| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
درد را هر طور که بخوانی درد است
       کد خبر: 163496
علی رضا پنجه ای شاعر و روزنامه نگار قانون یک معاهده ی مدنی  است، وقتی در اجرای آن خلل و گسستی پدید آید،  یعنی که گسل ها سبب لرزه بر اندام واره ی جغرافیایی خاصی  در سطح زمین شده اند. بنیان ساختمان عدالت نیز مبتلا بهِ آن تخریب و مخدوش می شود و  چون اِعمال قانون  نمی تواند  برای برخی حاشیه ی امن ایجاد کند و برای برخی با کوچکترین تخلف به شدیدترین شکل اجرا شود، جامعه با بی عدالتی مواجه می شود. بنابراین قانون ذاتا نمی تواند برای احدی در جامعه  حاشیه ی امن ایجاد کند. بنابراین می توان اذعان داشت که اجرای دقیق و ذاتی قانون و برقراری ذاتی و دقیق عدالت، دو مقوله ی مغفول مانده در زادبوم ماست. دشمن هم  همیشه بوده و هست، و ایرانی در طول تاریخ  هرگز به آن روی خوش نشان نداده است. اما مگر  این ما نیستیم که نباید گزک به دست شیطان دهیم؟ این سرزمین با شکوه و ثروتمند که هم اکنون _حدودا_ً بیست درصد از استعدادش مورد بهره برداری قرار گرفته، در واقع بهشت اقتصادی و  گردشگری ست ،  هم از این رو این سرزمین پرسود و ثمر  نمادی از چهارفصل کره ی زمین را در خود جای داده است. اگر چنین سرزمینی با  پتانسیلی کارآمد، بیکار داشته باشد، بنابراین  مردمان سایر کشورهای جهان باید از گرسنگی بمیرند. بهره نبردن از پتانسیل نخبگان و جانشین کردن نورچشمی ها به جای ایشان و خودی و ناخودی رفتار کردن با جمعیتی که هنگام انتخابات آرایشان با هم یکسان است، جز مصداق  این بیت ندارد : "تو خود می کنی اختر خویش را بد / مدار از فلک چرخ نیک اختری را ". مردم این همه سال از شهروند درجه ی چندم شدن خسته شده اند. از ژن خوبِ در انحصار قدرت ِ مافیا و رانت خوارانِ  تکیه بر اهرم های قدرت زده ، که وام های کلان می گیرند  با سودهای بعضا ناچیز و  بازپرداخت آن نیز  به زمان -لابد وقت گل نی - موکول می شود، گرفته تا تلمبار شدن عقده هایی چنان و چنین که جوانی برای ازدواج باید چندین ضامن ببرد بانک و بعد بشنود همان بانک وام های کلان میلیاردی داده به  نورچشمی فلان و بهمان که تا کنون بدون بازپرداخت هم بوده! یا موسسات مالی _ اعتباری که سال هاست پول مردم را بالا کشیده اند و حال که گندش را درآورده اند، بانک مرکزی برای آلوده نشدن دامان خود  پس از سال ها اعلام می کند:" مجوز نداشتند!" مردمی که با نصب یک تابلو ِ کوچک برای مغازه شان باید پاسخ گوی چند نهاد ناظر باشند،از صنف خود تا اداره ی اماکن و اداره ی بهداشت  و  تامین اجتماعی و دارایی و شهرداری، اما یک موسسه به راحتی می آید، با روش های کلاه بردارانه، هست و نیست شان را بالا می کشد. اگر یک مورد بود که می گفتند حالا پیش آمده ، پس بگذریم. باری هر وقت مردم گلایه کردند، ما هم که چشم و گوش و زبان مردم و وسیله ی ارتباط شان با دولت هستیم هم که بارها نوشته ایم،  اما اگر در پی رفع اساسی معضلات و کاستی ها می شدند کار به اعتراض خیابانی و قاطی شدن سره از ناسره نمی کشید و  سوء استفاده ی  بیگانگان. باری مسوولان کم  پشت گوش نه انداختند. گرانی تخم مرغ و اخیرا شیر و نان که از بدیهیات زندگی اولیه ی هر انسانی در این کره است تنها بهانه ها ی تلخ کامی مردم شدند. چه، پیش از آن  در فضاهای رسانه ای خوانده بودند بودجه ی نامتوازن و معطوف به اقشاری که مالیات بده نیستند و فقط مصرف کننده اند. دیدند که بودجه ی محیط زیست و مواردی که حیاتی ست از بودجه ی رفاهی فلان ردیف که می تواند بدون حمایت  سرپای خود بایستد _چرا که اتفاقا درآمدشان روز به روز رو به ترقی ست_ بیشتر است؛ تاخیر آقای رییس جمهور  و وزرای مرتبطش برای رسیدگی زندگی مردم آسیب دیده از زمین لرزه و فقدان نظارت مسوولانه در ساخت و ساز و بهداشت عمومی و اغذیه، اگر چه بیکاری مقوله ای بدیهی در جهان است، اما وقتی جوانان تحصیل کرده می شنوند و می بینند یک نماینده چندین و چند خویش نه چندان با استعدادتر از خود را با دور زدن قانون سرکار می آورد ، وقتی این جوان می بیند نظارت بر ظواهر آنان و رفتارشان بسیار است اما فردی دو تابعیتی با خدعه و عوام فریبی کلید بانک مرکزی را تصاحب می کند و ناگاه خبر می رسد با سه هزار میلیارد به کشور دوم تابعه اش گریخته، آن هم با مبلغی که برابری با چند برابر بودجه ی ده ها استان بزرگ می کند و سودش هر ماه چند ده میلیاردی ست که به باد می رود  و  تصاویر آقای خاوری  هم از کازینوهای آن طرف دنیا در فضاهای مجازی پخش می شود،  باری آن جوان می بیند که دسته دسته نخبگان کشور از ایران به کشورهای دشمن پناه می برند و  به دوستان شان از آنجا پیغام می دهند  که مسوولان مرگ بر آمریکا و انگلیس گو  فرزندان شان را با پول های باد آورده از بودجه های کلان و حقوق های نجومی و درآمدهای رانتی به خارج می فرستند و مدام  هم بین خارج و وطن در ترددند، وقتی می خوانند که نورچشمی های ایرانی در بانک های غرب و شرق  و امارات چه پول هایی خوابانده اند و با آن، چه کارخانه ها که تاسیس نکرده اند؛ وقتی سرطانِ  فساد را در عصرِ رسانه های مجازی_ که هیچ چیز درآن در پرده نمی ماند_ می بینند و شاهد این همه ناعدالتی و دور زدن قانون هستند، معلوم است که این پرسش های بی پاسخ   و انبار شده و  ناکامی ها را تحمل نمی کنند. باری اغلب این جوانانِ  به خیابان سرریز شده ، چون آب روشن اند. آن ها شاهد گفت و گوی پدر به مادرشان در خلوت بوده اند که پدر گفته فلان قلم هم  گران شده، کرایه خانه نداده ام، آب گران شده، اگر بنزین گران شود چه کنیم با این حقوق فکسنی؟ و چه و چه...  مگر نه که جوان شاخک های حساس دارد و البته که کم تجربه  هم هست و کم خوانده، اما احساسات ظریفی دارد، او تاریخ جنایات  ستمشاهی را نخوانده  و در فضاهای مجازی و شبکه های ماهواره ای هم  که بازماندگان سلطنت با برنامه ریزی دقیق در پی شکار نسل بی تجربه برآمده اند و میان ایشان مظلوم نمایی کرده اند  و از سویی صدا و سیمای ما هم به همان اندازه ی نزدیک شدن آن ها  به ویژه به نسل نو به همان  اندازه از مطالبات نسل نو دور شده اند ؛ هم از این روست  که برخی از ایشان در شعارهاشان برای به رخ کشیدن فساد و بی قانونی، روح ِ پدر ِ خاندان ِ پادشاهی ِ منسوخی را برای صرفاً نشان دادن عمق فساد به رخ ِ نسلِ ما _که انقلاب کردیم_ می کشند. آن ها  فقط می خواهند حرص ما را در بیاورند. در هر حال، چاره چیست؟  جواب: چاره اندیشیِ پاتولوژیستی (آسیب شناسانه )  و تدبیر علمی! و عزم را جزم کردن و خود را موظف دانستن به رفع معضلات و پاسخ دادن به ایشان.  باید کارشناسان اجتماعی و چهره های فرهنگی و هنری و ورزشی را فراخوانند تا بروند میان ناراضیان و خواسته هاشان را بشنوند و به مطالبات منطقی شان پاسخ گویند چرا که  آن ها بیگانه نیستند فرزندان ایران اند، که ما نرسیدیم به موقع به  پرسش های شان پاسخ مطلوب دهیم. همین جا  از ماموران  انتظامی و امنیتی می خواهیم بیشتر مراقب فرزندان این روزها ناراضیِ  ایران عزیر ما باشند. این ها همین چند ماه پیش با ریختن آرای  میلیونی شان موجب پیروزی کشور در عرصه های بین المللی شدند. از شما حافظان شهر و دیارمان سپاس گزاری می کنیم که صبورانه دارید امنیت شهر و شهروندان را تامین می کنید. گلایه های جوانان و خواسته های قانونی شان را بشنویم.  جوان ها خود هوشیارند و  نیک می دانیم  صف خود را از آنارشیست ها جدا می کنند. در هر حال گفت و گو  و تعامل ابتکاری ست که باید صدا و سیمای دور مانده از مردم  به آن جامه ی عمل می پوشاند تا با شفافیت که اصل اعتماد است رسالت  طوطی وار که نه ، رسالت یک رسانه ی ملی را  طی این چند دهه ایفا می کرد؛ نکته ای مهم که اگر  امروز مورد اطمینان قاطبه ی مردم بود، جوانان نیز به بلندگوهای مجازی و ماهواره ای پناه نمی بردند. و اما دوات به سهم خود بارها با آقای رییس جمهوری و مسوولان در خصوص برخی کاستی ها و مطالبات مردمی سخن گفته ، مهم است  که  قانون برای همه یکسان اِعمال شود همان گونه که دیدیم یک قاضی توانست با قانون ینگه ی دنیا  در مملکت تحت سیطره ی رییس جمهورش ، دستور او را به چالش گیرد و مقابل آن بایستد و جلوی اِعمال نژادپرستانه اش را بگیرد. باری  دردهای  ما تنها  از فتنه های دشمنان نیست ، به قول شاعر "دوست داشتن اتفاقی نیست": درد را هر طور که بنویسی درد است". نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تائید محتوای آن نیست و صرفاً جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code