| جمعه، 31 فروردین 1403
دل نوشته‌ای در سوگ مهدی تقی زاده روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب؛
       کد خبر: 115947
نگاه ایران/بابک مهدی زاده بازی دردناک روزگار است که در جشن اتفاقی که درد رفتن پدر را می کاست، بروی از جمعمان و بپیوندی به پدرت. (اینجا بخوانیددردناک تر آن است که در 20 سالگی میلادمان رفتی. دوم خرداد 76 را یادت که هست چگونه شکفتیم و گل دادیم. در روز شکفتنمان، پرپر شدنت را دیدیم. انصاف نبود برادر. من با تو از انصاف می گویم چون طعم بی انصافی و نامرادی، زیاد چشیدی از روزگار و آدم هایش و هم تیمی هایت. برادر! خاطرت هست که چقدر نگران بودی از شکستمان در انتخابات. از بس بازنده شده بودیم و درد داشتیم از دست روزگار. حیف، حیف که پس از این همه سال که داغمان را مرحمی آمده بود و در انتظار خبرهای خوش بر دیوار صبرمان خط می کشیدیم، رفتی و شادمانی و غریو پیروزی ات نیمه ماند و خاموش شدی. برادر! خاطرت هست که چقدر داغ دل داشتی از تفرقه برادرانمان. نبودی در آن شب شوم رفتنت که ببینی همه دوستانمان چطور برادرانه همدیگر را در داغ از دست رفتنت به آغوش می کشیدند و زار زار می گریستند. آن همه اتحاد و همدلی را ندیده بودم در این 20 سال زاده شدنمان و کاش که بودی و تو هم می دیدی. کاش برمی گشتی برادر. رفتنت و گردآمدن یارانت و آن گونه گریستنشان این حسرت را بر دلم نشاند که چرا در زنده بودنمان این گونه نیستیم. به نوبت خود از تمام دوستانم که در تمام این سال ها رنجاندمشان عذرخواهی می کنم و عهد می بندم که زین پس یارشان باشم، که این چند روز عجیب دنیا ارزش تفرقه ندارد و آنچه که می ماند خوبی و مهر است و ایثار. همان ها که مهدی داشت و خیلی از ماها نداشتیم. مهدی با رفتنش به من فهماند که رفاقت حتی با وجود رقابت بهتر از تفرقه و دورویی و حسادت است. متولدین دوم خرداد! ما، شکوفه های آن درخت سرسبز، نوبت میوه دادنمان است. بیاید همدل شویم همچون آن شب شوم رفتن مهدی که می گریستیم در آغوش گرم هم که ما خاطره ها و دردهای مشترک داریم. این باهم بودنمان را مدیون مهدی مان هستیم. باشد که به یاد او «رفیق» باشیم. «رفیق».

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code