نگاه ایران/کیوان بهمنش
انتخاب و موعد یک انتخاب و یک مسیر صعب....
باز هم آغاز یک کارزاری که قرار است بدان امید ببندیم و یا گام نهیم در ورطه نا امیدی !
دقیقاً ادامه همان مسیر طی شده ماضی....
عقلای راست و عقلای چپ و موج سومی ها و نسل سومی ها که غالبا در طالع شان شکست نوشته نشده بلکه حک شده است!
دوباره آغاز یک امید و با کلی حرفهای خوب و قشنگ و دل فریب و یا آغاز یک نا امیدی شهرآشوب!
و یا نقطه آغازی دوباره برای بازگشت به رقابت های ماضی و شکست و شکست و شکست ؟ و یا دوباره مهربانی و همراهی برای توسعه ؟
این ها سوالاتی است که این روزها باید از خلال تحرکات این روزهای استان جانمان برای آن پاسخی یافت!
راه چیست ؟
چگونه است ؟
سرد است ؟
گرم است ؟
تاریک است ؟
و یا ...؟
راه هرچه باشد ، باید پیمودش !
ولیکن چگونه باید پیمود ؟
توشه ما چیست ؟
اینکه تاکنون چه کسانی در این باب مطرح بوده اند،
چه کرده اند
و غایتشان چه بود
مقوله مهمی است که در آغاز این راه باید و باید و باید بدان غوص کنیم !
قرار است چه کسی را انتخاب کنیم برای راهبری این استان ؟
از سلسله رخدادهای این چند سال اخیر چه درس آموخته هایی داریم ؟
دنبال که باید بگردیم ؟
دنبال که باید بگردیم ؟
دنبال که باید بگردیم ؟
......؟
درباره یک انتخاب حرف می زنیم؛ چقدر خوب و چقدر نکو ...
چه مولفه هایی می تواند ما را کنار هم بنشاند؟
شرط لازم این انتخاب به جانم نشسته است و به جانتان نیز قطعاً خواهد نشست !
« گیلانی بودن »!!!!
ولی آیا این شرط کافی است ؟
آیا اینگونه نیست که باز همان ساز و کار گذشته را برگزیده ایم ؟
اینکه از زبان مردم عادی بشنویم که شرط اول و آخر انتخاب والی و راهبر این استان « بومی » بودن او است ، جای تعجبی ندارد ، ولی آنجا باید متعجب شویم که این شرط و مختصات امروز از زبان کسانی بیان می شود که از نخبگان و فرهیختگان دیار ما هستند و هر کدامشان از چنان سطحی از آگاهی و بینش برخوردارند که می شود صفت « دنیا دیده » را برای آنها به کار برد !
آنها دیده اند که دنیای امروز دنیای بدون مرز است و تبدیل شده است به یک دهکده بزرگ و شرط اول و آخر انتخاب راهبران ، تنها مختصات علمی و تخصص آنها در علوم راهبردی است و لاغیر !
آری چگونه است که از انتخاب فلان مسلمان شرقی بر مسند پایتخت یکی از بزرگترین شهرهای فرنگی ، به حق بر خود می بالیم ولی به هنگام زمزمه نام یک مدیر غیر بومی برای حضور در استان خویش دل نگران می شویم ؟
باید شرایط این دوران را سنجید؛ اکنون دو اتفاق مهم در پیش روی ماست ؛
نخست اینکه همانند سنوات ماضی و با همان تجربیات و با همان الگوها با دستان خویش از « بومی » بودن تابویی ناشکستنی بسازیم !
و دوم اینکه ؛ متفاوت باشیم !
چگونه ؟
کمک کنیم به تبیین این چگونه متفاوت بودن و متفاوت انتخاب نمودن !
دوستان و نخبگان و فرهیختگان دیار باران ؛
بومی گرایی ( محلی گرایی ) و قوم گرایی هر دو اصطلاحاتی هستند که در نزد عوام شاید جایگزین همدیگر شوند، ولی کارکرد این دو واژه یقیناً متفاوت از هم بوده و البته مرز تشخیص آنها هم بسیار سخت !
قوم گرایی از زیرمجموعه های محلی گرایی و معادل آن است، محلی گرایی یا بومی گرایی را می توان «حمایت یا ممانعت از تغییرات اجتماعی در یک محلّ برای دفاع از منافع آن محلّ و مردمش» تعریف کرد.
در حالی که محلی گرایی ما را بیشتر متوجه «محل و سرزمین» می کند، اصطلاح «قوم گرایی» بار انسانی و فرهنگی بیشتری دارد و ما را متوجه «مردم و فرهنگ» می کند.و اگر خدای ناکرده خواسته های خود را بد عنوان نماییم شاید به ورطه نژادپرستی سقوط نماییم !
در ادبیات امنیتی امروز ایران ، کلمه «قوم» با حساسیت خاصی تحت فشار قرار دارد ، چرا که بسیاری از مردم تصور دقیق و شایسته ای از این اصطلاح ندارند و معمولا تلاش می کنند هویت قومی را در ردیف هویت های واپس گرا، نژاد گرا، قبیله ای، سنّتی، متعصبانه و خُشک معرفی کنند . قطعا دوستان گواهی میدهند که رگه هایی از این تصور را نمیتوانیم امروز در فضاهای رسانه ای و مجازی استان خویش نبینیم !
حتما باید بدانیم که در ادبیات اجتماعی معاصر ، قوم گرایی برندگان و بازندگانی داشته است ، هواداران اسمیلاسیون (یکسان سازی فرهنگی) از یک سو و تجزیه طلبان از سوی دیگر، برندگان این گونه تعاریف هستند.
در این میان بازندگان اصلی کسانی هستند که قصد دارند، کاملا صلح جویانه و بدون ایجاد تغییر اساسی در هویت ملی یا نظام کشورداری به مطالبات « بومی » و « محلی » خود برسند.
لذا توجه به همین نکته مهم است که مسئولیت خطیر نخبگان و فرهیختگان این دیار را دو چندان میکند تا خدای ناکرده بازنده این بازی خطرناک نشوند و هوشمندانه مانع از این گردند که از هدف بومی گرایی به دامن پدیده شوم قوم گرایی و خدای ناکرده نژادپرستی نلغزند !
یقینا بزرگان این دیار بهتر از حقیر میدانند که بومی گرایی به معنی ممانعت از تغییر یا پاسبانی و نگهبانی از هویت محلی و بومی خویش است و آن ها باید سعی نمایند زبان، سرزمین ، هنر، ارزش ها و هنجارهای مشترک خود را در برابر تهاجم کشنده حفظ کنند و در این فرایند کانون اصلیِ توجه «میراث مشترک» بومی و محلی آنان است.
بومی گرایی به منزله بکارگیری سرمایه های اجتماعی بومی است ، تا این منبع مهم به عنوان یک «سرمایه اجتماعی» در خدمت توسعه آن منطقه قرار گیرد ؛ و باید بدانیم سرمایه اجتماعی بومی ، عبارت است از هر چیزی که بتواند میان انسان ها پیوندی ایجاد کند، هر انسان یا جامعه ای پیوندهای بیشتری داشته باشد، همگرایی و همدلی اش بیشتر خواهد بود و بهتر می تواند به «همکاری» برسد.
توجه هوشمندانه به بومی گرایی ، میتواند زمینه را برای کشف، معرفی و تقویت استعدادهای محلی فراهم آورد؛ بومی گرایان معتقدند فرمول های کلان و جهانشمول توسعه اگر با ملاحظات محلّی و بومی همراه نشود نه فقط نقشی در بهبود جوامع نخواهد داشت بلکه برعکس، ممکن است با تخریب همان بافت های محلّی به بحران های اجتماعی و اقتصادی دامن بزند، بنابراین ایشان در تلاشند با تمرکز بیشتر بر «محل» و «بوم » به دنبال کشف، بازیابی و تقویت استعداد های محلّی و یا شناسایی آسیب ها و ویژگی های آسیب زای محلّی باشند.
آری دوستان و فرهیختگان و بزرگان دیار گیلان ،
بر اعماق اجتماع ما حرجى نیست و بحثی نیست که اگر چنین و چنان بیندیشند یا چنین و چنان عمل کنند و شرط اول و اخر توسعه این استان را « بومی » بودن مدیران ان بدانند !
اما بر قشر دانش آموخته و آگاه این استان فرض است که نگران سرنوشت خود و جامعه خود باشند و از مختصات منسوخ شده در جهان امروز به عنوان شرط لازم و کافی مدیران استان نام نبرند !
پس بر ما است به جاى پرداختن به سطحی نگری که امکان تفکر منطقى از ما را سلب میکند ، عمیقاً منطقى فکر کنیم ! و به دست خویش تنها از یک مختصات و آنهم « بومی » بودن تابو نسازیم !
آری بر صاحبان مغزهاى قادر به تفکر، حرج است …
بر آنها حرج است که آگاه باشند ؛
راه چیست ؟
چاره چیست ؟
زمان چیست ؟
اگر طالب سطحی نگری هستیم ، بازی را باخته ایم !
چقدر مگر زمان داریم برای ساختن ؟
دوستان و بزرگان و فرهیختگان دیار گیلان ، نتیجه این تعلل ورزیدن چیزى جز شاخه شاخه شدن ما نیست، چیزى جز تجزیه شدن، خرد شدن، تفکیک شدن، هسته هاى پراکنده ناتوان از ساختن و از واقعیت های توسعه ، پرت ماندن نیست!
تعارف که نداریم ، اگر مختصات مطلوب والی و راهبر این استان را در « بومی » بودن او می جوییم ، راه را بیراهه طی میکنیم و اگر نتیجه میخواهیم ، باید راه را درست طی نماییم و بیاندیشیم در دنیای توسعه یافته مختصات راهبران آن را چگونه تعیین می نمایند ؟
اگر راه را درست نمیشناسیم ، از راهدان بپرسیم !
استان جانمان گیلان ، امروز به والی و راهبری نیاز دارد که بتوانند برایش محتوی تولید کنند !
به والی و راهبری نیاز داریم که در کنار مختصات اصلی همچون معمار چشم اندازهای دور ، تفکر و اندیشه راهبردی و دانش و تجربه مدیریت استراتژی ، مختصاتی همچون؛
- خلق و خوی و خون جوانی...
- انگیزه و جسارت عالی در ارتقاء عملکرد خویش ...
- روابط بسیار عالی و حسنه با وزرای اصلی دولت همچون وزرای صنعت و معدن و تجارت ، نفت و نیرو و ...
- تفکر خلاق ...
- آمادگی برای تحول ...
- توان و دانش اعتمادسازی ...
- توان و دانش توانمند سازی ...
- سیمای کاریزما ...
- و....
داشته باشد .
آری بر صاحبان مغزهاى قادر به تفکر ، حرج است که با دستان خود از مختصاتی که در دنیای امروز توسعه یافتگی منسوخ شده است ، تابو نسازد !
نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.