| شنبه، 01 اردیبهشت 1403
نگاه ایران:بهیار خشمگین که از درخواست های پی در پی همراه یکی از بیماران بیمارستان به ستوه آمده بود، با او دست به یقه شد و ناگهان درگیری خونینی به راه افتاد.
درحالی که اورژانس بیمارستان همانند همیشه شلوغ وپرسروصدا بود ناگهان صدای فریادهای بی امان دو مرد همه نگاه ها را به سوی آنها چرخاند.آنها به حدی عصبانی بودند که انگار هیچ صدایی نمی شنیدند. حاضران سعی می کردند آنها را از هم جدا کنند اما موفق به این کار نمی شدند. بهیار بیمارستان که از سوی چند نفر عقب کشیده شده بود، فریاد می زد: «من با 600 هزار تومان حقوق نباید حرف تو را هم گوش کنم؟ کلافه ام کردی؟» و قبل از اینکه منتظر جواب شود به سمت همراه بیمار خیز برداشت و شیشه بخش پرستاری را خرد کرد. سر و صورت هر دو به هم ریخته بود. بهیار خشمگین آنقدر عصبانی بود که چندین بار به سمت مرد جوان هجوم برد و جراحت های زیادی به او وارد کرد. با گزارش این حادثه به پلیس، مأموران کلانتری 137 نصر دقایقی بعد به محل رسیدند و هر دو مرد خشمگین را به کلانتری بردند. مسعود که خود را دانشجوی دکترا معرفی می کرد با سروصورت خون آلود روی صندلی کلانتری نشسته بود و مدام از سلامت مادرش اظهار نگرانی می کرد. کمی آن طرف ترهم، فرامرز نشسته بود. هنوز خشم در چهره اش موج می زد و اگر مأموران مانعش نبودند معلوم نبود چه بلایی سر مرد جوان می آورد. افسر پرونده نگاهی به طرفین کرد و با اشاره به مسعود از او درباره علت درگیری توضیح خواست. مرد جوان رو به افسر پرونده گفت: «بعد ازظهر امروز مادرم را به بیمارستان منتقل کردم. چون تخت خالی دربخش نبود قرار شد تا آماده شدن شرایط پذیرش، در اورژانس بماند. مادرم حال مساعدی نداشت و به همین خاطر چند بار از بهیاران خواستم تا برایش بالش، پتو و ملحفه بیاورند اما هیچ کس توجهی نمی کرد. درحالی که ازاین همه بی توجهی عصبی شده بودم و مادرم نیز از سرما خوابش نمی برد از مسئول بهیاران اورژانس چند بار خواهش کردم به ما توجه کند اما اوهم بی توجهی کرد. بار آخر که پیش او رفتم ناگهان خشمگین شد و با اعتراض به اینکه مگر چقدر حقوق می گیرد که حرف همه را گوش کند، گفت: امکانات بیمارستان همین است و اگر اعتراض داری باید پیش مدیر بیمارستان بروی»، بعد هم به طرفم هجوم آورد. مادرم که مشکل قلبی دارد با دیدن این صحنه حالش بدتر شد اما مرد بهیار انگار اطرافش را نمی دید و اگر همکارانش او را نمی گرفتند معلوم نبود چه بلایی سرم می آمد. همه کسانی که در بیمارستان بودند می توانند گفته هایم را تأیید کنند و من از این مرد شکایت دارم.» سپس فرامرز که تا آن لحظه به دستور افسر پرونده سکوت کرده بود لب به سخن گشود و با اعتراض به صحبت های مسعود همه حرف های او را انکار کرد و گفت: من هرگز با همراهان بیمار بدرفتاری نکرده ام. امروز هم وقتی در بخش مشغول کار بودم این مرد از من یک ملحفه، پتوو متکای اضافی خواست. چندین بار به او گفتم فعلاً در شرایطی نیستیم که برای هر بیمار چند ملحفه بدهیم که ناگهان او به سمت من حمله کرد و کتکم زد. 15 سال است که در این بیمارستان کار می کنم و حتی پرستار نمونه هم شده ام. باور کنید من گناهی ندارم و بی تقصیرم.» با ادعاهای این دو مرد پرونده پس از تکمیل تحقیقات و با توجه به اینکه هیچ کدام ازطرفین حاضربه رضایت نبودند پرونده برای رسیدگی بیشتر در اختیار دادیار شعبه چهارم دادسرای سعادت آباد قرار گرفت. با دستور دادیار پرونده، دوربین های مداربسته اورژانس بیمارستان مورد بازبینی قرار گرفت اما با توجه به اینکه محل نزاع در محدوده دوربین نبود هیچ مدرکی برای تشخیص و شناسایی عامل حادثه به دست نیامد. به این ترتیب تحقیقات میدانی آغاز و درادامه مشخص شد ادعای فرزند زن بیمار درست است و بهیارجوان در برابر تقاضای این جوان برای مادرش به او حمله و مجروحش کرده است. به این ترتیب دادیار دادسرای سعادت آباد با مقصر شناختن بهیار خشمگین، وی را به جرم ضرب و جرح عمدی به پرداخت نیم درصد دیه کامل انسان و حبس محکوم کرد. وی پس از صدور این حکم روانه زندان شد.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code