نگاه ایران/فرشته رضایی*
روزهای اخیر خبرهای زیادی در خصوص عزل شهرداران خواندیم. از تهدید به عزل شهردار آستارا تا عزل شهردار رودسر و صومعه سرا و شفت. نزاع های بی پایان شورامندانی که ۳ سال است در شوراهای اسلامی شهر ها فعالیت می کنند و خواهان اجرای برنامه های خود از سوی مردانی هستند که روزی با رای اعتماد آنان بر سر کار آمدند؛ یعنی شهرداران.
کرسی مدیریت شهری در گیلان چندان با بخت و اقبال مواجه نیست. چنانکه هر دم از این باغ بری می رسد و این شهردارانند که هر آن در معرض تهدید و سوال قرار دارند. حال باید پرسید آیا به واقع همه مردان مدیریت شهری ضعیف اند و یا شورا ها پرتوقع و غیر مدنی.
آنچه که در ۱۷ سال گذشته اتفاق افتاد و در واقع منجر به راه اندازی شورا ها در سراسر کشور شد، از سر گذراندن تجربه جمعی اداره شهر به دست مردم بود. مردمی که با تحصیلات مختلف به کارزار انتخابات آمدند و با آرای ما شهروندان به پارلمان شهر راه یافتند. حال چه شد که بعد از ۴ دوره تجربه، باز هم شورای شهرهای گیلان یکی از خبرساز ترین بخش ها از نظر حواشی ایجاد شده هستند؟
ابتدا باید دید آیا مشکلات مالی و عمرانی شهر ها این اجازه را می دهد که شهرداران پروژه های عمرانی مورد انتظار شهروندان و اعضای شورا را اجرا کنند یا خیر؟ و اینکه اگر این شورا ها به قدری توانمندی دارند که می توانند به آنی شهردار عوض کنند، چرا در زمینه تغییر رویکرد مالی و ایجاد درآمدهای جدید برای توسعه شهر اقدامی نمی کنند؟ واقعیت این است که در این تجربه ۴ ساله ما هنوز نتوانستیم المان های مدیریتی را به خوبی پیاده کنیم و وضعیت مدیریتی ما به شکل روستا- شهر است.
از این رو برای مشکلات متعدد و موانع اجرایی و اعتباری به سراغ روش تنبیه و برخورد می رویم که ساده ترین راه حل است. چون گویا راه دیگری نمی شناسیم. از این رو شهرداران گیلانی بدون نظر افکار عمومی عزل می شوند و کسی هم از سرنوشت و دلایل اصلی استیضاح آن ها اطلاع دقیق ندارد.
البته بهتر است ضمن حمایت از استقلال شورا ها در تصمیم گیری ها، به نکته ای که شهردار سابق رشت هم در گفته های خود اشاره کرده بود، توجه کنیم که ایشان اعلام کرده بودند که شهرداری و شورا شرکت سهامی خاص نیست. همین موضوع نشان می دهد که باز هم ما در حوزه آموزشی و یا حتی در نبود نهادهای اجتماعی مدنی وقتی برای توسعه و پیشرفت سراغ برخورد و حذف می رویم و جایگاه خود را به عنوان سهمیه در نظر می گیریم، چه آسیب هایی را از این نبود ثبات متوجه شهر و شهروندان می کنیم. همین که شهروندی احساس کند «فردا – روز» هیچ مشخص نیست چه کسی سکان مدیریت شهر را بر عهده می گیرد و یا قوانین و مقررات خاص خود را به چه شکل پیاده می کند، این یعنی نا امنی!
به جز این به نظر می رسد با توجه به سال آخر فعالیت شورای چهارم، اغلب آنان به طور عجیب و غیرواقعی در خصوص اجرای برخی پروژه ها تلاش می کنند تا در دور بعدی کارزار انتخاباتی شهروندان در یاد داشته باشند که آنان برای توسعه و درمان دردهای ناتمام مدیریت شهری نسخه عزل شهردار را صادر کرده اند؛ پس حتما آنان قهرمان اند.
به نظر می رسد تا زمانی که در جامعه ما آموزشهای مناسبی در خصوص راهکارهای توسعه و پیشرفت نداشته باشیم و از سویی هنوز تشکل های مدنی برای مهندسی و ساختارمندی دانش مدیریتی افراد جامعه وجود نداشته باشد، ما همچنان پس از ۴ دوره و بیشتر از آن هم باید متاسفانه دوره گذار را سپری کنیم. به امید روزی که آروزهای محال شهروندان برای دستیابی به شهری توام با آرامش و توسعه محقق شود.
*روزنامه نگار