| جمعه، 31 فروردین 1403
نگاه ایران/ دکتر نعمت الله فاضلی انسان شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی از پدیده های مدرن که در فرآیند شکل گیری مدرنیته متولد و گسترش یافته است، علم مدرن و نهادهای مولد و مروج آن به ویژه نهاد دانشگاه می باشد. این نهاد طی تاریخ نسبتاً طولانی اش توانسته است در سراسر جهان جای خود را تثبیت کند. اکنون دیگر هیچ کشوری وجود ندارد که در آن نهاد مدرن دانشگاه نباشد. دانشگاه هم محصول مدرنیته است و هم ماشین مولد و محرک آن. از این روی تمام کشورها هنگام تحقق برنامه های نوسازی، شکل دادن به دولت ملی، تجربه کردن انقلاب صنعتی، توسعه دادن شهرنشینی، ایجاد نظام بروکراسی یا دیوان سالاری، بسط و گسترش عقلانیت جدید و تحقق بخشیدن به دیگر ابعاد مدرنیته، لاجرم یکی از نخستین اقدامات آنها، تأسیس دانشگاه مدرن با هدف تولید تجدد و در عین حال به مثابه نشانه ای از تجدد. در ایران مدرن، از همان سرآغاز تجدد ایرانی یعنی از سال های آغازین قرن نوزدهم میلادی یا قرن سیزدهم، ما تجدد را در أخذ و اقتباس علم جدید و تأسیس نهاد دانشگاه مدرن فهمیدیم، اعزام دانشجویان به غرب یا فرنگ، تأسیس دارالفنون، ایجاد نهادهای ترجمه و نشر کتاب، شکل دادن و گسترش نظام آموزشی جدید، تأسیس دانشگاه تهران و مؤسسات آموزش عالی دیگر، جملگی اقداماتی بود که ما برای تولید تجدد و توسعه آن انجام دادیم. به تدریج با بسط و گسترش تجدد و سیاست های نوسازی در دوران دولت رضاشاه، نهاد دانشگاه نیز در ایران به طور شتابناکی گسترش یافت. با گسترش شهرنشینی، نظام دیوان سالاری، بسط روابط ایران و غرب، تحکیم و تثبیت دولت ملی، ترویج علم جدید و نشر متون و کتاب های این علم، نهاد دانشگاه نیز روز به روز افزایش یافت. ما در اوایل این قرن نخست «انقلاب آموزش عمومی» را پشت سر گذراندیم. با تأسیس مدارس جدید که ریشه های آن به دوران پیش از مشروطه باز می گشت، زمینه برای گسترش آموزش عالی نیز فراهم شد. بتدریج که آموزش عمومی بیشتر می شد، تقاضا برای آموزش عالی نیز افزایش یافت. بتدریج تحولات دیگر، و متناسب با اقتضائات زندگی اجتماعی و اقتصادی در ایران، زمینه برای رشد آموزش عالی فراهم شد. وقوع انقلاب مشروطه و سپس انقلاب اسلامی زمینه ساز گسترش آموزش عمومی و آموزش عالی شدند. نتیجه این تحولات، رشد آموزش عالی و شکل گیری «انقلاب آموزش عالی» در دو دهه اخیر بود. البته پیدایش منابع نفتی و شکل گیری اقتصاد تک محصولی مبتنی بر درآمدهای نفت و فراوانی یا وفور ناشی از اقتصاد نفتی نیز این امکان را می داد تا دولت ها بتوانند پاسخگوی تقاضا برای رشد آموزش عالی باشند. در نتیجه یکی از نتایج تحول آموزش عالی در یک قرن گذشته، تحول و گسترش «نهاد دانشگاه مدرن» بوده است. اما گسترش نهاد دانشگاه و آموزش عالی در ایران معاصر، همواره با ناسازه های گوناگون اقتصادی- اجتماعی و معرفتی رو به رو بوده است. این ناسازه ها موجب گردید تا از همان ابتدای پیدایش و شکل گیری آموزش عالی در ایران، مجموعه ای از گفت و گوها، مناقشات، مشاجرات، بر سر کم و کیف و چند و چون نهاد دانشگاه در بین روشنفکران، سیاست مداران، تحصیل کرد ه ها و حتی توده مردم شکل بگیرد. این مناقشات و گفت و گوها، گاه و بیگاه به صورت کتاب ها و مقالات و متون رسانه ای و مطبوعاتی منتشر شدند. می توان این مجموعه مناقشات و منابع و متون را "گفتمان دانشگاه" نامید. "گفتمان دانشگاه" در ایران، طرز سخن و اندیشیدن ما درباره نهاد دانشگاه را شکل می دهد؛ و این گفتمان تعیین می کند که ما دانشگاه را چگونه ببینیم، به چه چیزهای آن توجه کنیم، چه چیزهای آن را نادیده بگیریم و به چه چیزهای دانشگاه حساس باشیم و اهمیت دهیم. به طور کلی گفتمان دانشگاه ایرانی نه تنها  اندیشه ما درباره دانشگاه، بلکه هستی و «هویت دانشگاه ایرانی» را نیز شکل می دهد. ما البته مانند اروپا و آمریکای شمالی از همان ابتدای راه اندازی دانشگاه، درباره دانشگاه اندیشه مفهومی و فلسفی نکردیم بلکه اندیشه های ما مبتنی بر مقتضیات عملی، سیاسی و ایدئولوژیک بود. همان طورکه گفتیم نهاد دانشگاه در ایران یکی از نیروهای قدرتمند و تأثیرگذار و مولد تجدد در ایران بود، این نیروی مولد لاجرم احساسات، افکار و واکنش های مردم، نخبگان و روشنفکران جامعه ایران را برمی انگیخت. از این رو وقتی به بررسی تاریخ معاصر ایران، اعم از تاریخ سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی آن می پردازیم، لاجرم گاه و بیگاه به دانشگاه اشاره می کنیم و نقش نهاد دانشگاه را در تک تک رخدادهای بزرگ و کوچک ایران امروز مشاهده می کنیم. اینها بیانگر آن است که گفتمان دانشگاه در ایران معاصر شکل گرفته است. بدون وجود این گفتمان، ما هرگز قادر به توسعه آن نیز نبودیم. این گفتمان به ما امکان معنادار ساختن و بازنمایی نهاد علم جدید و دانشگاه مدرن را داده است. در چارچوب این گفتمان است که ما نه تنها دانشگاه را فهم می کنیم، بلکه برای توسعه آن و تحصیل و تدریس و تحقیق در آن اقدام می کنیم. همه کنش ها و واکنش های ما در این نهاد به گفتمان دانشگاه ایرانی باز می گردد. این گفتمان البته مانند هر گفتمان دیگری به ابعاد گوناگون دانشگاه می پردازد. از این رو با نظام اقتصادی، نظام سیاسی، ایدئولوژی ها و تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران معاصر هم پیوند و همراه و همزمان می باشد. در نتیجه، ما برای درک و شناخت عمیق نهاد دانشگاه در ایران معاصر، نیازمند درک و فهم «گفتمان دانشگاه» در ایران هستیم. بدون داشتن شناخت از روند شکل گیری این گفتمان و تحول آن و فهم مؤلفه ها و ویژگی های آن، ما نمی توانیم به هیچ یک از جنبه های دانشگاه مانند وضعیت علوم انسانی در ایران معاصر پی ببریم. در اینجا نیز مانند هر جای دیگری ناگزیر باید به گونه شناسی و طبقه بندی روی آوریم. گفتمان های دانشگاهی ایران اکنون قریب به بیش از 150 سال از تأسیس نخستین نهاد آموزش عالی در ایران می گذرد. در این یک قرن و نیم ما گفتمان های گوناگونی از دانشگاه ایرانی را شکل دادیم. متناسب با وضعیت جامعه، نوع تلقی ما از معرفت و چگونگی توسعه و ترویج دانشگاه و نحوه تعامل دانشگاه و جامعه ایرانی و بویژه همراه با تحول نظام های سیاسی در ایران، گفتمان دانشگاه ایرانی نیز تغییر کرده است. شاید بتوان در یک چشم انداز کلی، گفتمان دانشگاه ایرانی را به سه گفتمان متفاوت شامل گفتمان سیاسی، گفتمان اجتماعی و گفتمان فرهنگی گونه شناسی و طبقه بندی کرد. این طبقه بندی لزوماً بهترین یا تنها شکل طبقه بندی گفتمان دانشگته نیست اما از این طریق می توان چگونگی و منطق برخی تحولات و ریشه برخی مسائل کنونی نهاد دانشگاه در ایران امروز را توضیح داد. در این یادداشت این سه گفتمان را توضیح می دهم. گفتمان سیاسی دانشگاه: این گفتمان را می توان گفتمان تأسیس یا ترویج دانشگاه دانست و از همان ابتدای تأسیس نهاد جدید دانشگاه در ایران شکل گرفت و تاکنون تداوم یافته است. این گفتمان که از همان آغاز تأسیس دارالفنون به وجود آمد، بر پایه چند ایده ساده استوار بود: 1- نگاه ابزاری به دانشگاه به مثابه بازوی تقویت کننده دولت، برای تحقق هدف های نظامی و تحکیم و تثبیت قدرت سیاسی؛2- دانشگاه به مثابه ابزار یا ماشین انتقال علم که به کمک آن می توان محصولات معرفتی را به صورت بسته های آماده از جهان غرب به ایران منتقل یا وارد ساخت. این گفتمان آغازین بر تمام تاریخ 150 سال گذشته به صورت زمینه تفکر ما درباره دانشگاه بوده است. این گفتمان دانشگاه را صرفاً در چارچوب نظام سیاسی و هدف های آن فهم می کند. پیدایش دولت ملی مدرن این گفتمان را تقویت کرد. رضاشاه مانند اسلاف خود کاملاً بر این گمان بود که نهاد دانشگاه می تواند به مثابه مغز دولت عمل کند. در عین حال این مغز باید به مثابه سرباز پیاده نظام گوش به فرمان فرمانده عالی مقام می بود. این ایده سیاسی مبنای عملکرد تمام دولت در یک و نیم قرن گذشته در مواجه با نهاد دانشگاه بوده است. این گفتمان بدون در نظر گرفتن تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مبنای برنامه ریزی ها و سیاستگذاری های دولت ها در زمینه آموزش می باشد. اما تحولات و واقعیت های اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران زمینه ظهور «گفتمان های رقیب» برای این گفتمان سیاسی را در بستر تاریخ معاصر ایران خلق کرده است. گفتمان اجتماعی: دومین گفتمان دانشگاه ایرانی از دل اقتضائات شرایط اجتماعی ایران سر برآورد. هم گام با توسعة شهرنشینی و تحول اقتصاد معیشتی کشاورزی محور به اقتصاد صنعتی و یا واسطه ای و شکل گیری و گسترش طبقة متوسط شهری، بتدریج نظام آموزش عالی در ایران معنای تازه ای به خود گرفت و دانشگاه به مثابة نردبان تحرک اجتماعی طبقات گوناگون جامعه تبدیل شد. این نردبان قادر بود تا طبقات فرو دست را به طبقه متوسط تبدیل کند، جایگاه طبقه متوسط را تثبیت و تحکیم بخشد و این امکان را فراهم کند تا طبقة متوسط به طبقة فرادست راه یابد. در این فضای جدید، که دانشگاه نردبان صعود طبقات اجتماعی در ایران بود، هر گروهی سعی می کرد به تناسب طبقه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اش از پله های این نردبان بالا رود. دانشگاه نردبان منعطفی بود که می توانست صعود برای هر کس را هر موقعیتی را فراهم سازد. در چنین شرایطی دیگر دانشگاه نه صرفاً ابزار تحقق آرمان های دولت یا ماشین حمل و نقل دانش و ترابری محصولات معرفت از غرب به ایران، بلکه یک راه بود برای انسان ایرانی مدرن و معاصر، راهی برای متجدد شدن، متمدن شدن، و شدن های امروزین دیگر. در چنین شرایطی گفتمان دانشگاه ایرانی پیش از آنکه گفتمانی سیاسی باشد، به یک «گفتمان اجتماعی» تبدیل شد. منظور از گفتمان اجتماعی، پیوند خوردن دانشگاه به سیاست زندگی و منطق عمل در گروه های مختلف مردم می باشد. این گفتمان با گسترش آموزش عالی و توسعه شهرنشینی از سال های 1330 به بعد به تدریج اهمیت بیشتری یافت و تا سال های 1370 توانست خود را به طورکامل تثبت سازد. در این گفتمان، مانند گفتمان پیشین مهم ترین چیز که غایت است، مهم ترین مأموریت دانشگاه یعنی «تولید دانش» و «تفکر انتقادی» نیست. به عبارت دیگر، گفتمان اجتماعی و سیاسی این ویژگی را دارند که دانشگاه ایرانی را به عنوان نهاد مولد علم یا نهادی برای اندیشیدن انتقادی تعریف نکنند. مأموریت دانشگاهی ماهیتاً معطوف به معرفت و ساز و کارهای آن نیست. از این رو این دو گفتمان ضمن آن که زمینه را برای تأسیس و گسترش دانشگاه ایرانی فراهم می سازند، تلقی ای را موجب می شوند که از نظر منطق توسعة علمی، این نهاد عقیم و نابارور می گردد. گفتمان اجتماعی و گفتمان سیاسی دانشگاه ایران گفتمان هایی هستند که هر گونه دانشگاهی را حمایت می کنند، آن را عزیز می دارند و سرمایه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی لازم برای گسترش آن را تضمین می کنند. این گفتمان ها به دلیل اهداف عملگرایانه ای که دارند، ماهیتاً ایدئولوژیک و مبتنی بر منافع و تنازع گروه ها استوارند. دانشگاه ایرانی در چارچوب این گفتمان ها گرفتار مناقشات وسیع سیاسی و ایدئولوژیک شد. با در نظر گرفتن این واقعیت که دانشگاه مدرن به عنوان چهره ای از مدرنیته غربی ظهور و بسط یافته است و این الگوی تجدد نیز ماهیتاً عرفی می باشد، در نتیجه تمام محصولات آن از جمله دانشگاه عرفی است. علاوه بر این، خاستگاه غربی دانشگاه جدید، باعث می شود تا این نهاد جهانی علم که در قرون 18 و 19 گسترش یافت، قرونی که کشور های اروپایی امپراطوری های استعماری خود را تشکیل دادند، در نتیجه دانشگاه جدید به نوعی با ایده امپراطوری گری و استعمار نیز عجین و قرین شود. از این رو دانشگاه جدید در هر جا و از جمله ایران از همان ابتدا، نه تنها با چالش بین خود و مذهب رو به رو بود، بلکه به نوعی در مظان اتهام ابزار استعمار و استثمار نیز شناخته می شد. اما شاید اصلی ترین چالش موجود بین دانشگاه جدید و جامعه ایرانی، مسأله تعارض عرفی گری و مذهب، یا مسأله بیگانگی و استعمار نباشد، بلکه چالش اصلی آن تعارض کلی بین کلیت سنت ایرانی و تجدد امروزی که نهاد دانشگاه مأموریت ترویج آن را بر عهده داشت است. این تعارض را می توان به سادگی این گونه توضیح داد که دانشگاه جدید در ایران از همان ابتدای پیدایش تا به امروز عامل بسیار اساسی در زمینه تعریف نوعی شیوه یا سبک زندگی بود. شیوه یا سبکی که از ابعاد گوناگون، با شیوه تثبیت شدة سنت تعارض داشت. دانشگاه جدید در ایران پیش از آن که بتواند نیروی ماهر، متخصص، اندیشمند و خود مولد علم تربیت کند، نهادی برای تربیت انسان مدرن، متجدد و متمدن در بافت و معنای جدید آن بود. اگر چه در سنت ایرانی، علم از حرمت بسیاری برخوردار بوده و می باشد، اما معنای منظور ما از علم و معرفت در گذشته، با معنای علم و جهان بینی هایی که علم جدید ارائه می کند تفاوت دارد. در واقع شرط موفقیت "دانشگاه ایرانی" این بود که بتواند انسان ایرانی را از چارچوب سنت بیرون آورده و وارد فرهنگ و دنیای متجدد کنونی کند. این امر را می توان نوعی «گذار از مرزهای فرهنگی» دانست. دقیقاً در این مرزهاست که تنازع خونین بین دانشگاه و جامعة ایران شکل می گیرد. با توجه به این واقعیت که انسان ها معمولاً در برابر تغییر مقاومت می کنند، انسان ایرانی نیز در برابر تغییری که نهاد دانشگاه در پی آن بود، مقاومت می کرد. مقاومتی که شاید امروز در این 150 سال بتوان به وضوح آن را مشاهده کرد. این نزاع و چالش بین دانشگاه ایرانی با جامعه و فرهنگ ایران پیامدهای گوناگونی داشته است. من مایلم در یک عبارت ساده آن را این گونه بیان کنم، دانشگاه ایرانی به امری پرابلماتیک یا معضله تبدیل شده است. جلوه های بارز این امر را هم به شکل های متفاوت می توان مشاهده کرد. گفتمان دانشگاه ایرانی از همان ابتدا پیرامون این معضله و تشریح آن شکل گرفته است. شاید اکنون دشوار باشد تا تمام لحظاتی را که ما در طی این 150 سال در پیرامون این معضله گفته ایم وصف کنیم. شاید هزاران صفحه نیاز باشد تا گفتمان دانشگاه ایرانی به مثابه امر پرابلماتیک را توضیح دهد. البته اکنون به نظر می رسد که اگر چه مناقشه بر سر معنای دانشگاه همچنان داغ و جدی است، اما به لحظات حساس تاریخی برای حل این مناقشه نیز نزدیک می شویم. حداقل به وضوح می توان دید که در ذهنیت یا خرد جمعی جامعه ایران، دانشگاه به مثابه نهاد نوساز، تحول آفرین و موتور مولد و محرک تجدد پذیرفته شده است و مقاومت های اجتماعی در برابر دانشگاه کاهش یافته است. این امر به نوعی موجب تنش نیز شده است. نظام سیاسی ایران که دارای ماهیتی دینی است و از برخی جهات با تجدد عرف گرا، تعارض ها و تقابل های آشکاری دارد، نمی تواند در برابر تحول مذکور بی تفاوت باشد. از این رو تنش در دانشگاه ایرانی، اکنون از یک تنش اجتماعی عبور کرده و به یک تنش ایدئولوژیک و سیاسی تبدیل شده است. این تنش اگر چه در گذشته نیز وجود داشت، اما به دلیل وجود نوعی تعادل در فرایند تنازع و تخاصم نیروها در دانشگاه، نظام سیاسی کمتر خود را ناگزیر به مقابله و مداخله عریان در دانشگاه می دید. از این رو اکنون مسأله دانشگاه ایرانی با نوعی معضلة پیچیده ای رو به روست که از آن دولت و نظام سیاسی ضمن توسعه آن، خود را ناگزیر می داند تا از راه های گوناگون به کنترل و هدایت آن بپردازد تا از طریق این کنترل و هدایت مانع از ایجاد شکاف یا گسست فرهنگی و سیاسی بین دانشگاه و کلیت نظام سیاسی شود. به نوعی می توان گفت هدف نهایی حکومت جلوگیری از گسیختگی بین خود و نهاد دانشگاه است. دولت برای تحکیم این پیوند تلاش می کند تا تغییراتی در نظام دانشگاهی ایجاد کند. این امر، همان طور که اشاره کردیم، از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی وجود داشت. از این رو باید آن را به نوعی پاره ای از گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز دانست. این امر پیامدهای گسترده ای برای دانشگاه داشته است. مهم ترین آن گسترش و شکل گیری نوعی گفتمان فرهنگی در دانشگاه است. حکومت در ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تلاش کرد تا رمزگان دینی و سیاسی متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی را در دانشگاه از طریق دانشگاه تولید و باز تولید سازد. دانشگاه در سه دهه گذشته برای دولت وسیله و در عین حال هدف بوده است. دانشگاه وسیله ای برای تولید رمزگان فرهنگی انقلاب اسلامی شناخته شد؛ و در عین حال از آنجا که بخش اعظم نیروی انسانی جوان در دانشگاه استقرار یافته است، خود دانشگاه نیز یک هدف فرهنگی برای حکومت دانسته می شد. ابزارهایی که حکومت برای تحقق اهداف مذکور داشت تمامی ارکان آموزشی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاه را در بر می گرفت. از همان ابتدای انقلاب اسلامی حاکمیت تلاش کرد با تحول در برنامه درسی در تمام رشته ها، تحول در امور فرهنگی-ادبی و هنری متناسب با رمزگان جمهوری اسلامی و به طور کلی در کلیه امور دانشگاه، نوعی فرهنگ سیاسی و فرهنگ دانشگاهی از نظر ایدئولوژیک مشروع و مناسب را شکل دهد. از این رو دانشگاه برای گفتمان سیاسی ایران امروز از اهمیت چشم گیری برخوردار بود. می توان گفت دانشگاه در کانون اصلی این گفتمان قرار داشت. چرخش فرهنگی و ظهور گفتمان فرهنگی دانشگاه طی سه دهه گذشته تحولاتی در جهان رخ داد که شرایط را برای تحول در دانشگاه فراهم ساخت. چرخش فرهنگی در دانشگاه ها به معنای آن است که فرایندهای تحول فرهنگی عمومی در جهان امروز شامل دانشگاه نیز شده اند. این فرایندهای تحول عمومی عبارتند از رسانه ای شدن، بصری شدن، زنانه شدن، زیباشناسانه شدن، دموکراتیک شدن، شهری شدن، مصرفی شدن، عامه پسند شدن، الکترونیک و مجازی شدن، جهانی شدن و بسیاری فرایندهای دیگر. گسترش فناوری های نوین ارتباطی مانند اینترنت و ماهواره، توسعه فرایندهای جهانی شدن، توده گیر شدن دانشگاه یا ورود انبوه دانشجویان از تمام گروه های اجتماعی، فرهنگی و قومی به دانشگاه، تحول در کارکردهای گوناگون نهاد دانشگاه در جهان، گسترش پیوند دانشگاه و علم با جامعه و مردم، تحول در شیوه های تولید علم، و بسیاری تحولات دیگر، جمعاً باعث آن شد تا دانشگاه به تدریج در چارچوب گفتمانی جدید قرار گیرد که من آن را «گفتمان فرهنگی» دانشگاه ایرانی می نامم. در این گفتمان جدید، نهاد دانشگاه به عنوان نهادی شناخته می شود که در آن دیگر نه تنها گروهی از نخبگان سیاسی، بلکه همه مردم مشارکت دارند. دانشگاه محلی است برای مشارکت مردم در توسعه فرهنگی و اجتماعی. همچنین در این گفتمان نهاد دانشگاه عرصه ای برای ظهور و بروز مجموعه وسیعی از رمزگان و نشانگان است. در این شرایط نوین دیگر دولت قادر نیست استیلای همه جانبه ای بر ساز و کارها و فرایندهای تولید نشانگان در دانشگاه داشته باشد. این امر را می توان دموکراتیک تر شدن دانشگاه دانست. در این چرخش فرهنگی، نهاد دانشگاه به صورت محیطی برای تجربه کردن و تولید و باز تولید مجموعه وسیعی از نشگان و ارزش های دینی، قومی، زبانی، نژادی و اجتماعی بدل شده است. اکنون نهاد دانشگاه بیش از این که به طبقه اعیان و اشراف یا به نخبگان سیاسی یا اجتماعی تعلق داشته باشد، به توده های مردم تعلق دارد. انبوه دانشجویان که از روستاها، شهرها و عشایر در دانشگاه گرد آمده اند، دانشگاه را به آینه ای از تصاویر متکثر و متضاد تبدیل کرده اند. اکنون در دانشگاه همه صداها حضور دارند. برای مثال، حضور گسترده زنان در دانشگاه تحول عظیمی در گفتمان دانشگاه ایرانی پدید آورده است. گفتمان های پیشین عموما مذکر، مردسالار و معطوف  به منافع متوسط بالای جامعه بودند، اما اکنون در شرایط استیلای گفتمان فرهنگی،  دانشگاه ایرانی محیطی چند جنسیتی، کمتر تبعیض آمیز و معطوف به منافع زنان و اقوام و اقلیت های مختلف شده است. همچنین در چرخش فرهنگی جدید در دانشگاه، شاهد این واقعیت هستیم که حضور گسترده نسل جوان، محیط دانشگاه را تبدیل به فضای شهری متناسب با "ارزش های نسلی" نسل جوان کرده است. در این چرخش فرهنگی شاهد آن هستیم که جوانان توانسته اند فاتحانه بخشی از خواست ها، زبان و امیال خود را در درون نهاد دانشگاه و ساختار آن تثبیت کنند. شاید اندکی شوخی به نظر آید که بگوییم دانشگاه امروزی محیطی است که در آن جوانان شبکه های دوستی و همسریابی و نیازهای فراغتی و تجربه های مصرف گرایانه خود را تحقق می بخشند. دانشگاه برای جوانان امروزی تا حدودی به کافی شاپ بزرگی تبدیل شده است که در آن قهوه همراه با مقداری جزوه، کتاب و کلاس درس میل می شود. فضای دانشگاه در امتداد پیاده روهای خیابان و پارک ها و فضاهای سبز شهری قرار گرفته است و خوابگاه های دانشجویی به معنای واقعی به باشگاه های دوستی، استراحت، گپ و گفت، بازی و تفریح و در عین حال اندکی مطالعه و بحث تبدیل شده است. اکنون ما در شرایطی زندگی می کنیم که گفتمان فرهنگی در مبارزه ای خشونت بار تلاش می کند تا گفتمان های سیاسی و اجتماعی را به حاشیه براند. اما نظام سیاسی در تلاش است تا از تمام ابزارهای حقوقی و سیاسی خود برای عقب راندن گفتمان فرهنگی استفاده کند. با در نظر گرفتن این واقعیت که اکنون پدیده دانشگاه همگانی یا انبوه در ایران ظاهر شده است و ورود به دانشگاه دیگر امتیاز ویژه برای طبقات خاص نیست، به نظر می رسد کم کم گفتمان اجتماعی به حاشیه رانده شده است. اکنون نسل جوان متناسب با مقتضیات و نیازهایش و به کمک ابزارهای ارتباطی و رسانه ای تلاش می کند تا گفتمان سیاسی را مغلوب خود سازد. اگر از این زاویه نگاه کنیم در می یابیم که مشکل نظام سیاسی با علوم انسانی، مشکلی گفتمانی است و آن را باید چالشی معطوف به کل نهاد دانشگاه در نظر گرفت و نه رشته ای خاص.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code