| یکشنبه، 09 اردیبهشت 1403
از فرانسه تا روستای چپه زاد شاندرمن:
       کد خبر: 125722
نگاه ایران/ مریم صابری: از اروپا تا شاندرمن راه زیادی است. از زندگی در فرانسه تا روستای چپه زاد در شاندرمن شهری کوچک در غرب گیلان. اما شیرین پارسی این فاصله را طی کرده است. به شاندرمن می رویم تا با او در مورد کار کشاورزی شالیزار و برنج و محیط زیست صحبت کنیم و صدالبته دغدغه هایی که در مورد زنان دارد.(گزارش تصویری را اینجا مشاهده کنید) خانه اش در شاندرمن همان زمین و خانه پدر همسرش است که همیشه برایش احترام زادی قائل است. گویا این تکه از زمین عادت دارد که انسان هایی بزرگ به خود ببیند انسان هایی که همیشه در دنباله کارشان صفت «اولین» همراهشان بوده تا الگویی برای دیگران باشند. از مرزبان بزرگ که اولین مهندس غرب گیلان بود تا پسر و عروسش که تحصیل کرده آلمان و فرانسه بودند اما نه تنها از کار کشاورزی دست نکشیدند بلکه سعی کردند تا در این زمینه پیشرو باشند. دیدن سرسبزی حیاط با انواع گل ها در کنار خانه ای با دکوراسیونی زیبا با جوجه های بوقلمون و البته نگهبانی بوقلمون نر حتی برای گروه ما که بچه های شمال هستند زیبا است. گل های شمعدانی رنگارنگ و کاکتوس های زیبا در کنار درخت گردوی پر میوه حیاط استخر کوچک ماهی خانه خانم پارسی و آقای مرزبان نیز ما را به تماشا می خواند. نام شیرین پارسی که بارها و بارها در مورد مسائل محیط زیستی گیلان از نگرانی های خودش صحبت کرده برای رسانه ها ناآشنا نیست. او سال هاست که به عنوان عضو جمعیت زنان و جوانان مبارز با آلودگی محیط زیست از قطع درختان کهنسال گیلان و استفاده بیش از اندازه سموم و کودهای شیمیایی هشدار می دهد و خانواده ها را به تفکیک زباله از مبدا تشویق می کند. اما این ها فقط یک وجه زندگی پارسی است. او یک زن کارآفرین و کشاورز نمونه استانی و کشوری نیز است که به تازگی فیلمی از زندگی او توسط شیرین برق نورد تهیه شده که مشاور این پروژه نیز رخشان بنی اعتماد کارگردان صاحب نام کشور بود. کنار هم قرار دادن این ویژگی ها از پارسی زنی ساخته که در عین اهمیت به خانواده زنی مستقل است چیزی که سعی می کند در فعالیت های اجتماعی برای دختران یادآور شود. خانم پارسی اهل تهران است و پیش از انقلاب در سال 53 برای تحصیل به فرانسه سفرکرده است همان کشوری که برادرش پیش از او در آنجا ساکن بود. پارسی بعد از تحصیل در رشته ادبیات فرانسه چند سالی نیز در آنجا زندگی می کند و در همان جا با محمدرضا مرزبان گیلانی که در رشته معماری تحصیل می کرد آشنا شد که درنهایت به ازدواج انجامید. پارسی می گوید: سال 58 به ایران برگشتم و یک سال بعدازآن به همراه همسرم در رشت ساکن شدیم. در آن سال ها همسرم به شاندرمن رفت وآمد می کرد. چون جاده شاندرمن مناسب نبود طبیعتاً برق و آب لوله کشی هم اصلاً وجود نداشت. ما هم به شاندرمن سر می زدیم اما در اینجا ساکن نبودیم . در این سال ها اگرچه پارسی فعالیت کمتری در بخش کشاورزی داشته اما به مدت دو سال برای یک بولتن سیاسی در تهران کار می کرد. می گوید: این بولتن گزارش ها و اخباری منتشرشده در مورد ایران بود. کار ترجمه این گزارش ها و اخبار از زبان فرانسه به فارسی را گروهی انجام می داد که یکی از آن ها من بودم.پارسی اما در کنار این فعالیت ها حالا مادر نیز بود. پسر اول او سروش در سال 60 به دنیا آمد و پسر دومش احمد نیز متولد 64 است. دو پدر چون کوه و دریا باغ درختان دست کاشت صنوبر که به عنوان چوب صنعتی مورد استفاده قرار می گیرد و بعد از ده سال به تازگی قطع شده بودند، چند گاو که ماست و شیر خانواده را تأمین می کند این مجموعه روستایی را تکمیل می کنند و البته نمی شود گربه این خانه را نیز فراموش کرد که مورد توجه صاحب خانه است. در پشت خانه پارسی و مرزبان در چند ردیف درختان پرتقال زیبا وجود دارند . پارسی می گوید: این درختان یادگار پدر همسرم هستند  . پدر همسری که بی نهایت مورداحترام خانم پارسی است و هرگاه در مورد او حرف می زند منقلب می شود . می گوید من دو پدر دارم. پدر خودم مانند دریا بود که به من وسعت بخشید و پدر همسرم برایم مانند کوه بود . مرزبان بزرگ نیز همیشه برای عروسش شیرین احترام قائل بود. او در فرانسه و گیلان در کنارشان زندگی کرده بود. باوجود غمی که همیشه در پارسی به خاطر نبود پدر همسرش وجود دارد اما مطمئناً این نکته برایش آرام کننده است وقتی می گوید پدر همسرم همیشه به من احترام می گذاشت و به من می گفت تو اسم خانواده ما را بزرگ نگه داشتی. با پارسی که همچنان در باغ و زمین های اطراف خانه راه می رویم تا  داستان زندگی اش را بشنویم می گوید: انتخاب ها در زندگی انسان بسیار مهم است. آن ها مشخص می کنند که در چه مسیری گام می گذاری. آنچه در زندگی پارسی به چشم می خورد قدم گذاشتن در سبکی از زندگی است که به نظر نمی رسد چندان پرطرفدار باشد در میان نسلی که راحتی و رفاه را بیشتر می پسندد. درواقع  کسب سود و درآمد بیشتر با هر شرایطی هیچ وقت موردنظر او نیست. پارسی در مورد انتخاب مسیر زندگی خود و رضایت از این انتخاب می گوید.  کشاورزی کاری نیست که در آن خیلی این امر مطرح باشد که چقدر درآمد دارید و چند تا خانه می توانم داشته باشم بلکه کار کشاورزی درواقع همان جریان زندگی است با تمام سختی ها و مشکلاتش.

پرده دیگری از بانوی خاص گیلان در پیوند با محیط زیست

اما ازچه زمانی مسائل محیط زیستی نیز دغدغه پارسی شد. پارسی می گوید :در تمام سال هایی که من به رشت آمدم جز عمه همسرم فامیل دیگری در اینجا نداشتم. من مدتی به کلاس طراحی و نقاشی می رفتم. خانم روشن ضمیر که با او در این کلاس آشنا شده بودم در مورد جمعیت زنان  و جوانان حافظ محیط زیست به من گفت که به تازگی مجوز گرفته بودند و پیشنهاد داد با توجه به هیجانی و علاقه ای که به کار اجتماعی داشتم عضو این جمعیت شوم.اما من هم در همان سال تصمیم گرفته بودم که در شاندرمن ساکن شویم. چون تا آن سال در رفت وآمد بودیم. او با وجود تصمیم برای سکونت در شاندرمن در اواخر 87 من عضو این جمعیت شد و با مسائل محیط زیستی و فعالیت در این بخش آشنا شد. شاید اکنون مسائل محیط زیست شناخته شده تر به نظر می آیند اما در آن سال ها همان طور که خود پارسی می گوید موضوع محیط زیستی موردتوجه نبود و اهمیت آن هم درک نشده بود. اولین تجربه کار محیط زیستی خانم پارسی در ارتباط مستقیم با کار کشاورزی بود. پارسی با یادآوری  آسیب های زیاد  کرم ساقه خوار برنج به شالیزارها می گوید: در آن سال ها این کرم آنقدر شالیزارهای برنج را درگیر کرده بود که وقتی برنج را درو می کردیم کرم ها از آن می لولیدند. تازه بحث مبارزه بیولوژیک با کرم ساقه خوار مطرح شده بود  و جهاد کشاورزی در همان سال 79 به دنبال کشاورزان داوطلب برای استفاده از زنبور « تریکو گراما» به عنوان یک مبارزه طبیعی بدون آسیب به طبیعت بودند. او می گوید: تفکر محیط زیستی بر کشاورزی من هم تأثیر گذاشت.  ما یکی از داوطلبینی شدیم که از این مبارزه با زنبور تریکو گراما در مبارزه استفاده کردیم و این کار باعث شد در اوج حملات  و طغیان این کرم  کمترین آسیب را ببینیم. پارسی با اشاره به عضویت خود در هیات مدیره جمعیت زنان و جوانان حالا هم به عنوان عضو این جمعیت در آموزش مفاهیم محیط زیستی تلاش کرده ام. انجام تفکیک زباله از مبدا، بازیافت و انجام ورمی کمپوست در منزل چیزی است که پارسی در جلسات و دوره های آموزشی مختلف در مورد آن صحبت کرده است . بخشی از گلدان های خانه را قوری و کاسه های ترک برداشته شده هستند که نشان می دهد او مفهوم بازیافت را در زندگی به کار گرفته است و از سوی دیگر در گوشه ای از محوطه حیاط نیز بستر ورمی کمپوست برای تبدیل زباله ی تر خانه به کود ارگانیک اختصاص یافته است.

ماجرای یادگیری زبان تالشی از سوی یک متولد تهران

یک ویژگی دیگر خانم پارسی درک او از شرایط و فهمیدن محیط زندگی اش است. بدون شک اولین راه این امر یادگیری زبان محلی محیط می تواند بسیار برای ایجاد ارتباط کمک کننده باشد. پارسی به خوبی به زبان تالشی زبان محلی مردم شاندرمن صحبت می کند. شیرین خانم همان نامی که بیشتر اهالی روستا او را صدا می زنند به ما می گوید: بعد از ازدواج در سال 59 حدود یک ماه با همسرم در ییلاقات بودیم همسر پیشکار پدر همسرم اصلاً نمی توانست فارسی صحبت کند و من تقریباً در همان یک ماه بخش زیادی از زبان تالشی را یاد گرفتم. دلیل دیگر یادگیری هم آن بود که باید می توانستم با کارگران بیجار صحبت کنم.

مدیریت 15 هکتار شالیزار از سوی پدر،مادر و پسران

خانم پارسی با همکاری همسر و پسر بزرگش 15 هکتار شالیزار را مدیریت می کنند. حضور ما در زمین ها در زمانی بود که نشا تمام شده بود و کارگران وجین(کندن علف های هرز) را هم بعدازآن انجام داده بودند. او می گوید: بخش بزرگی از کار انجام شده و در این روزها مدیریت آب در مزرعه بسیار مهم است. او توانسته  در سال های 79 و 80 در استان گیلان به عنوان کشاورز نمونه انتخاب شده و در سال  83  نیز در دو سطح استانی و کشوری به عنوان کشاورز نمونه انتخاب شده است. او که در ابتدا همکاری و تجربه همسرش را در کنار خود می دید اکنون دو فرزندش نیز سال هاست با او در کار مشارکت دارند. اولین کشت مکانیزه در منطقه، اولین خزانه گیری علمی توسط خودشان انجام شده است. پسر بزرگش سروش در تمام مراحل کار حضور دارد و همراه مادر و پدرش در این کار است.  تحصیل در رشته مهندسی ماشین آلات نیز سبب شده کار تعمیرات نیز با او باشد. چراکه آن ها در حال حاضر تمام زمین را با کشت مکانیزه انجام می دهند. البته نمی شود در سرزمین کشاورزی در گیلان حاضر شد و از نقش زنان صحبت نکرد. پارسی می گوید: مشارکت زنان در کشاورزی سبب موقعیت اجتماعی آن ها در گیلان شده است. هرچند درآمد حاصل از کار تماماً برای خودشان نبود اما مشارکت آن ها کمک کرد تا بتوانند روابط اجتماعی  داشته باشند. در سال های اخیر هم با کشت مکانیزه حضورشان کمتر شده اما همچنان پر کردن جاهایی که توسط ماشین خالی گذاشته شده و همچنین وجین زمین با زنان است. در برگشت به خانه در گوشه دیگری از حیاط با ادوات کشاورزی از تراکتور تا ماشین کشت نشا روبرو می شویم.  خانم پارسی می گوید: پسر بزرگم در رشته مهندسی ماشین آلات تحصیل کرده است و همه دستگاه ها توسط خودش تعمیر می شود. برخی نیز کامل از سوی او بازشده و دوباره سرهم بندی شده است. او در مورد پسر دومش نیز می گوید: احمد نیز در  درو برنج به ما کمک می کند. از طرف دیگر در برنج کوبی نیز اکنون با عموی خود شریک شده  و فعالیتش در این بخش بیشتر شده است. آن ها سعی کردند که حتی در مورد ادوات کشاورزی هم با دقت بیشتری عمل کنند. تراکتور مدل فرگوسن که در سال های قبل در اکثر زمین های کشاورزی به کار گرفته می شد برای زمین های برنج مناسب نبود چون بسیار تراکتور سنگین و بزرگی بود. ما خریدار اولین تراکتور سبک داروانا در گیلان بودیم. صحبت در مورد هر بخشی از کار و ادوات او را به بخشی از خاطرات نیز می برد. می گوید: کشاورزی در دوره دولت خاتمی واقعاً رونق پیدا کرد. حتی در اوایل سال 84 که اواخر دولت اصلاحات بود گروهی از زنان برای بازدید از زمین و ادوات کشاورزی به اروپا فرستاده شدند و از چند کشور ازجمله فرانسه، بلژیک، آلمان و هلند بازدید کردند. در این گروه زنان با توانایی های مختلف حاضر بودند از کار در زمین گرفته تا شناخت کامل  یک تراکتور که حتی باعث تعجب میزبانان ما هم شده بود. گزارش سفر نیز توسط خود من نوشته شد. این سفر چنان مثبت بود که باوجود مخالفت های اولیه در دولت بعدی آن ها نتوانستند با ادامه چنین سفرهایی مخالفت کنند.

 سم و کود شیمیایی را از شالیزار حذف کردیم/ زنان باید بیشتر به یکدیگر اعتماد کنند

در ادامه نیز مصاحبه با پارسی در مورد چند موضوع که دغدغه های اصلی ذهنی او هستند را شاهد هسستید. به نظر می آید دغدغه های محیط زیستی بر سبک کشاورزی شما هم تأثیرگذار بوده است؟ بله . بعد از آشنایی بیشتر با مباحث محیط زیستی و اهمیت درک این موضوع ما سعی کردیم کار کشاورزی ما مشکلی در محیط ایجاد نکند. کشاورزی و محیط زیست به یکدیگر گره خورده اند و در بسیاری از جهات می توانند تکیمل کننده هم باشند. ما همیشه از روش های بیولوژیک استقبال کردیم. به عنوان مثال از زنبور تریکو گراما برای مبارزه با کرم ساقه خواربرنج استفاده می کینم و از نتیجه نیز راضی هستیم. سموم و کودهای شیمیایی سبب آلوده شدن خاک و منابع آبی می شود. به همین دلیل یکی دیگر از کارها ما این است که اکنون برای  دوازدهمین  سال است که از هیچ سمی در زمین های کشاورزی خودمان استفاده نمی کنیم و در سه سال گذشته نیز از کود شیمیایی استفاده نکرده ایم. شما یکی از مخالفان محصولات ترا ریخته و دست کاری ژنتیکی هستید دلیل مخالفت شما با این مسئله چیست؟ در محصولات ترا ریخته ژنی را از گیاه و یا جانوری  به ژن گیاه دیگر منتقل می کنند که هیچ تجانسی بین آن ها وجود ندارد. پروانه  و مگس در یک فرایند ژنتیکی بسیار طولانی به این شکلی وجود دارند که ما می بینیم و اگر ما به عنوان مثال در درخت بهارنارنجی که در تغذیه آن ها قرار دارد تغییراتی به وجود آوریم چه تغییراتی در زنجیره رخ می دهد. ما نمی دانیم این ژن نامتعارف چه تغییرات در بلندمدت در طبیعت به جا می گذارد. عواقب آن چیست؟ من معتقدم نباید کار غیرطبیعی برای یک ساختار طبیعی انجام شود. شما عضو انجمن زنان کارآفرین که یک تشکل کشوری محسوب می شود نیز هستید. در مورد چگونگی شکل گیری و عضویت آن توضیح می دهید؟ در زمان دولت دوم سید محمد خاتمی در دفتر امور مشارکت های دولت تصمیم گرفته شد که زنان فعال از استان ها شناسایی شود. از گیلان 5 زن انتخاب شدند که یک نفر من بودم اما به همراه زنانی از مازندران، زنجان، قزوین در استان گلستان برای حضور در سمیناری در مورد زنان کارآفرین حضور پیدا کردیم. اما چیزی که این دوره را متمایز کرده بود صحبت در مورد کارآفرینی بود که در آن زمان این مفهوم تازه بود. در این دوره موضوعاتی مانند آشنایی با نهادهای مختلف و چگونگی استفاده از سرمایه مالی و مدیریت مالی را آموزش دیدیم. این دوره بسیار دوره اثربخشی بود که سبب شد در آنجا خودمان و زنان مثل خودمان را پیدا کردیم. این دوره سبب شد تا فکر نکنیم که تنهاییم بلکه زنان بسیاری  بدون ترس از مشکلات در حال کار هستند. این جلسات به ما نشان داد زنان بسیاری توانستند هم زمان کار کنند و خانواده خودشان را مدیریت کنند. بعدازاین دوره تعدادی از زنان این دوره  به این نتیجه رسیدند که باید انجمنی تشکیل شود. من هم به همراه فیروزه صابر و فخرالسادات محتشمی پور و چند تن دیگر جز هیات مؤسسین بودم که درنهایت در سال 83  انجمن زنان مدیر کارآفرین در وزارت کار ثبت رسید. در سال 84 نیز انجمن ملی زنان کارآفرین در وزارت کشور به ثبت رسید. در این مدت نیز معتقدم مسیر معقولی بر آن حاکم بوده است و من نیز عضو هیات مدیره دو انجمن هستم.

خودم را یک فمینیست می دانم

می توانیم بگویی موضوع زنان برای شما به عنوان یکی از زنان کارآفرین و فعال محیط زیست دغدغه اصلی محسوب می شود؟ دغدغه زنان برای من تاریخی است. توانمندی زنان و حرمت اجتماعی آن ها همیشه برای مهم است. باید دخترانی را پرورش بدهیم که همیشه دنبال تکیه گاه باشند . تکیه گاهی که می تواند پدر، برادر و همسر آن ها باشد. آن ها خودشان باید تبدیل به تکیه گاه شوند و خوشان باید توانمند شوند. وارد مقوله فمینیست نمی شوم هرچند خودم را یک فمینیست می دانم من طرفدار این موضوع هستم که زنان باید کار کنند و توانمند باشند. آن ها باید بدانند آن قدر قدرت دارند که یک زندگی را بچرخانند و در این مورد مسئول هستند. بنابراین برای مسئولیت های خودشان در زندگی باید شانه هایشان را قوی کنند.  

مورد عجیب دخترانی که به دانشگاه می روند و فعالیت خاصی نمی کنند و در برابر آشپزی هم جبهه می گیرند

اما رفتارهای برخی از دختران امروزی برای من عجیب است. دختران ما امروز به دانشگاه می روند اما فعالیت خاصی از آن ها نمی بینیم  و حتی در مقابل فرزند آوری و آشپزی هم جبهه می گیرند . این سؤال مطرح می شود که پس چه کاری می خواهید انجام دهید. مسئولیت اجتماعی زنان یک مسئولیت سنگین است. خیلی چیزها در طول تاریخ از ما دریغ شود اما علی رغم محدودیت های اجتماعی و فرهنگی هر جا منفذی بوده زنان توانایی هایی خودشان را نشان دادند. فکر می کنید زنان باید در چه مسیری گام بردارند؟

زنان باید به یکدیگر بیشتر اعتماد کنند. حق ندارند همدیگر را تخریب کنند. در بین مردان دیده نمی شود که خود آنها همدیگر را تخریب کنند اما این رفتار در بین زنان دیده می شود. احتیاج داریم که بیشتر به هم اعتماد کنیم  همدیگر را دوست داشته باشیم و دست همدیگر را بگیریم. وقتی این همبستگی بین ما زیاد شود می توانیم برای به دست آوردن امتیازی که فکر می کنیم از ما دریغ شده قدرت بیشتری داشته باشیم. زنان باید به دنبال اعتمادبه نفس و افزایش توانمندی خودشان باشند.

صحبت با شیرین پارسی به معنی واقعی شیرین است. صحبت از خواستن ها، از نگرانی و  درعین حال امید برای آینده. وقتی مصاحبه و کار عکاسان به اتمام می رسد خانم پارسی و آقای مرزبان ما را با چند شاخه گل زیبای شمعدانی و گلدان های کوچک کاکتوس بدرقه می کنند تا این خانه و خاطراتش همیشه برایمان شیرین بماند به مانند نام صاحب خانه اش

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code