افزایش یافت و از ۲۸ مورد به ۱۵۴مورد رسید. نکته شایان توجه آن است که روزنامه ها و رسانه های زرد نه تنها میزان بیشتری از جرائم را پوشش می دهند، بلکه میزان پوشش جرائم خشونت بار در این دسته از رسانه ها در مقایسه با رسانه های باکیفیت میزان بالاتری را نشان می دهد. درحالی که از یک سو، روزنامه های ایندیپندت، گاردین و تایمز، ۳ تا ۴ درصد از فضای خبری خود را به جرائم خشونت بار اختصاص می دادند، این میزان در روزنامه های سان و استار به بیش از ۱۹ درصد می رسید. عدم وجود رابطه منطقی میان جرائم واقعی و جرائم بازتاب داده شده در رسانه حتی در محدوده جرائم خشونت بار که بیشترین میزان انتشار را به خود اختصاص می دهد هم به چشم می خورد. در تحقیقی جدید، بیش از ۴۰ درصد موارد موجود در اخبار مربوط به جرم در تمامی شبکه های رادیویی بی.بی.سی به مرگ و قتل مربوط می شد. پیامد غیرمستقیم دیگر از الگوی جرائم گزارش شده از سوی رسانه ها، بزرگنمایی موفقیت پلیس در حل مسئله جرم است، که این امر تا حد زیادی به وابستگی رسانه ها به پلیس در کسب اطلاعات در خصوص جرائم دارد. به هرحال، در جمع بندی حدود ۵۶ مورد تحلیل محتوا از ۵۰ کشور مختلف در فاصله سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۸ ، اکثر ماجراهای جنایی خشونت بار به نفع پلیس تمام شده بود. علت این امر را می توان در موفقیت بیشتر پلیس در حل جرائم خشونت بار در مقایسه با جرائم علیه اموال و مالکیت جستجو کرد. به موجب پژوهش های تحلیل محتوا تبعیض قومی، جنسیتی و فرهنگی در بازتاب اطلاعات عدالت کیفری در رسانه ها کاملاً مشهود است. بزهکاران بازنمایی شده در رسانه نوعاً مسن تر و دارای موقعیتی بالاتر از آن هایی هستند که عملاً در دستگاه عدالت کیفری تحت تعقیب قرار می گرفتند. همچنین به موجب یافته های اکثر پژوهش ها، جرائم اقلیت های قومی با اقبال بیشتری در رسانه های گروهی مواجه است. همچنین بخش های خبری، در مورد بزه­دیده واقع شدن سفیدپوستان بزرگ سال اغراق می کنند. در خصوص تبعیض جنسیتی نیز نتیجه از پیش معلوم است: جنسیت بزهکاران رسانه ای اغلب مرد است. مطالعات تحلیل محتوا بیانگر آن است که رسانه های گروهی اغلب به بیان ماجرا تمایل دارند تا تحلیل الگوهای جرم یا دلایل وقوع جرم. در جمع بندی یکی از تحقیقات این حوزه، چنین نتیجه گیری شده بود که ماجراهای مربوط به جرائم در روزنامه ها، اساساً شامل بحثی مختصر در مورد حوادثی جدا از یکدیگر با اندکی جزییات و پیشینه ای کم در خصوص آن حوادث است. درواقع رسانه ها تلاش های بسیار اندکی برای بحث در خصوص دلایل وقوع یا راه های پیشگیری از جرم به عمل می آورند. البته توجه به دلایل ارتکاب جرم در میان گونه های مختلف رسانه متفاوت است. روزنامه های مکتوب به ویژه روزنامه های معتبر دارای کیفیت و صفحات سردبیری، اغلب دارای تحلیل های بیشتری هستند، رادیو دارای کمترین تحلیل و تلویزیون در حد وسط است.  روزنامه ها و شبکه های معتبرتر و باکیفیت تر رادیویی و تلویزیونی دارای رویکرد انتقادی تر نسبت به عملکرد مقامات مسئول هستند و امکان اظهارنظر برای مخالفان در مقابل مقامات رسمی را فراهم می آورند. به علاوه در سال های اخیر، زمینه دسترسی گروه های منتقد و مخالف به رسانه ها فراهم شده است که بخشی از آن را می توان به دلیل افزایش فضای مربوط به اخبار در همه رسانه ها دانست. گفتار سوم: کیفیت بازنمایی رسانه ای پرونده موسوم به آتنا پرونده آتنا از منظر تحلیل گفتمان رسانه ای و کیفیت بازتاب آن دارای موارد قابل بررسی به شرح زیر است. ارائه اخبار اغراق آمیز و مبهم برخی از صاحب نظران معتقدند که خبرهای مربوط به بزه دیدگی اطفال هم دارای ارزش خبری هستند و هم تعهد رسانه ها را به آنچه جنبش های پایبندی به اخلاق نامیده می شود محقق می سازد در اخبار مربوط به پرونده آتنا نیز توصیه هایی برای آگاه ساختن والدین از وضعیت ناامن خیابان ها و مراقبت از کودکان مشاهده می شود. همچنین تفاوت سنی میان بزه دیدگان و بزهکار باعث بالا رفتن ارزش خبری آن به دلیل عجیب بودن و غیرقابل پیش بینی بودن آن شده است. به علاوه باید از تأثیر جنبش های دفاع از حقوق کودکان در حساس کردن افکار عمومی و دولت مردان نسبت به جرم علیه کودکان سخن به میان آورد. برخی از رسانه ها تحت تأثیر فعالیت ها و نشست های اعتراض آمیز و افشاگری های این انجمن ها و نهادها، اخبار جنایی مربوط به جرم های علیه کودکان را که عموماً جرم های خشونت آمیز می باشند به طور گسترده منتشر می کنند[۱] . همچنین به دلیل وجود فضای مذهبی در ایران از کاربرد لفظ آزار جنسی در خصوص بزه­دیدگان در مواردی خودداری شده و اصطلاح استفاده شده در برخی اخبار چاپ شده این پرونده «آزار و اذیت» بوده است درحالی که از این اصطلاح اطلاق های گوناگونی همچون آزار جسمی، روحی و جنسی قابل برداشت است. با توجه به نظریه انتقادی مارکسیستی در خصوص وظیفه رسانه ها برای انتشار اخبار صحیح و شفاف و آگاه سازی مخاطبین و عموم مردم، چاپ اخبار اغراق آمیز و مبهم در خصوص پرونده آزار و اذیت جنسی و آدم ربایی متهم نمی تواند رسالت مطبوعات را در اجرای این وظیفه به درستی محقق نماید.  همان طور که در بررسی نظریه جرم شناسی خبرساز به تعامل میان جرم و انصاف در خبرسازی پرداخته شده است چاپ اخبار مربوط به جرائم باید به صورت شفاف و منصفانه صورت گیرد و به دوراز اغراق های ژورنالیستی باشد. البته با توجه به شفاف سازی و در برخی موارد رویکرد افراطی اخبار در فضاهای مجازی این عدم آگاهی تا حدی مرتفع شده است. اگرچه باید دانست شفاف سازی یک رسانه باید تا جایی پیش برود که رنگ زرد اغراق را به خود نگیرد. بهره گیری از گفتمان احساسی و عاطفی به جای تحلیل علمی ایراد اصلی که بر رویکرد رسانه ها وارد است فقدان نگاه علمی آن ها به جرم است. بدین معنا که به جای تحلیل علمی جرائم تنها به توصیف آن ها و البته همراه با بزرگ نمایی اقدام می کنند. در بسیاری از موارد رسانه ها اطلاعات و نظراتی که از طریق مقام های رسمی مانند مقام های پلیس بیان می شود را منتشر می کنند­ و در مقابل به ندرت از دیدگاه ها و اندیشه های محققان و کارشناسان در تحلیل حوادث جنایی استفاده می کنند. ازآنجایی که مقام های رسمی پاسخ های واکنشی را بر راهکارهای کنشی اجتماعی ترجیح می دهند احتمال انتشار تحلیل های علمی و راهکارهای کارشناسی برای پیشگیری و مقابله با جرم بسیار اندک است. در بسیاری از موارد تحت تاثیر حوادث جنایی مهم رسانه ها همسو با سیاستمداران، به تحریک احساسات عمومی اقدام کرده و باعث می شوند دیدگاه های مخالف هرچند علمی و منطقی باشند، شنیده نشوند. در چنین شرایطی هرگونه مخالفت سیاست های عوام گرا به مثابه مخالفت با منافع اکثریت اجتماع تلقی شده و به شدت سانسور، محکوم و تخطئه می شود. طرفداران نظریه صنایع فرهنگی معتقدند که رسانه ها از رسالت حقیقی شان به عنوان نهادهای آموزش دهنده فاصله گرفته و به نشر مطالبی با محتوای سرگرم کننده و هیجان انگیز و تخدیر کننده اذهان می پردازند. به دلیل تلاش خبرنگاران برای جذابیت مطالب چاپ شده و جذب مخاطب بیشتر، اخبار جنایی معمولاً به شکلی توصیفی و به صورت تراژدی بیان می شود و این امر باعث می شود تا تحلیل علمی و منطقی مطالب مربوط به اخبار جنایی به دلیل کم طرفدار بودن آن مورد بی توجهی قرار گیرد. همچنین استفاده از متخصصان جرم شناسی و علوم اجتماعی برای تحلیل اخبار جنایی در روزنامه ها می تواند در این امر دخیل باشد. همان طور که یکی از اصولی که در جرم شناسی خبرساز بر آن تاکید شده است لزوم تلاش برای از بین بردن تحریف اخبار توسط رسانه ها و بیان ماهیت اصلی جرم است. در اخبار منتشرشده در خصوص پرونده موردبررسی فضای توصیف و تلاش برای برانگیختن احساسات عموم به وضوح به چشم می خورد. برای مثال در خبری در روزنامه معین آمده است: “ آتنا دختری ۷ ساله ای که سه هفته قبل خانه را برای دیدار با پدر خود ترک کرده بود، دیگر با مانتوی مدرسه و کوله پشتی بر دوشش در محله دیده نشد. آری پای سوءاستفاده در میان بود و سرانجام آن اتفاقی که همه از آن می ترسیدند به وقوع پیوست و پیکر بی جان دختر دوست داشتنی شهر که در مدت نزدیک به بیست روز در راس دل مشغولی مردم قرار داشت، در گوشه ای آرام و تاریک از انبار یک مغازه به خواب ابدی فرورفته بود.” همان طور که مشاهده می شود جنبه داستانی و توصیفی متن خبر تمام فضای آن­را به خود اختصاص داده و جنبه تحلیلی و آگاه سازی در آن به چشم نمی خورد. همچنین استفاده از واژه “سوءاستفاده” به جای “آزار جنسی” یا “تجاوز” فرضیه موجود در خصوص تحلیل کیفیت رسانه ای اخبار جنایی را که پیش تر بیان شد تائید می کند. امروزه به ندرت می توان گرایش جنایی­ را یافت که در آن علل و عوامل وقوع حادثه و راه های پیشگیری از آن مورد تحلیل های کارشناسی قرارگرفته باشد. روش توصیفی و اغراق آمیز ارائه خبر نه تنها باعث افزایش اطلاعات عمومی مردم از جرائم و آمار واقعی آن نمی شود بلکه تصویری احساسی و بزرگ نمایی شده را به آن ها ارائه می دهد که در بسیاری از موارد می تواند باعث ایجاد احساس ناامنی در شهروندان و ترس از فضاهای عمومی و افراد بیگانه شود. این روش پخش خبر که متأثر از عوام گرایی کیفری است و به کرات حقوق مردم، منافع مردم، مطالبه عمومی  و خواست عمومی استناد می نماید و عدم موافقت با آن ها هرچند علمی و منطقی به مثابه تقابل با مطالبات عمومی تلقی می شود. همچنین ایجاد فضای احساسی در توصیف عملکرد پلیس در جایگاه یک قهرمان و القاء احساس امنیت موجود در فضاهای پلیسی نکته دیگری است که در این اخبار به چشم می خورد. به عنوان مثال در خبر منتشرشده در سایت فرارو آمده است: “یکی از بازجوها پرسید: ما روزهایی که در جست وجوی آتنا کوچه به کوچه می گشتیم تو را هم در میان جمعیت می دیدیم…. در خصوص ایجاد فضایی برای پیش داوری و تعیین مجازاتی که خواست مردم و رسانه هاست چندین مورد اخبار چاپ شده به چشم می خورد برای مثال در خبر مورخه ۲۲/۴/۹۶ آمده است: “پدر آتنا اصلانی نه اشک می ریزد و نه فریاد می زند. فقط یک کلمه از دهانش بیرون می آید و آن اعدام است… امیدوارم هرچه زودتر پیگیری پرونده را تمام کنند و قاتل دخترم را به سزای اعمالش برسانند.”(بیشتر بخوانید) یا در خبری منتشرشده در ایسنا آمده است: “خواسته ما این است که قاتل سریع اعدام شود. امیدوارم هر چه زودتر پیگیری پرونده را تمام کنند و قاتل دخترم را به سزای اعمالش برسانند.” تأثیر فضای ایجادشده توسط رسانه ها در نظرات مردم و پیشنهاد نوع مجازات برای متهم نمود پیدا کرد. نمونه ای ازنظرت مردم در ذیل آمده است: * باید در جمع به او تجاوز کرد. * باید پوستش را زنده زنده کند. * باید این مرد شیطان صفت را سنگسار کرد. * باید سریعاً او را درملأعام اعدام کرد. مشاهده می شود که همان طور که در نظریه مشروط رسانه ها بیان شده است رسانه های جمعی سعی در چاپ اخبار همسو باذوق و خواسته مخاطبان دارند تا بتوانند از این طریق تائید آن ها را به دست آورند. درمجموع رویکردهای عوام گرایانه باعث شده است نظام های تحت تأثیر آن، از اجرای سیاست های علمی و مبتنی بر تحقیقات جرم شناسی دوری گزیده و به سمت سیاست های احساسی و تبلیغاتی و تلاش برای استناد به خواست و مطالبه عمومی گرایش پیدا کنند. توصیف مرتکب با اوصاف شیطانی به دلیل سود آوری چاپ اخبار جنایی، به تدریج شمارگان و تعداد روزنامه های عامه پسند که اصطلاحاً روزنامه های زرد نامیده می شوند افزایش چشمگیری پیداکرده است. طرفداران نظریه جرم شناسی خبرساز بر این باورند که سازمان های خبری به شدت با یکدیگر رقابت می کنند تا سهمی از بازار به دست آورند و تصمیم می گیرند که در بازار سرمایه داری منافع خود را دنبال کنند. ازآنجایی که نظارت دقیقی نسبت به این روزنامه ها صورت نمی گیرد، آن ها برای جذب مخاطب بیشتر به ارائه نام های مستعار و اهریمنی برای معرفی متهمین اقدام می نمایند و طبق تحقیقات صورت گرفته  اکثر مخاطبان این روزنامه ها افرادی با تحصیلات متوسط هستند بنابراین به راحتی تحت تأثیر مطالب غیر مستند این روزنامه ها قرار می گیرند. در سیاست های کیفری ایران ادبیات تبعیض آمیز نسبت به مجرمان متجلی شده است. برای معرفی مجرمان از عبارات و استعاره هایی استفاده می شود که موجب تحریک مردم نسبت به آن ها شده و حس تنفر را در میان مردم علیه اقدامات آن ها برمی انگیزد. «اراذل و اوباش»، «مروجان فساد»، «گروه های انگل» و «شیطان صفتان» متداول ترین اصطلاحاتی هستند که در ادبیات سیاست کیفری عوام گرایی استفاده می شوند. قاتل این پرونده هنوز نام مستعار اهریمنی مشخصی از طرف رسانه ها دریافت نکرده است و ظاهراً پرونده در اکثر خبرها موسوم به نام بزه دیده یعنی «آتنا» است. بااین حال در اخبار از اصطلاحاتی مانند مرد شیطان صفت، رنگرز جنایتکار، مرد موزی با چشم های زردرنگ استفاده شده است. از آنجایی که خبرسازی های مبتنی بر عوام گرایی کیفری مبنای علمی نداشته و کارآمد نیستند تلاش می کنند تا با ترسیم دشمنی فرضی و ایجاد تصویری اهریمنی از او بار شکست دولت ها در ایجاد امنیت شهروندان بر دوش وی بگذارند و مسئولین را از زیر بار پذیرش مسئولیت شکست فراری دهند. درمجموع به نظر می رسد که باوجود خبرهای منتشرشده در فضای مجازی و آگاهی دادن والدین در خصوص روش های پیشگیری از چنین جرائمی آگاهی مردم و صاحبان رسانه اخبار جنایی را به سمت کاربردی و علمی شدن پیش می برد و نقش نشریات زرد را کمرنگ می نماید. این امر امید اینکه بتوان با تحلیل علمی و تخصصی اخبار جنایی قدمی در پیشگیری و آگاه سازی افراد جامعه برداشت را تقویت می نماید. [۱] – فرجی ها، محمد، بازتاب رسانه ای جرم، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال ششم، شماره ۲۲، ص

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code