| پنجشنبه، 30 فروردین 1403
نگاه ایران/ نینا پنجه ای دانشجوی ارشد معماری هنر شهری می تواند سهم بسزایی در ارتقای سطح فرهنگی مردم ایفا کند، ازاین روست که آرایش شهر و چیدمان مبلمان شهری به مثابه ی آیینه ی تمام نمای فرهنگ آن شهر به شمار می آید.درواقع سلسله جسمیت هایی که فرصت و توان دمیدن روح زیبا به شهر خواهند یافت با برآورده شدن خواسته ها و انتظارات ما از زیست بوم شهری بدون برنامه ریزی مدون و قاعده مند و بدون بهره از مدیران کارآمد که ویژگی شان بها دادن به ذهن زیبا باشد، میسر نخواهد شد. هنوز در خاطر داریم که درگذشته عمده مطالبات مردم از شهرداری محدود به جمع آوری زباله و آسفالت معابر می شد. تمام وظایف سازمان پارک ها و فضای سبز نیز سبزه کاری چند میدان و گل کاری آن ها و معدودی پارک بود و نهایتاً نصب چند تیرک برق و تزئین آن ها در مناسبت ها، اما کم کم با توجه به نیازهای جامعه ی رو به رشد،ضرورت رنگ و نور، نیز بهره از دستاوردهای جامعه شناسی، روان شناسی، هنرهای تجسمی، موسیقی و ادبیات، بر مظاهر زیباسازی افزوده شد. در این راستا تشکیل سازمان زیباسازی لزوم توجه روزآمد به سیمای شهری را دوچندان نمود. بنابراین رویکردهایی که ایجاد فرهنگ زیبا سازی را هدف گذاری کرد از جلوه ای آشکار برخوردار گشت، ازاین رو رفته رفته برای زیباتر کردن شهر مطالبات نوین در میان مردم مطرح شد و در پی آن سطح توقع شهروندان از شهرداری بالا رفت. و اما آنچه مرا به نوشتن این مختصر راغب داشت : برحسب عادت اکثر شب ها به اتفاق همسرم در خیابان های شهر قدم می زنیم زمانی که از خانه خارج می شویم و وارد خیابان می شویم این احساس به ما دست می دهد که گویی وارد محیطی شده ایم که دیگر کسی در فکر زیبا نمودن آن نیست و همیشه حین قدم زدن موضوعی که به آن فکر می کنیم و اغلب آزرده مان می کند این است که وقتی شهر ما دارای جاذبه های طبیعی زیباست چرا باید تبدیل به شهری مملو از نازیبایی شود و سبب نمود این همه زشتی چیست. بعد با خود به مباحثه می پردازیم که شاید یکی از دلایلش این باشد که به نظر می آید پشت کارهای اجرایی که در شهر صورت می گیرد نه که دلسوزی نیست بلکه فرهنگ دلسوزی نهادینه نشده است. فرهنگی که باور داشته باشد شهر ما خانه ی ماست، همان شعار دهه ی شصت که سال هاست فراموشش کرده ایم. فرهنگی که باور داشته باشد و برای نسل آتی نیز برنامه ریزی آموزشی کند که توجه و حساسیت به جلوه ی شهر سبب جلوه ی زندگی یکایک شهروندان یک شهر است. و اینکه فایده ی دلسوزی نخست به خود فرد و نزدیکانش می رسد. همان فرهنگی که چه در باورهای آیینی و چه عرفی و علمی منافع جامعه را بر منافع شخصی ارجح بداند. به راستی چه رفته است بر من و نسل من و بعد از من؟ این همه بی تفاوتی از کجا نشأت می گیرد و این که چرا نهادهای ذی ربط آسیب شناسی نمی کنند. چه شده که فکرهای زیبا پنهان می مانند، چرا از این فکرها و کارهای زیبا استقبال نمی شود، به راستی دشمن مردم و تفکر مردمی و دلسوزی چه کسانی هستند، اگر واقعاً سمت وسوی نگاه های ما به مباحث زیبایی شهری عمیق باشد، خواهیم دریافت که خیلی چیزهایی که برای آن ها هزینه های گزافی می پردازیم، اضافی هستند. وقتی در شهر قدم می زنید می بینید رشت پرشده از افزارهای به ظاهر به نیت زیبایی اما نازیبا، نورپردازی هایی که می خواهند به زور رشت را زیباتر کنند اما غافل از اینکه روزبه روز چهره ی رشت را نازیباتر می کنند، چراکه ذهن نازیبا توان تشخیص سره از ناسره و زیبا از نازیبا ندارد. استندهای تبلیغاتی، تابلوها و بنرها همه مواردی هستند که درست مانند ابری سیاه جلوی سیمای ذاتی و طبیعی شهر را گرفته اند. شهر شده روزنامه دیواری درحالی که در هیچ شهر نمونه ای نمی توان چنین بافرهنگ بنر به نبرد با رسانه ها پرداخت. درواقع شهر هزینه های کلان می کند تا به جای دریافت آگهی توسط رسانه ها در این گیرودار و برزخ مطالعه ی ناچیز مطبوعات سیمای شهری را با انواع اعلان و آگهی زشت بنمایاند. درواقع هرچه رسانه های مکتوب و اینترنتی مستقل باشند، چراغی برای بهتر دیدن پست و بلند جامعه را روشن نگه داشته ایم. مطبوعات رکن مهم دموکراسی مگر نیست؟ و استقلال آن جز دمیدن روح توسعه ی جامعه و راه را از چاه نمایاندن مگر می تواند بر عهده داشته باشد؟ متأسفانه همه چیز مهیاست برای اینکه زیبایی و معماری یک شهر که روزی از آن به عنوان دروازه ی اروپا یاد می شد اکنون در یادها به عنوان شهری زشت و پر از زوائد بصری یاد شود. برای نمونه وقتی در بافت مرکزی و تاریخی شهر قدم می زنیم و به ساختمان پست، شهرداری، مهمانخانه ی ایران و ساختمان فرهنگ و هنر نگاه می کنیم اغلب پر از بنرهای زشت و بدمنظر به مناسبت های مختلف هستند و یا سایر آلاینده های محیط شهری، به راستی چگونه چنین شهر آزاردهنده ای برای شهروندان خود قادر است از راه جذب توریست جلوه های حداقل طبیعی و ذاتی خود را نشان دهد. با علم به اینکه در دنیای امروز چشم و روح انسان در قرن ۲۱ دنبال آرامش می گردد و ازلحاظ روانشناسی المان ها و زوائد بصری که در شهر وجود دارند، در ارتباط مستقیم باروح و روان شهروندان هستند. باید توجه ویژه ای برای نمونه به نورپردازی های اضافی که در شهر ما دیده می شود داشت، نورپردازی هایی که باعث آشفتگی روح می شود درحالی که مسوولان به چنین موضوعات مهمی توجه نمی کنند . وقتی پشت اقدامات اجرایی برنامه ریزی هایی عمیق و طولانی مدت نباشد، نتیجه ی زحمت و هزینه ی فراوان، جز نازیبایی و زوائد بصری حاصل دیگری نخواهد داشت. مضافاً شهروندان چنین شهرهایی ناخواسته بر اساس همین الگوهای غلط و آشفته ی تصمیم سازان و تصمیم گیران، خود نیز بر طبل نازیبایی شهر خواهند کوفت.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code