| جمعه، 07 اردیبهشت 1403
کدام گزینه برای استانداری گیلان و شهرداری رشت مناسب‌تر است؟
       کد خبر: 132847
نگاه ایران:بابک مهدیزاده روزنامه نگار گیلانی در سرمقاله مجله اینترنتی ناجه نوشت: فوتبال و سیاست در یک ویژگی، مشترک اند. هر دو برآمده از خصایل فرهنگی یک جامعه اند. پس در این یادداشت تصمیم گرفتم در تحلیل وضعیت توسعه یافتگی استان گیلان مقایسه ای داشته باشم با روند پیشرفت فوتبال در ایران. 1-    بی تعارف گیلان با یک معضل اساسی درراه توسعه روبرو است؛ «معضل مدیریت». شاید بعضی ها متعصبانه معتقد باشند که مدیران قوی ای در گیلان حضورداشته و دارند. اما شواهد و قراین چندان با این ادعا سازگار نیستند. وضعیت کیفی مدیران را باید با دو فاکتور تحلیل کرد. اول نتایج برآمده از عملکرد مدیران است. تمامی مؤلفه های توسعه ای استان گیلان از آمار اشتغال تا درآمدهای سرزمینی و رتبه اقتصادی و توسعه یافتگی گیلان در سطح ملی نشان از وضعیت خوب ندارد. یکی از دلایل این «خوب نبودن» هم به نحوه مدیریت برمی گردد. دومین معیار در تائید عدم وجود مدیریت قوی ، نداشتن مدیران گیلانی در عرصه ملی است. در چهار دهه عمر جمهوری اسلامی ، بالاترین پست دولتی که در اختیار یک گیلانی قرار گرفت در همین دولت حسن روحانی بود که محمدباقر نوبخت معاون برنامه ریزی و سخنگویش شد. مسئولیتی که البته باید مورد تحلیل و واکاوی قرار بگیرد. قبل از نوبخت هم مهم ترین پست دولتی برای یک گیلانی مربوط به علی صوفی بود و وزارت نه چندان مطرح تعاون در دولت سید محمد خاتمی که بیش از آنکه به شناخته شده بودن صوفی ربط داشته باشد حاصل اتحاد مبارک نمایندگان دو استان گیلان و آذربایجان بود برای انتخاب دو وزیر از این دوخطه. با این اوصاف، گیلان در بین استان های دیگر کشور شاید کمترین نقش را در مدیریت ملی داشته باشد. چه وقتی مدیریت در یک استان آن قدر قوی باشد خودبه خود مدیرانش راه پیشرفت در عرصه ملی را نیز پیدا می کنند اما زمانی که مدیریت در یک استان قوی نباشد در بزنگاه حساسِ انتخاب مدیران ، همواره گزینه «مدیر غیربومی» یکی از اصلی ترین گزینه ها خواهد بود. در عرصه فوتبال هم معیارهای مشابهی برای سنجش پیشرفت وجود دارد. یکی از آن معیارها نتایج حاصله تیم هاست. زمانی می توانیم تیم ملی فوتبال ایران را موفق بدانیم که نتایج خوبی در تورنمنت های بین المللی کسب کرده باشد و یا به صورت مستقیم به جام جهانی راه یافته باشد. اگر تیم ملی نتواند به جام جهانی راه یابد یا در بازی های آسیایی افتخاری کسب کند، هرچقدر هم که ستاره داشته باشد یک تیم ملی شکست خورده محسوب می شود. دومین معیار موفقیت فوتبال در هر کشوری ، داشتن ستاره های فوتبال است. ستاره هایی که رشد می کنند و در لیگ های مطرح بازی می کنند. تعداد بازیکنان بین المللی هر کشوری میزان استعداد فوتبال آن کشور را مشخص می کند ، همان طور که تعداد مدیران ملی هر استانی میزان استعداد مدیریتی آن استان را معرفی می کند. وقتی یک استان به لحاظ توسعه یافتگی در سطح دیگر استان های کشور نباشد، وقتی یک استان در سطح مدیریت ملی خالی از ستاره باشد، درواقع وضعیت فوتبال کشوری را دارد که نه تنها در عرصه های منطقه ای و بین المللی توان کسب مقامی را ندارد که هیچ ستاره ای هم در سطوح جهانی چه در عرصه مربیگری و چه در عرصه بازیکن ندارد. درست مانند وضعیت تیم ملی فوتبال ایران قبل از آمدن کی روش. حال گیلان در شرایط حساسی قرارگرفته است. مرکز این استان – رشت – شهردار ندارد و این احتمال وجود دارد که در دولت دوم دولت حسن روحانی استاندار کنونی گیلان هم در جای دیگر به ادامه کار مشغول شود. پس باید برای بالاترین پست های مدیریتی در گیلان گزینه هایی انتخاب کرد. اما کدام مدیر برای توسعه گیلان و رشت مناسب است؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید دید کدام استاندار و شهردار بهترین عملکرد را برای استان و شهر داشته اند؟ شاید خیلی ها مرحوم قهرمانی را موفق ترین استاندار گیلان در 4 دهه اخیر بدانند اما واقعیت این است که برای تحلیل عملکرد هر مدیری باید به دستاوردهایش نگاه کرد. مرحوم قهرمانی اگرچه انسانی والا ، مهربان و خوش اخلاق و خوش رفتار بود اما بزرگ ترین پروژه های اقتصادی و عمرانی گیلان در دوران استانداری مسعود سلطانی فر که اکنون وزیر ورزش و جوانان دولت است، رقم خورد. از کلنگ راه آهن رشت – قزوین گرفته تا پروژه نوستراک و احداث منطقه آزاد انزلی و کارخانه فولاد رشت. سلطانی فر یک استاندار غیربومی بود که عملکرد خوبی در استانداری زنجان از خود به نمایش گذاشت. البته که معاونین گیلانی اش یعنی قهرمانی و علیزاده و احمد حسینی و همین طور اتحاد نمایندگان گیلانی آن دوره مجلس در این عملکرد موفق ، تاثیرگذار بودند. در شهر رشت نیز اگر بنا را بر تغییر و تحول شهر بگذاریم باید محمدعلی ثابت قدم را موفق ترین شهردار رشت در این 4 دهه بدانیم. شاید انتقادات زیادی به ثابت قدم وارد باشد و هرکسی می تواند مخالفش باشد اما به هرحال «رشت» در دوران شهرداری وی به لحاظ هویتی و برندینگ آن قدر مهم شد که موجی از رشت دوستی شهروندان را در برگیرد و برای اولین بار نام شهردار رشت برای تک تک شهروندان آشنا شود. در کنار هویت سازی برای رشت بی انصافی است اگر بگوییم که پروژه عظیم پیاده راه فرهنگی که هنوز شاید 10 درصد اهدافش هم برآورده نشده و یا احداث پارک های مختلف و خیابان های متعدد و فعالیت های فرهنگی موردحمایت شهرداری ، کارهای بی اهمیت و شکست خورده ای بوده اند. درهرصورت محمدعلی ثابت قدم اگرچه در مدیریتش نواقص زیادی دیده می شود و منتقدین جدی ای هم دارد اما یک مدیر بومی رشتی بود که سابقه خوبی هم در مدیریت در عرصه ملی داشت. بنابراین هم می توان یک مدیر غیربومی بود و منشأ خیر شد مانند سلطانی فر برای گیلان و کی روش برای فوتبال ایران و هم می توان یک مدیر بومی بود و منها تحولات عظیمی بود مانند ثابت قدم برای رشت و فاتح تریم برای فوتبال ترکیه. مهم سابقه و داشتن کارنامه درخشان مدیریتی است. با این اوصاف برای انتخاب استاندار آینده گیلان و شهردار رشت ما نیازمند مدیران قوی در سطح ملی هستیم و نه مدیرانی نام آشنا اما در سطح محلی. البته که بومی بودن بهتر است اما درنهایت فرق چندانی هم نمی کند. مهم نحوه مدیریت است. صفایی فراهانی برای اهالی فوتبال یک مدیر غیربومی بود (به واسطه عدم آشنایی با فوتبال) اما بهترین رئیس فدراسیون فوتبال لقب گرفت. کی روش هم که پرافتخارترین مربی فوتبال ایران است یک غیربومی است. مربی که بسیاری از مربیان بومی تا می توانستند جلوی پایش سنگ انداختند. پس نباید از مدیران غیربومی ترسید. بلکه باید برای پیشرفت گیلان از آن ها حمایت کرد. اما اگر مدیر گیلانی در عرصه ملی وجود داشته باشد خب طبیعی است که گزینه بهتری برای استانداری و شهرداری رشت خواهد بود. اگر فوتبال ایران دارای مربیان ایرانی در سطح بین الملل بود شاید دیگر نیازی به کی روش نداشت. ما هم برای استانداری گیلان و شهرداری رشت اگر مدیران بومی موفق در عرصه ملی داشته باشیم شاید دیگر نیازی به مدیر غیربومی نداشته باشیم. 2-    وقتی چند دهه به بدنه مدیریتی یک استان بی توجهی شود و جوانان هیچ راهی برای ورود به بدنه مدیریتی نداشته باشند نتیجه اش یک خلأ مدیریتی عظیم در استان می شود. بعضی ها نامش را می گذارند قحط الرجال. فوتبال آلمان پس از شکست در جام جهانی 94 بازهم به همان نسل قدیمی قهرمان سال 90 اطمینان کرد و در جام جهانی 98 هم با آن ها پا به میدان رقابت گذاشت که نتیجه اش یک تیم پیر و زهواردرفته بود. همین امر باعث شد که آلمان ها به فکر جوان گرایی بیافتند. چه در عرصه بازیگری ، چه در عرصه مربیگری و چه در عرصه سیاست های باشگاه داری. نتیجه اش یک تیم رویایی شد در سال 2014 و قهرمانی مقتدرانه آلمان در جام جهانی برزیل. همین امر در مورد فوتبال ایران هم صادق است. پس از خداحافظی ستاره های بزرگی چون علی دایی ، خداداد عزیزی ، مهدی مهدوی کیا ، کریم باقری و علی کریمی به یک باره فوتبال ایران خالی از ستاره شد اما کی روش با چند سیاست درست توانست جای خالی این ستاره های بازنشسته را پر کند. اول سراغ بازیکنان دو تابعیتی رفت. بازیکنانی مانند قوچان نژاد و دژاگه که در بهترین لیگ های فوتبال دنیا بازی می کردند و نیازی به تربیت دوباره نداشتند. بعد به لژیونرهای ایرانی اطمینان کرد. چون آن ها نیز در طی سال ها بازی در لیگ های اروپایی الفبای فوتبال را یاد گرفته بودند و با کار جمعی و روحیه تیمی آشنا شده بودند. سپس با ذره بین دنبال ستاره های آینده دار شاغل در لیگ ایران رفت. کی روش برایش نام بازیکن ها مهم نبود و هر انتقادی را هم به جان می خرید. او در صندلی مربیانش هم دست به کار بزرگی زد و از ستاره های جوان فوتبال ایران که بازنشسته شده بودند استفاده کرد. کی روش با این سیاست ها دو خدمت بزرگ به فوتبال ایران کرد. اول اینکه فوتبالِ خالی از ستاره ایران را با دعوت از خارجی های ایرانی الاصل و اطمینان به جوانان کمتر نام آشنای داخلی مجدداً پرستاره کرد و دوم با بها دادن به مربیان جوان ایرانی – چه به صورت مشاوره دادن به مربیانی چون علیرضا منصوریان و چه در خدمت گرفتن علی کریمی و جواد نکونام- نسلی از مربیان جوان ایرانی را با علم روز فوتبال آشنا کرد. اما جوانان در عرصه مدیریت استان چه جایگاهی دارند؟ هنوز که هنوز است شاهد تعرفه مدیرانی نه تنها میان سال که پیر برای بعضی از ادارات هستیم درحالی که جوانان دیروز و میان سالان امروز همچنان در صندلی های عقب سالن معارفه برای مدیرانی که 40 سال است مدیر هستند و بازهم مدیر خواهند ماند دست می زنند. این عدم تحول و جایگزینی در عرصه مدیریت دو نتیجه وخیم در پی دارد. اول اینکه بازده یک مدیر پا به سن گذاشته باسابقه مدیریتی دو دهه به بالا بسیار پایین است و دیگر مناسب مدیریت کلان نیست و باید به سمت مشاوره و تبادل تجربه برود. دوم اینکه با بها ندادن به مدیران جوان و نشاندنشان در صندلی های عقب سالن جهت تشویق مدیرانی که بیش از دو دهه است مورد تشویق جوان ها قرار می گیرند و اما همچنان آن ها را به چشم سربازان خود می نگرند ، درواقع به سیستم مدیریتی یک کشور خیانت می شود. در هیچ کشوری در دنیا نمی توان سیستمی را پیدا کرد که طی 20 سال نام یک دسته از مدیران بارها و بارها تکرار شود. اما در ایران و علی اللخصوص گیلان شاهد این فاجعه مدیریتی هستیم. اینک در سال 96 نام همان مدیرانی به گوش می خورد که در سال 76 به چشم می آمد. یعنی در این 20 سال هیچ اتفاقی در این مملکت و این استان نیفتاد که سر هر بزنگاهی و برای انتخاب هر مدیری بازهم دنبال مدیرانی بگردیم که 20 سال پیش هم مدیر بودند؟ اصلاح طلبان و اعتدالیون درواقع خیانت بزرگی در حق کشور و استان خود مرتکب می شوند که در دولت جدید روحانی نیز به همان روال سابق عمل کنند و به جوانان دیروزشان که اینک مرز 35 سالگی را هم رد کرده اند پست توهین آمیز و محقرانه مشاوره بدون استخدام را بدهند و آنگاه به مدیران دو دهه ای خود بازهم پست مدیریتی دیگری پیشنهاد کنند. در آلمان وقتی هلموت کول در عرصه مدیریت کشور مرتکب اشتباه شد حزب دموکرات مسیحی او را برکنار و یک زن جوان به نام آنگلا مرکل که ازقضا تربیت شده خود هلموت کول بود را جایگزین کرد و نتیجه اش تولد قوی ترین زن سیاستمدار جهان شد.اما در ایران و علی اللخصوص گیلان در سال 96 نام همان افرادی را بی هیچ تغییری در راس احزاب اصلاح طلب و اعتدالی می بینید که در سال 76 می دیدید. این عدم تغییر یعنی وجود یک مرداب مدیریتی و سیاسی. خیانت اصلاح طلبان و اعتدالیون آنجاست که کشور را خالی از مدیرانی می کنند که آینده این مملکت به آن ها نیاز دارد. بدون داشتن مدیران پرورش یافته ، این مملکت به سختی می تواند راهش را در مسیر توسعه پیدا کند. گیلان هم اکنون نیز در حوزه مدیریت دارای معضل و مشکل است چه برسد به فردای نزدیکی که دیگر "طبیعت" اجازه مدیریت مدیران چند دهه ای استان را نمی دهد و مدیران آینده ما نسلی پرورش نیافته و بی تجربه و ناآگاه باشند. به خدمت گرفتن جوانان و پرورش دادنشان برای پست های مهم مدیریتی نه تنها خدمت به نسل جوان که خدمت به آینده کشور است. مگر آنکه صندلی مادام العمر مدیریت برای آقایانِ «همواره مدیر» مهم تر از آینده کشورشان باشد. نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code