| سه شنبه، 28 فروردین 1403
اصلاح‌طلبان و استاندار گیلان؛
       کد خبر: 144272
نگاه ایران/بابک مهدی زاده 1-دموکراسی شاید ضعف ها و بدی های زیادی داشته باشد اما به گفته وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا در دوران جنگ جهانی «آیین دموکراسی بدترین شکل حکومت است باوجوداین از تمام آیین هایی که تاکنون آزمایش شده بهتر است.» حال باید دید ما ایرانی ها تا چه اندازه پایبند به قواعد این بهترین نوع حکومت در بین سیستم های آزمایش شده تاریخ جهان هستیم. یکی از شروط دموکراسی ، پایبندی به عقل و کار جمعی است. یعنی در راستای منافع جمع باید ازخودگذشته بود. معتقدین به دموکراسی این اصل را پذیرفته اند که منافع فردی انسان ها درگرو پذیرش منافع جمعی بهتر و کم هزینه تر برآورده می شود. اما آیا در ایران هم چنین پایبندی ای وجود دارد؟ انتخابات سال 84 و تعدد کاندیداها در اردوگاه اصلاح طلبان نشان داد که قربانی کردن منافع حداقلی جریان بزرگ اصلاحی برای منافع حداکثری جریان های کوچک سیاسی چقدر می تواند هزینه بر باشد. به این دلیل بود که در سال 92 تمامی احزاب ریزودرشت بر سر خواست های حداقلی خود به ائتلاف رسیدند تا در آینده شاید به سقف مطالبات خود برسند. با این حساب به همین راحتی در بزنگاه های حساس سیاسی نمی توان ساز جدا زد همچون نوازنده ای که خارج بزند از ریتم اصلی گروه. زیرا شکست به پای کل گروه ارکستر نوشته می شود. حال این مثال را در عالم سیاست و داستان انتصاب استاندار گیلان شبیه سازی کنیم. 2- شورای هماهنگی اصلاح طلبان و اکثر ستادهای حسن روحانی در گیلان 4 گزینه را به عنوان استاندار به وزارت کشور معرفی کردند که پرشانس ترینشان ، هادی حق شناس بود. اما دراین بین چند حزب اصلاح طلب در بیانیه های جداگانه ای یا گزینه اصلی اصلاح طلبان را در لیست پیشنهادی خود خط زدند یا رقبای اصلی اصلاح طلبان مانند کیوان محمدی و سالاری را در لیست خود گنجاندند تا صدای ناکوکی از ارکستر اصلاح طلبان به گوش دولت برسد. اگر به دلمان بد راه ندهیم و این تصمیم احزابی که خود را اصلاح طلب می خوانند را مصداق حرکت باد و منفعت طلبی و سیستم «امتیازگیری-امتیازدهی» ندانیم و قبول کنیم که این احزاب به خاطر نقدهای فراوانی که به عملکرد جبهه اصلاحات و بزرگان اصلاح طلب گیلان چنین تصمیمی گرفتند باید این تصمیمشان را مصداق همان داستان طنز سریال «برره» بدانیم که اهالی اش هرگاه که به تصمیمی اعتراض داشتند اول از همه پنجره خانه خود را می شکستند. یعنی به جای تغییر و تحول در بدنه تصمیم گیر جبهه اصلاحات به سمت دور زدن و نشستن با رقیب و آسیب به جریان اصلاحی رفتند. آسیب از آن جهت که افکار عمومی که با خلوص نیت در هر انتخابی به اصلاح طلبان رای می دهند با دیدن این آشفتگی و دعوا و چنددستگی امیدشان را به جریان اصلاحی از دست می دهند و یکی از نتایجش می شود شکست بزرگ اصلاح طلبان در شورای شهر رشت. 3- بسیاری از جمهوری خواهان آمریکا –مخصوصاً چهره های قدیمی و سرشناس- با کاندیداتوری ترامپ مخالف بودند اما به جو افکار عمومی و نظر اکثریت عامه جمهوری خواهان احترام گذاشتند تا اینکه ترامپ رئیس جمهور شد و امر به اجرای فرامین دیوانه واری داد. جمهوری خواهان در انتقاد به ترامپ هیچ گاه با رقیب ننشستند و خارج از منافع کلی حزبشان بازی نکردند به جایش از اهرم قانون برای مهار ترامپ استفاده کردند تا ترامپ جمهوری خواه نتواند بخش بزرگی از دیوانگی هایش را به امضای کنگره جمهوری خواه برساند. این را می گویند قواعد دموکراسی. در آمریکا هم مثل هر کشور دیگری در دنیا زدوبندهای پنهانی و معاملات نهان توسط سیاستمداران انجام می شود. اما ترس از رسوایی به خاطر قدرت رسانه ها و جامعه مدنی از تعدادشان کم کرده است. تاریخ آمریکا پر است از منفعت گرایی سیاستمداران و توافقات کثیف پشت پرده اما در اکثر موارد کسانی هستند که این اتفاقات را از پشت پرده به جلوی صحنه بازی بیاورند و سیاستمداران را لخت وعور به قضاوت افکار عمومی بگذارند. حال به نظر می رسد که احزاب و سیاسیون اصلاح طلب هم باید پاسخگوی رفتارشان باشند همان گونه که بزرگان اصلاح طلب و اخیراً بعضی از جوانان اصلاح طلب باید مسئولیت اشتباهاتشان را بر عهده بگیرند. در داستان انتصاب استانداری نه تنها احزاب و شخصیت های سیاسی وجود داشتند که سازی جدا از ارکستر پیر اصلاحات نواختند که آدم های معروفی هم داشتیم که ادعای ملی بودن دارند اما در مهم ترین اتفاق ممکن برای گیلان به خاطر حمایتشان از گزینه ای غیر از گزینه واحد اصلاح طلبان به خارج از کشور سفر کردند تا تحت فشار دوستان قرار نگیرند یا به مدت دو هفته به هیچ تماس تلفنی پاسخ ندادند و ازنظرها غیب شدند و یا صبح ها در جلسات اصلاح طلبان برای حمایت از کاندیداهایشان می نشستند و عصرها یواشکی با کاندیدای رقیب رایزنی می کردند و با امتیازهایی که می گرفتند راه را برای استاندار شدن رقبا هموار می ساختند. 4- حال اصلاح طلبان در قبال استانداری سالاری که گزینه شان نبود چه باید بکنند و چه موضعی در این چهار سال بگیرند؟ اصلاح طلبان در وهله اول باید تکلیفشان را با خودشان مشخص کنند. به نظر می رسد جبهه اصلاحات در گیلان نیاز به یک بازنگری و تغییر و تحولات اساسی دارد. زیرا هر حرکتی از سوی جریان اصلاحی باید پشتوانه ای به نام اتحاد داشته باشد وگرنه به مانند سالیان گذشته ، کسی اصلاح طلبان را به حساب نمی آورد. مثلاً فرض کنید اصلاح طلبان از امروز موضع یک اپوزیسیون محترم را به خود بگیرند. فقط کافی است جناح رقیب به یکی از بزرگان همیشه درصحنه یا یکی از جوانان جویای نام این جریان پست معاونت یا مدیرکلی یک اداره را پیشنهاد کند. در آن صورت اپوزیسیون بودن به تمسخری دل آزار بدل می گردد. تابه حال که این گونه بود و همین رفتار ریاکارانه هم باعث شده که بسیاری از جوانان اصلاح طلب استادتر از پیشکسوتانشان شوند و زودتر از موعد، حوادث را بو بکشند و با تمامی جریان های سیاسی بنشینند و امتیاز بگیرند و امتیاز بدهند. پس اینک اصلاح طلبان باید بنشینند و بی رودربایستی سنگ هایشان را وابکنند. جریان اصلاحی استان باید خالی از افرادی باشد که تنها به فکر گرفتن پست و مقام و یا قراردادهای میلیاردی هستند. وگرنه الان بسیاری از همین اصلاح طلبان از هم اکنون دندان تیز کرده اند تا با استاندار بنشینند و به زعم خودشان گوشه ای از خوان نعمت را ببلعند. اینجا رسانه های مستقل –اگر داشته باشیم- و یا روزنامه نگاران مستقل باید نظارتشان را بیشتر کنند و معامله گران را رسوا. پروژه «ناخالص زدایی» از همین امروز باید توسط اصلاح طلبانی که بر اصولشان هستند و با یاری روزنامه نگاران مستقل کلید زده شود. 5- اینک استاندار گیلان انتخاب شده است و به خاطر توسعه یافتن استان و گردن نهادن به تصمیم دولتی که برآمده از رای اکثریت مردم است ، عقلانی نیست که از همین امروز به تقابل با استاندار دست زد. استاندار ، اگر واقعاً اهتمام به توسعه استان دارد، باید بداند که تنها راه موفقیتش استفاده از تمامی پتانسیل های انسانی و خردگرای استان است. استاندار برای پیشرفت استان گیلان باید از تمامی اصلاح طلبان و اصولگرایان خالص و غیرمنفعت گرا و توسعه طلب کمک بگیرد و همه هم باید تنها باهدف توسعه گیلان به یاری اش بشتابند و دستانش را بگیرند. اما با نگاهی انتقادی و از موضعی برابر. برای آمدن گزینه بومی تمامی نیروهای سیاسی استان همدل شده بودند. از آیت الله قربانی و نمایندگان استان تا احزاب اصلاح طلب و شخصیت های اصولگرا و بسیاری از رسانه ها به اجماعی کم نظیر رسیده بودند. حال می توان این اجماع را برای توسعه استان نگه داشت. به شرط آنکه استاندار این مهم را بخواهد و به جای یاری خواستن از دلسوزان این استان به سمت معامله گرا و ریاکاران که عملکردشان استان را از توسعه بازمی دارد ، نرود. این گونه است که تمامی شخصیت ها و احزاب سیاسی استان از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا می توانند و باید هم به استاندار کمک کنند و هم ناظرانی قوی و منتقد بر عملکردش باشند. اینک باید اجماعی در استان توسط نیروهای توسعه گرا و بر سر اشتراکاتشان شکل گیرد. اشتراکی که همانا توسعه گرایی و پرهیز از معامله و منفعت گرایی و فساد است. اجماعی که می توان نام «دولت در سایه» بر آن نهاد. جریانی که در عین همدلی ، ناظر بر تمامی رفتارها و عملکردها نیز هست. نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code