| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
شکوفه داودی از نقش سولانژ در تئا‌تر کلفت‌ها می‌گوید
       کد خبر: 32694
نگاه ایران/گروه فرهنگی: اجرای موفق تئا تر کلفت ها در رشت به خاطر بازی سه بازیگر جوان شکل گرفت. شکوفه داودی یکی از بازیگران این نمایش بیست و نه ساله و دانشجوی کار شناسی ارشد است. این هنرمند که متولد بابل در استان مازندران است سال هشتاد و پنج و هشتاد و شش دو اجرا به صورت تجربی انجام داد اما پس از آن دوره آموزشی تئا تر را در آموزشگاه افرا رشت آغاز کرد. پس از طی این دوره او کار تئا تر را به طور حرفه ای از دو سال پیش شروع کرد. در این دو سال در جشنواره ایده تا بداهه منطقه ای در گیلان در بخش هنرجویی مقام اول بازیگری را کسب کرد و یک اجرای نمایشنامه خوانی به نام گوهر با کارگردانی مهرداد بخشی را هم در کارنامه اش ثبت کرده است. شکوفه داودی به سوالات نگاه ایران درباره تئا تر کلفت ها که از بیست و هشت بهمن تا سوم اسفند در رشت روی صحنه رفت پاسخ داده است: چگونه برای بازی در تئا تر کلفت ها برگزیده شدید؟ ورود من به تئا تر کلفت ها توسط آقای هنرمند، صورت گرفت. ایشان متن را خواندند و من را برای نقش سولانژ در نظر گرفتند. من هم علاقمند بودم با آقای هنرمند همکاری کنم. از آن جایی که هم متن قوی بود و هم کارگردان فرد کارکشته ای بود با کمال میل پیشنهاد کار را قبول کردم. نقش سولانژ پر فراز و فرود بود.چگونه از پس آن برآمدید؟ اول باید بگویم که عاشق نقش خودم در این نمایش بودم. من هشت ماه با این نقش زندگی کردم. به عنوان سولانژ خوابیدم، بیدار شدم، قدم زدم، گریه کردم، خندیدم، غذا خوردم و... مشابه نقش سولانژ را در اطراف خود دیده بودید؟ هر چند سولانژ در این نمایش زنی متعلق به زمان بسیار قدیم بود اما مشابه این زن هنوز هم در اطراف ما دیده می شود. یعنی ما به تعداد زیاد سولانژ در اطرافمان داریم که تحقیر می شوند، مورد تمسخر قرار می گیرند، کتک می خورند، احساساتشان نادیده گرفته می شود، مانند ربات با آن ها برخورد می شود و نه انسان. در نهایت تحقیر ها روی سولانژ او را به جنون می رساند؟ بله، تحقیر و ترس سولانژ را به دیوانگی و خود آزاری و دگر آزاری می رساند. خشونت مخفی مورد نظر چه مقدار در جامعه ما وجود دارد؟ ترس و تحقیر و آسیب هایی ازاین قبیل موجب خشونت های مخفی شده و در نهایت منجر به قتل، تجاوز، خود آزاری و دگر آزاری و جنایت می شود و ما در جامعه و انسان های اطرافمان، به وفور این مسایل را مشاهده می کنیم. طی چه جریانی درونی شدن نقش اتفاق افتاد؟ من با تمام وجود خواستم و تلاش کردم سولانژ را درک کنم و برای همین راه مناسب برای رسیدن به سولانژ را در این دیدم که برایش گذشته نویسی انجام دهم. اتفاقات مختلف و موقعیتهای متفاوت و شرایطی که سولانژ در آنها در فشار بود را ترسیم کردم . در این ارتباط تا حدی پیش رفتم که گل، رنگ مورد علاقه اش و اینکه در تنهایی هایش چه کارهایی انجام می داد و در بدنش چه تیک هایی داشت را هم کشف کردم. اتفاقی که برای خودم افتاد، این بود که حتی فرم چشم هایم و خطوط صورتم تغییر کردند. چیزی که در نهایت اتفاق افتاد این بود که روی صحنه خودم را برای نشان دادن سولانژ و زن های مشابه سولانژ مسوول می دیدم. چون به این فکر می کنم که همه ما بخش های مشترک با سولانژ داریم و در بخشی از زندگیمان تنهایی را تجربه کرده ایم. با درک نشدن، تحقیر شدن و نادیده گرفته شدن مواجه بوده ایم. نتیجه نهایی نقش را چگونه ارزیابی می کنید؟ سولانژ تمام تلخی ها و تجربه های بد را با هم داشت. امیدوارم که توانسته باشم رسالتم را به بهترین نحو ممکن روی صحنه انجام داده و سولانژ را به درستی نشان داده باشم. که اگر اینگونه باشد به نوعی موفق شده ام پاسخ اعتماد آقای هنرمند کارگردان نمایش را بدهم که بنده را برای این نقش انتخاب کرد. لازم می بینم که از ایشان بواسطه این اعتماد تشکر کنم.  
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code