| پنجشنبه، 30 فروردین 1403
نگاه ایران/علیرضا کنعان رو در همه جای جهان اصلاح طلبی پدیده ای دوزیست است. این گزاره بدین معنی است که اصلاح طلبی از طرفی نگاه به حضور در حاکمیت و مشارکت در قدرت سیاسی دارد و از طرفی پایگاه در بطن جامعه. تاریخ اصلاح طلبی مدرن در بیش از یک صد ساله اخیر به آنجا برمی گردد که نیروهای سوسیال دموکرات و کارگری در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به قصد بهبود وضعیت زیست طبقات غیر سرمایه دار - حقوق بگیر و کارگر- به مشارکت در قدرت دولتی اهتمام ورزیده و سیاست های رفاهی و  اجتماعی را در دستور کار خود قرارداده اند. اما این نیروها زمانی توانسته اند به قدرت دست یابند که به لحاظ اجتماعی واجد چنان اعتباری بودند که موازنه قوا را تحت تاثیر پایگاه اجتماعی خود قراردادند. در ایران نیز اصلاح طلبی به عنوان یک جنبش و سپس جریان سیاسی قابل ردگیری بوده که واجد فرصت ها و تهدیدهای مختص به خود است. اصلاح طلبان ایرانی نیز همچون هر جریان اصلاح طلبی دوزیست هستند و همواره یک پا در حاکمیت و یک پا در جامعه ایران داشته اند. به لحاظ سیاست قدرت، اصلاح طلبی از دوم خرداد 76 به عنوان یک نیروی سیاسی غیرقابل انکار در ساختار نظام جمهوری اسلامی ظهور و بروز داشته است. از منظر اجتماعی نیز بروز جریان/جنبش اصلاح طلبی بیشتر در نشریات اصلاح طلب، احزاب و جنبش دانشجویی خودنمایی کرده است. اما فعل وانفعالات بیست ساله اخیر، این جریان را با مسائل و دشواری های خاصی در هر دو جبهه قدرت و جامعه مواجه کرده است. همان گونه که برای دو زیست بودن به دو سیستم تنفسی متفاوت نیاز است و در روند تکامل عدم استفاده از هر یک از این سیستم ها می تواند به نابودی آن قابلیت منجر شود، جریان اصلاح طلبی نیز جهت حفظ زیست دوگانه خود به تئوری، تشکیلات و رتوریک متناسب، با حضور هم زمان در قدرت و جامعه نیازمند است. جریان اصلاح طلبی در این مسیر با بحران هایی چند مواجه است که به صورت اجمالی بدان اشاره می شود. محدودیت های حضور در قدرت : با پایان یافتن دولت دوم سید محمد خاتمی و دولت اصلاحات، اصلاح طلبان طی پروژه ای قابل پیش بینی از صحنه سیاست رسمی در کشور کنار گذاشته شدند، خصوصا پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88  این روند حذفی شدت و سرعت بیشتری به خود گرفته و قدرت حکومتی اصلاح طلبان را دچار نقصان های جدی نمود. پس از انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهور در سال 92 آن هم با حمایت بخش وسیعی از نیروهای اصلاح طلب، امید بازگشت به قدرت در حاکمیت در میان اصلاح طلبان مجددا شکل گرفت. این امیدواری زمانی بیشتر شد که اصلاح طلبان مسئولیت های ستادی رئیس جمهور وقت را برای انتخاب مجدد در سال 96 به عهده گرفتند. اما تا اینجا می توان به طور قطعی نتیجه گرفت که به جز عرصه ای همچون شورای شهر و نهاد شهرداری، امید به بازگشت اصلاح طلبان به قدرت در کوتاه مدت بیشتر شبیه به یک آرزو است تا پیش بینی مبتنی بر تحلیل از سیر وقایع. در این زمینه به نظرمی رسد با توجه به هزینه حداکثری اطلاع طلبان از پایگاه اجتماعی خود جهت انتخاب مجدد دکتر روحانی به سمت ریاست جمهوری، فاصله گذاری های منطقی و شفاف با دولت و برنامه های آن به گونه ای که به ائتلافشان با رئیس جمهور لطمه وارد نکند ضروری است. همچنین این نیروها باید تلاش کنند تا از ظرفیت های نهادهای انتخابی همچون شوراها برای حضور هر چه بیشتر خود در نظم رسمی قدرت بهره مند شوند. ضعف تئوریک در مواجهه با بحران های اجتماعی : جامعه ایران نسبت به بیست سال گذشته که اصلاح طلبان قدرت مطلق را در نهادهای انتخابی نظام جمهوری اسلامی در دست داشتند دچار تحولات بسیاری شده است. افزایش بی سابقه ارتباطات مجازی با انفجار دسترسی به اینترنت و شبکه های مجازی، ظهور بحران های جدی همچون اعتیاد، طلاق،بیکاری، سوءاستفاده از محیط زیست و مسائل دیگر در کنار فاصله روزافزون طبقاتی، اجزای تشکیل دهنده جامعه امروز ماست. اصلاح طلبان باید در مورد هرکدام از این بحران ها پاسخی درخور به مخاطبان خود ارائه نمایند. اگر قرار باشد که حضور مجدد اصلاح طلبان در عرصه قدرت باسیاست گذاری های نیروهای فعلی تفاوت راهبردی نداشته باشد، هزینه ها و احتمالاً اعتبار سوزی های موردنیاز جهت این بازگشت به قدرت به هیچ وجه عاقلانه و منطقی به نظر نمی رسد. پس باید در مورد بحران های دست به گریبان کشور اندیشید و با تقویت احزاب، آن ها را محل تبادل افکار و تهیه برنامه برای برون رفت از وضع موجود قرارداد. ضعف در نهادسازی اجتماعی : اگر بنا باشد که از اصلاح طلبی به عنوان یک جریآن که مواضعش در قدرت به توپ بسته شده،همچون جریانی زنده و پویا یاد کنیم باید آن را به پایگاه اصلی خود یعنی جامعه ارجاع دهیم. اصلاح طلبان برای مستمر بودن و حفظ و گسترش محبوبیت خود در جامعه باید بیش از ضعف های طرف مقابل بر امتیازات خود تاکید کرده و ارتباط خود را با اقشار مختلف جامعه مستحکم تر نمایند. برای این کار یعنی حضور موثر در جامعه ضمن داشتن رتوریک و گفتار متناسب بافرهنگ و نیازهای مردم باید به نهادسازی اجتماعی پرداخت. این نهادسازی می تواند طیف وسیعی از نهادهای دینی، علمی، فرهنگی، زیست محیطی و ... را در برگیرد. فاصله نسلی در میان اصلاح طلبان : شاید مهم ترین بحران این روزهای اصلاح طلبآن که چشم انداز سیاست ورزی آنان را در میان مدت به خطر انداخته، وجود فاصله نسلی میان نیروهای اصلاح طلب باشد. این فاصله نسلی بیشتر از آن که با شاخص سن و سال قابل شناسایی باشد می تواند میان اصلاح طلبانی که در دوره اصلاحات در قدرت شرکت کرده و نیروهایی که نتوانستند از این مزیت بهره مند شوند انگاشته شود، که به طبع نیروهای جوان اصلاح طلب به اقتضا سن در زمانه خزان حکومتی اصلاحات به جوانی رسیده و از این نظر بسیاری از مطالباتشان پاسخی نیافته است. این فاصله نسلی با توجه به موضوعات مبتلابه متفاوت ایجادشده و درواقع نوعی فاصله در ذهنیت اصلاح طلبی به شمار می رود. با توجه به گسترش معضلات اجتماعی اگر چاره ای برای این بحران نسلی اندیشیده نشود دیری نخواهد پایید که جریان اصلاح طلب از نیروهای جوان و پویای خود تهی شده و با ریزشی جدی در این زمینه مواجه می شود. از اینجاست که با ادامه این روند، چشم انداز مناسبی در زمینه حفظ انسجام نیروها و همین طور روش فعلی سیاست ورزی در آینده میان مدت برای اصلاح طلبان وجود نخواهد داشت. حفظ و اعتلای جریان اصلاح طلبی در دوری گزینی و مسکوت گذاشتن این بحران ها نیست، بلکه در مواجه ای تمام عیار و عریان و یافتن پاسخی مناسب برای این بحران ها است. نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.  

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code