| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
بازخوانی یک پرونده هشدار آمیز؛
       کد خبر: 201505
نگاه ایران: از همان اول از نگاه سرد این مادر می شد فهمید که این زن تعادل روانی ندارد و دلیل قتل دختر 4 ساله خود را برخی مسائل پیش پا افتاده بیان کرد. مادر سنگدل در دومین روز عید سال 95 دختر خود را با خونسردی تمام به خاطر شوهر صیغه ای با قرص متادون مسموم و برای همیشه حق زندگی کردن را از دختر شیرن زبان خود گرفت. گفتگو با مادر سنگدل زهرا از آن شب برای ما بگو چه شد به این فکر افتادی که سارا را از میان برداری؟ شب زهرا همش بهانه می گرفت. گفت آبمیوه می خواهم من هم برایش آماده کردم. نیمه شب شام را با هم خوردیم و بعد من به آشپز خانه رفتم سارا آمد گفت مامان چی کار می کنی گفتم مادر کار خاصی انجام نمی دهم بعد از من یک عدد قرص خواست و من هم نمی دانستم قرص متادون را نباید به سارا بدهم. شما برای چی قرص متادون در خانه داشتی؟ از عطاری تهیه کرده بودم. عطاری ها به همین راحتی قرص متادون به مشتری ها می فروشند؟ بله، همه عطاری ها متادون دارند زمانی که با پدر سارا زندگی می کردم او از عطاری ها قرص متادون تهیه می کرد. وبعد؟ سارا با آب قرص متادون را خورد و بعد با هم به رخت خواب رفتیم. هیچ مشکلی هم قبل از خواب نداشت. یک ترک از موزیکی را که درباره دختر بود گوش داد، مرا بوسید و به خواب رفت. دراتاقی که خوابیده بود به غیر از شما کسی دیگر از خانواده درآنجا نبود؟ مادر و خواهرم هم بودند. وبعد؟ بعد از اذان صبح از خواب بیدار شدم و سارا را صدا زدم جوابی نداد. بالا سرش رفتم دیدم تکان نمی خورد گوشم را روی قلبش گذاشتم. فهمیدم نبض ندارد همان لحظه فریاد زدم سارا سارا و گریه کردم بقیه افراد خانواده ام آمدند و زنگ زدند به اورژانس دکتر زمان مرگ سارا را 3 صبح اعلام کرد. قبل از این ماجرا هم به سارا قرص متادون داده بودی؟ خیر، اولین بارش بود( در حالی که می خندد) برای چه می خندی؟ اعصابم ناراحت است دیگر نمی توانم صحبت کنم. چرا همچین کاری را با سارا کردی؟ دست خودم نبود. اعصابم ناراحت بود. چرا؟ پیش خودم گفتم اگر سارا نباشد زندگی ام بهتر می شود. چرا سارا را به بهزیستی ندادی؟ دوست داشتم پیش خانواده همسر سابقم باشد و من هم دورا دور او را ببینم. اما خانواده پدر سارا او را نمی خواستند. پدر سارا کجا بود؟ به جرم حمل موادمخدر به زندان افتاده بود. برای چی از او جدا شدی؟ او مرا نخواست و طلاقم داد اگر احمد بخواهد هنوز هم راضی ام با او زندگی کنم. این احمد امروز چه فرقی با 3 سال پیش کرده که همچین تصمیمی گرفتی؟ شاید به خاطر فوت سارا اعتیاد ه اش را ترک کرده باشد. شما فرزند احمد را به قتل رساندی چرا همچین توقعی داری که احمد باز با شما زندگی کند؟ احمد هنوز خبر ندارد. آخر که خبر دار می شود؟ آرام آرام به احمد می گویم که فرزند او را به قتل رساندم. به خاطر مخالفت خواستگارتان بود که شما سارا را به قتل رساندی؟ خیر، او مشکلی نداشت خانواده اش مخالفت می کردند از طرفی هم به فکر آینده سارا بودم نمی دانستم وقتی بزرگ شد، دست تنها و با این همه مشکل مالی چه کار برای او می توانم انجام بدهم. الان بزرگ ترین خواسته ات چیست؟ هیچ آروزی ندارم و از سارا هم می خواهم مرا ببخشد. فکر می کنی سارا یا احمد شما را ببخشند؟ نمی دانم. حرف آخر؟ خبرنگار یکی از روزنامه ها در مورد من مصاحبه ای را نوشته اند که من آخرین لحظات مرگ سارا پتو را روی او کشیدم و اینکه به خاطر خواستگارم او را کشتم. من هیچ یک از این حرف ها را نزدم. و اگر آن خبرنگار که چنین مصاحبه ای را پخش کرده است را ببینم او را هم به قتل می رسانم که یک قتل دیگری به جرمم اضافه شود.
به اشتراک بگذارید:
برچسب‌ها: قتل متادون

نگاه شما:

security code