| جمعه، 31 فروردین 1403
       کد خبر: 102734
نگاه ایران/سید مهدى مهدى زاده کارشناس ارشد گردشگرى همیشه در تمام ادوار و جوامعی که در دل تاریخ رسته معضلات و مشکلات اجتماعی گریبانگیر طبقات خاصی بوده و هست که فقیرترین اقشار جامعه را شاملند و سخت باورمندم که در این طبقه از اجتماع بیشترین فشار از نظر روحی و روانی گریبانگیر کودکان و نوجوانان می باشد چه غم انگیز که این کودکان ناچارند زیباترین و خاطره انگیز ترین ادوار عمر خود را در پی رفع حوائج و کمبودهای مادی خانواده ی خود بگزرانند غافل ازین دریغ بزرگ که : شور و حال کودکی برنگردد دریغا و بجای تمرکز بر فراگیری و تلمذ و بازی با همسالان خود درتلاش برای پر کردن حفره ای از کمبودهای مادی والدین خود باشند با نظر به آمارهای سازمان بین المللی کار میتوان گفت بالغ بر 80 میلیون کودک و نوجوان در شرایطی مشغول به کارند که از کمترین حقوق مزایای انسانی هم بی بهره اند. درین مجال درصدد برامدم تا تجربه یی کوتاه ولی سخت عمیق و تاثیرگزار را به شرح بنشینم و گوشه ی هرچند ناچیزی از زندگی این کودکان را که در بازار بزرگ رشت به عینه دیده و درک کرده ام به تحریر کشم. بازار بزرگ رشت با بافتی نیمه سنتی به عنوان بزرگ ترین مرکز تجاری منطقه (از چند فروشگاه بزرگ و جدید الاحداث اگر بگذریم) درست در مرکز شهر واقع شده است و روزانه جوابگوی نیاز مندی های بسیاری از شهروندان و مسافران می باشد این بازار تا جایی که از گذشتگان شنیده ام در قرون گذشته مرکز عمده معاملات ابریشم و برنج بوده و با جذابیت های خاص خود بارها در آثار سیاحان و مورخان از آن نام برده شده کاروانسراهای به یادگار مانده از آن دوران با بامهای سفالی و حیاطهای سنگفرش شده جلوه ی این بازار را اصالتی خاص و دوچندان بخشیده که هنوز هم پس از گذشت قرون متمادی آثار بجای مانده از آن دوران بازتابنده ی بخش مانا و خاصی از فرهنگ غنی ایرانی اسلامی بافته در تارو پود مردم رشت است و برای مسافران و گردشگران بس دیدنی از مشخصه های دیگر این بازار راسته های متنوعیست که اصناف بخود اختصاص داده اند معمولا راسته ماهی فروشان و میوه فروشان از شلوغ ترین اماکن بازار به شمار می روند که از ویژه گی های این راسته ها ترانه ها و ترجیع بند های شیرین و آهنگینی ست که فروشندگان در وصف کالای خود می خوانند و همه ما به گونه ای غریزی شاید بخشی ازین اصوات و الحان را از گذشته های کودکی خویش در ناخوداگاه از حفظ داریم اما اگر از شنیدن خود بکاهیم و اندکی بر گشاده گیه دیدگان بیافزایم در این همهمه ی سیال و در زیر پوست بازار حضور کودکان و نوجوانانی را در می یابیم که به عناوین مختلف درین راسته ها و حجره های اطراف آن پرسه می زنند و به خرده مشاغل گوناگونی به مانند پادویی واکسی دستفروشی باربری و فروش ساک دستی های نایلونی مشغولند. با تعطیلی مدارس حضور این دسته پررنگ تر شده و گاه رقابت مابین آنها به زدو خورد می کشد در واقع فقر مادی باعث شده تا این دسته از افراد جامعه تن به اعمالی بدهند که خواسته باطنی شان نبوده و نیست و دست به رفتارهای نا هنجاری بزنند که نه با عرف جامعه خوانایی دارد و نه هیچ مطابقتی با روح پاک کودکانه شان با کمی مهربانی و حوصله و لبخند که به سراغشان بروی پذیرایت می شوند و معصومانه با تو به درد دل می نشینند و در می یابی که در میان آنها چه کودکان خوب و مستعدی می توان یافت و هستند کسانی که در اوج مشکلات به ابتذال تن نمی دهند و تشنه آموختن باقی می مانند به تحصیل می پردازند و در عین حال دل مشغولی هایی دارند که در تنهایی به سراغش می روند. مهرگان از جمله این کودکان است؛ ساک دستی می فروشد 14 ساله و طالشی است پدری بنا و مادری خانه دار دارد و از درامد روزانه اش مقداری را به خرید نوارها و سی دی های قرآنی و دل سپردن به نوای روحبخش آنها اختصاص می دهد و زمانی که ازو پرسید آیا خودت هم با صوت و لحن به قرائت مصحف شریف می پردازی گفت که به ترتیل خوانی گرایش بیشتری دارد. خسرو دوست و همکار مهرگان نوجوانی سخت سرزنده و پر انرژی ست و از گفته هایش دانستم شیفته ی ورزشهای رزمی و هنر مبارزه است وقتی از او پرسیدم الگویش کیست پاسخ گفت پدرم جمشید آریا را به عنوان الگوی خود برگزیده بود ولی من رزمی کاران غربی را ترجیح می دهم. اما ماجرا سویه ی غم انگیز خود را نیز خواهی نخواهی به نمایش می نهد و برخی دیگر از رنج و فلاکت و بدبختی هاشان قصه های دلگداز حکایت می کنند. محمد ابراهیم از این دسته است و می گوید آرزو دارد رئیس اداره ی مبارزه با مواد مخدر شود تا انتقامش را از عاملان اعتیاد و تباهی برادران و دامادش بستاند او به سینما نیز علاقمندست و می گوید فیلم سنتوری را بارها دیده و گریسته این کودکان که ترکیب سنی آنها بین 10 تا 15 سال است و تعدادشان به دهها تن میرسد از صبح زود تا ساعاتی از شب در بیرون خانه بسر می برند. البته برخی از ایشان شب را هم در کنار دکه ها به صبح می رسانند اینها کودکانی هستند با آینده ای نامعلوم که با مشاغل کاذب روزگار می گزرانند و چه بسا که پس از مدتی جذب روابط ناسالم بازار شوند و کسی چه می داند که چه سرنوشتی در انتظار آنهاست میلیونها کودک به مانند این کودکان معصوم در سراسر جهان وجود دارند که اینچنین زندگی می کنند و به حال خود رها شده اند و کسی چه می داند آستانه ی تحمل شانه های این بزرگ مردان کوچک چه میزانست بهرحال فردا هرچه باشد روز دیگریست برای عده ای ممکن ست روز بیماری قتل فرار زندان و اعدام باشد و یا روزهای خوب زندگی در صلح و صفا انتخاب با ماست نادیده گرفتن و به تندی گذر کردن یا با همدلی و مهربانی مردان فردارا یاری رساندند. نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code