| جمعه، 07 اردیبهشت 1403
نگاه ایران:اقرار یک پسر فریبکار راز پرونده مرموز جنایی را فاش کرد. پرونده ای که اواخر فروردین ماه با ناپدیدشدن مشکوک یک جوان در مناطق جنوبی استان تهران کلید خورد اما با اظهارات ضد ونقیض تنها شاهد ماجرا به بی بیراهه رفت. این جوان در ابتدا خودش را نجات یافته یک معامله خونین عتیقه معرفی می کرد و با داستانسرایی های عجیبش به دنبال گمراه کردن پلیس بود، اما درنهایت لب به اعتراف گشود و راز قتل دوست قدیمی اش را فاش کرد. معامله واهی کتیبه باستانی ٢٣ فروردین ماه سال جاری بود که خبر مفقود شدن حسین به کلانتری ١٢ واوان اعلام شد. جوان ٢٥ ساله ای که به گفته دوستش در یک معامله عتیقه سرنوشت نامعلومی پیدا کرده بود. محمد دوست جوان مفقود شده در اظهاراتش به ماموران گفت: «حسین از دوستان قدیمی من است. چند وقت پیش او با من تماس گرفت و یک ماجرای عجیبی را با من در میان گذاشت. او به من گفت که یک کتیبه باستانی باارزش دارد و نمی تواند آن را نگهداری کند. همان موقع با او قرار گذاشتم و کتیبه را تحویل گرفتم تا به صورت امانت دست من باشد. چند روزی از این ماجرا گذشت. صبح روز حادثه بود که حسین با من تماس گرفت و گفت که مشتری خوبی برای کتیبه پیدا کرده است و قرار است که امروز آنها را در ازای پول خوبی معامله کند و از من خواست که همراهش باشم. او می ترسید که تنها سر قرار حاضر شود، البته به من گفت برای اطمینان بیشتر یکی از دوستانش به نام اسفندیار را هم با خودمان ببریم.» او در ادامه اظهاراتش گفت: «من ماشین ندارم، به همین دلیل هم پراید نقره ای رنگ یکی از همسایه ها را قرض گرفتم و طرف محل قرار رفتم. خریداران عتیقه جاده شورآباد را برای ملاقات و تحویل پول ها تعیین کرده بودند. من هم پس از سوارکردن اسفندیار و حسین به طرف جاده شورآباد رفتم. در طی مسیر حسین چندبار با خریداران عتیقه تماس گرفت و مکان ملاقات را با هم چک کردند. به محل مورد نظر رسیدیم، چند دقیقه ای نگذشته بود که یک ماشین مشکی شاسی بلند نزدیکی ما توقف کرد. آنها چهار نفر بودند که از ماشین پیدا شدند. من پشت فرمان بودم و حسین کنار من نشسته بود. او به من گفت که از ماشین پیاده شوم من هم پیاده شدم و چند متری از ماشین دور شدم که ناگهان دیدم اسفندیار با ساکی که کتیبه داخلش بود بسرعت از ماشین خارج شد و دوان دوان به سمت دیگر جاده رفت. حدود ٥٠ متر با آنها فاصله داشتم، شب بود چراغی هم در اطراف نبود، اما مشخص بود که حسین داخل ماشین با آنها درگیر شده است. من هم خیلی ترسیده بودم و بسرعت پا به فرار گذاشتم. به قدری سریع می دویدم که کفش از پایم درآمد. به طرف خانه های مسکن مهر ضیا آباد رفتم. بعد از حدود یک ساعت دوباره به محل قرار برگشتم، دیدم درهای ماشین کاملا باز است و صندلی و داشبورد ماشین غرق خون است. از حسین و اسفندیار هم هیچ خبری نیست. من هم خیلی ترسیده بودم، سوار ماشین شدم و به سمت صالح آباد رفتم. در خانه پدر نامزدم ماشین و لباس هایم را شستم.» این جوان در ادامه اظهاراتش مدعی شد که عذاب وجدان و روشن شدن سرنوشت دوست قدیمی اش و اسفندیار او را به اداره پلیس کشانده است. اظهارات بی نتیجه مطلعان پرونده پس از ثبت این شکایت تیمی از ماموران اداره آگاهی برای یافتن حسین و اسفندیار، تحقیقات در این خصوص را آغاز کردند. ماموران به سراغ مالک خودرو رفتند. رضا مرد میانسالی که پراید نقره ای اش را به محمد قرض داده بود به ماموران گفت: «حدود ساعت ٨ شب بود که محمد به من گفت برای آوردن تلویزیون به خانه باید به اسلامشهر برود و بیشتر از نیم ساعت هم طول نمی کشد.» همزمان پلیس به سراغ نامزد محمد رفت و او را مورد بازجویی قرار داد؛ اما اظهارات او هم تقریبا شبیه داستانی بود که محمد برای پلیس تعریف کرده بود: «حدود ساعت ٨ شب ٢٢ فروردین ماه بود که کیوان به من گفت می خواهد با دوستانش برای فوتبال به سالن برود. تا این که حدود ساعت ١٢ شب با حالی پریشان و در حالی که لباس هایش و خودرو پراید خونی بود، به منزل بازگشت، محمد آن شب داستان فروش عتیقه و اتفاقات به وجود آمده را برایم تعریف کرد.» در ادامه پدر این جوان مفقود شده در اظهاراتش به پلیس گفت: «غروب روز گذشته ٢٢ فروردین حسین به من گفت که برای دیدن یکی از دوستانش باید چند ساعتی بیرون برود، معمولا او شب ها با دوستانش برنامه ای نداشت، به همین دلیل من کنجکاو شدم، پرسیدم این وقت شب با کی قرار دارد که حسین در جواب به من گفت قرار است با محمد سر یک موضوع کاری با هم صحبت کنند. من محمد را می شناختم او یکی از دوستان قدیمی پسرم بود.» او در ادامه اظهاراتش به پلیس گفت: «اما او به خانه بازنگشت و تلفن همراهش هم خاموش شد. من با محمد هم تماس گرفتم اما او به من گفت که با حسین قراری نداشته و از هیچ چیز خبر ندارد.» همزمان تیمی از کارآگاهان آگاهی به محل حادثه رفتند تا شاید از این پرونده عجیب رمزگشایی کنند؛ اما بررسی های اولیه به کلی با اظهارات محمد تناقض داشت. نه ردی از خون های داخل ماشین در محوطه محل حادثه دیده می شد و نه ردی از فرار محمد از مزرعه گندم به سمت خانه های مسکن مهر ضیاآباد. حتی از کفش های محمد در این مسیر هم خبری نبود. بومیان مردم محلی هم هیچ مورد مشکوکی را ندیده بودند؛ اما محمد همچنان بر اظهارات قبلی اش اصرار داشت و مدعی بود که حسین و اسفندیار قربانی یک معامله خونین عتیقه شده اند. در ادامه تحقیقات پلیس مشخص شد که شخصی به نام اسفندیار اصلا وجود خارجی نداشته و همه اینها ساخته و پرداخته ذهن محمد بوده تا با فریب ماموران مسیر این پرونده را از واقعیت منحرف کند. در ادامه بررسی های پلیسی مشخص شد که محمد با حسین مراوده مالی داشته و محمد در چندین نوبت نزدیک ٥٠ میلیون تومان از حسین پول گرفته است. اعترافات تکان دهنده قاتل با مشخص شدن دروغ پردازی های محمد او بازداشت شد. او که در برابر انبوهی از ادله و تناقضات در اظهاراتش قرار گرفته بود لب به اعتراف گشود و درنهایت از این جنایت هولناک پرده برداشت. او با رد همه اظهاراتش در خصوص عتیقه درباره واقعیت ماجرا گفت: «این ماجرا از قبل از نوروز ٩٦ آغاز شد. حسین قولنامه یک زمین را به ارزش تقریبی یک میلیارد تومان داشت. او این قولنامه را به من داده بود تا من با توجه به ارتباطی که در شهرداری دارم، تراکم تجاری بیشتری برای این قطع زمین اخذ کنم؛ اما ارزش این زمین من را وسوسه کرد، با یکی از دوستانم به نام هاشم موضوع را درمیان گذاشتم. فقط به ارزش این زمین فکر می کردیم. می خواستیم این زمین مال ما شود به همین دلیل به اثر انگشت محمد نیاز داشتیم، نقشه قتل او را با هاشم کشیدیم. قرار شد او را به بهانه صحبت درباره تراکم به جای خلوتی ببریم و کار را تمام کنیم. ٢٢ فروردین تلفنی با او قرار را هماهنگ کردیم. با هاشم به سمت محل کارش رفتم، او در صندلی جلو کنار من نشست و هاشم روی صندلی عقب بود. بعد از عوارضی قم-تهران در یک فرصت مناسب هاشم از پشت با سنگ چند ضربه به سر حسین زد، چند ضربه چاقو هم به پهلو و پشتش فرو کرد، وقتی مطمئن شدیم که او مرده است، اثر انگشت او را پای قولنامه زدیم و جسد را در رودخانه شورآباد رها کردیم.» پس از اعترافات محمد، پلیس محل اختفای هاشم را شناسایی و درنهایت پس از چند روز او را هم بازداشت کرد. هاشم هم مثل محمد چاره ای جز گفتن واقعیت نداشت و به قتل حسین به خاطر قولنامه زمین اعتراف کرد. این دو جوان راهی بازداشتگاه شدند و جسد حسین هم در حواشی رودخانه شورآباد پیدا و به پزشکی قانونی منتقل شد؛ اما با توجه به محل قتل تحقیقات به دستور بازپرس دادسرای جنایی تهران درخصوص مکان دقیق وقوع این جنایت ادامه دارد.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code