| جمعه، 31 فروردین 1403
نگاه ایران/ سهراب ستوده فعال سیاسی در دورانی که قدرت­های تقدیس شده در شکل عمود خود بر جان و مال و ناموس مردم سلطه داشته و خود را سایه خدا بر روی زمین می پنداشتند جنبش و جریان اصلاح طلبی و تحول خواهی از دل این جامعه محروم و مظلوم سر بیرون آورد. در این دوران مردم پر افت خیز جنبش و جریان بهبود خواهی سیلی­ های زمانش را تحمل کرد تا گله ­های آنان نتواند برای همیشه این مشی و گفتمان را از صفحه روزگار محو نماید و از پرتگاه تاریخ به پایین اندازد. از آن دوران تا به امروز افراد تغییر کرده­اند اما مشی اصلاحات و اصلاح طلبی در دل و ذهن بسیاری زنده و امید به جریان سازی آن دارند. اصلاحات فرد نبود که با رفتن و مرگ و محدودیت و موانع دیگر از میان برود همانگونه که نه توانستند با از میان برداشتن میرزا تقی خان امیر کبیر سایر بزرگان اصلاح طلب چون مدرس، مصدق و دیگر چهره­ های شناخته شده را ترسانده و از مسیر باز دارند. اصلاح طلبی یک گفتمان و مشی مسالمت جویانه ­ی سیاسی اجتماعی بود که جامعه ایران چه در گذشته و چه امروز تشنه پیدا کردن آن در قالب قانون و احترام به افکار مخالف بود. اصلاحات همیشه بر این باور بوده که سوء استعمال قدرت در هر شکلی خوانش غلطی از این غلبه سیاسی و فکری بود و امکان رسیدن به یک جامعه متعادل، قانونمند با برابری حقوق تنها از راه نقد قدرت و انتقال مسالمت آمیز آن از گروهی و جریانی به جریان دیگر آن هم با مکانیزم­ های دموکراتیک و مردم سالارانه بوده و می­باشد اما نگارنده قصد تشریح و تبیین گفتمان و اصلاحات را ندارد بلکه دغدغه ­ای مهمتر در فعالیت­ های سیاسی و کنش­ های اجتماعی ما مردم تالش وجود دارد که متأسفانه کمتر به آن پرداخته،کالبد شکافی نموده و در صدد رفع معایب آن بوده ­ایم و تنها پروژه­ های انتخاباتی به عنوان کانون وحدت بخش آن هم به صورت موقت در میان حامیان جریان و جبهه اصلاح طلبی بوده است. اگر امروز تنش و تخاصم و به تعبیری چند دستگی فزون خواهانه سیاسی در میان اصلاح طلبان وجود دارد می ­بایست بازگردیم به فرهنگ سیاسی مردمان این سرزمین که متاسفانه تنها ژست و افاده­ های روشنفکرانه و تحول خواهانه را داشته و داریم در صورتی که برای تشکیل جمعی جهت هدفمند شدن و برنامه ­ریزی دراز مدت آماده می­ شویم تضادهای درونی ما بر منافع جمعی برتری یافته و غوغا و جنجال بر علیه یک دیگر به پا می­کنیم. واقعیت امر نگارنده ناگزیر به این اقرار است که این جامعه ­ی به ظاهر تحول خواه که متأسفانه تنها نقاب ادعای بهبود خواهی و تحول را بر چهره پیشتازانش دارد گرفتار فرهنگ فئودالیسم سیاسی است همان فرهنگ قلدرمآبانه و قیم مآبانه اش که در نیم قرن گذشته تنها دستاوردش به حاشیه راندن مشی و گفتمان شفاهی است. اولین سوالی که می­ بایست از جامعه اصلاح طلب شهرستان تالش پرسید که خود نیز جزئی از آنها می­ باشم این است که در میان جماعت مدعی به تغییر وقتی تنش تا این حد بالاست و تضاد منافع به قدری گسترده شده که بعضاً افراد و اشخاص از شنیدن نام این جریان تنها سر خود را از روی آه و افسوس تکان می­دهند چه چیزی را حضرات می­خواهند تغییر دهند؟ با این روحیه خود مرجع بینانه ­ای که امروز دوستان به اصطلاح اصلاح طلب به خود گرفته ­اند چگونه می­ توان نسل جدید را به سوی این مشی سیاسی و فکری و فرهنگی جذب نمود؟ آیا امروز جامعه اصلاح طلبی و پرچمدارانش در سرزمین تالش امر بر خودشان مشتبه نشده که می­ بایست به نقد رفتار خود و نحوه تعاملاتی که با یکدیگر دارند نشسته و کاستی­ ها، ناسازگاری­ها، و عدم مداراجویی­ ها را در دستور کار خویش قرار داده و در حل آن بکوشند؟ متأسفانه باید بگویم در مدتی که رفتار و برخورد جریان اصلاح طلب شهرستان را رصد نمودم فقط یک چیز را استنباط کردم که جریان اصلاح طلبی تنها به دنبال مچ گیریست چه مچ همفکرانش و چه مدیرانی که باب میل آنها رفتار نمی­ کنند روایت است که وزیر تبلیغات هیتلر که مردی باهوش و باکیاست بود (یوزف گبلز) وقتی می­بیند شکنجه یهودیان توسط آلمان­ها در اروپا سر و صدا کرد این سکوت را با حمله به جبهه دیگری پاسخ گفت به این شکل که شکنجه­ی ایرلندی­های کاتولیک توسط انگلیسی­ها را دستمایه­ ی فرار از اشتباهات و توجیهات خود نمود. حال جریان اصلاح طلبی در تالش و برخی شهرستان­ها تحت تأثیر همان نگرش گبلزی که به جای رفع عیوب خویش و وزن بخشیدن به گفتمان اصلاح طلبی برای ساختن جامعه ­ای رقابتی و نظارتی بر عملکرد مدیران سعی در برجسته نمودن ضعف­ هایی دارد که خود دلیل اصلی به وجود آمدن آن ضعف هاست. اگر امروز در جامعه ما مدیران کارکرد درستی ندارند، اگر فساد در ساختار اداری بالاست. اگر مردم شاهد رشد و تحول در جامعه نیستند، اگر تورم بالاست و اگر بسیار مسائلی چون فقر، فساد اخلاقی، ناامیدی در حال افزایش است؛ مقصر مدیر اصولگرا و اصلاح طلب نیست بلکه قدرت طلبی روشنفکرانیست که در دو جبهه سیاسی هستند اما رسالت و مسئولیت خود را در جهت نظارت بر عملکرد مدیران فراموش کرده و دل در گرو کسب کرسی داشته یا دارند. همان کرسی ریاست که به خاطر فقدان نظارت­های مردمی با خود قداست و لاجرم قدرت فراتر از قانون را به همراه خواهد داشت. دوستان اصلاح طلب عزیز برای جلوگیری از همه­ کمبودها و کاستی­ های موجود در جامعه می­ب ایست برای منافع ملی و مردمی از خودخواهی­های فردی و باندی دست بردارند تا یک نقطه کانونی وحدت اصلاح طلبی را در جامعه و نسل جدید جریان سازی کنند. سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل / علاجی بکن کز دلم خون نیاید نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code