| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
       کد خبر: 6004
[caption id="attachment_2991" align="alignnone" width="159"]هرمز ربانی * هرمز ربانی *[/caption] اکنون که به لطف الهی و تدبیر کارگزاران و حمایت بی دریغ مردم فهیم ایران، توافق هسته ای به سرانجام رسیده است و تحریم های ظالمانه برداشته می شود این نگرانی وجود دارد که مبادا نتوانیم از این فرصت استفاده کنیم، چراکه تجربه نشان داده است اساسا در تبدیل فرصت ها به تهدید ید طولایی داریم و در گذشته چه فرصت سوزی ها که نکردیم ‍! و چه منافعی که به مضار تبدیل نشده است. هرچند باید این بار به تیم تدبیر، امیدوار باشیم، چون ثابت کرده اند که آرام ولی حساب شده حرکت می کنند ولیکن در این مقال سعی دارم از سر دلسوزی و براساس تجربه نکاتی را عرض کنم که امیدوارم مقرون به فایده قرار گیرد. و اما اکنون به نظر می رسد با رفع تحریم ها فضای جدیدی خصوصا در حوزه اقتصادی کشور ایجاد می شود و پول های بلوکه شده به کشور برمی گردد. سرمایه گذاران برای برقراری ارتباط با ایران صف کشیده اند. روابط ما با سایر دول در حال عادی شدن است. همه اینها و موارد از این دست می تواند بسیار میمون و مبارک باشد، ولی با کمی دقت متوجه می شویم هیچ گاه فقدان سرمایه مشکل اصلی کشور نبوده و نیست، هرچند نمی توان اهمیت سرمایه و سرمایه گذاری را نادیده گرفت ولی به خاطر داشته باشیم در هشت سال دولت احمدی نژاد نزدیک به ٧٠٠ میلیارد دلار درآمد ارزی خصوصا از محل بالا رفتن قیمت نفت نصیب کشور شد ولیکن آثار نتایج آن در اقتصاد ایران مثبت نبوده است. اولین اثر آن که یک بار پیش تر از این در تاریخ معاصر ایران در اواخر دوران حکومت محمدرضا پهلوی تجربه شده بود، ورود پول کلان به بازار بوده که باعث فساد افسارگسیخته، حیف و میل سرمایه ها، گسترش اقتصاد رانتی و افزایش شکاف طبقاتی شد و به جای نقش سازنده نقش تخریبی در اقتصاد ایران بازی کرد. همچنین ارتباط با دول دیگر نیز فرجامی مشابه داشته است. مسلما ارتباط با دیگر کشورها می تواند فرصت های زیادی پیش روی ما قرار دهد. می تواند از تنش ها که تخریب کننده و فرصت سوز هستند جلوگیری کند، می تواند حجم مبادلات را خصوصا در حوزه اقتصادی کشور افزایش دهد، می تواند اقتصاد کشور را شکوفا کند ولیکن در مقابلش می تواند با درک ناصحیح از رابطه، غیرسازنده و مخرب باشد. همان طور که در گذشته شاهد آن بوده ایم، به طور مثال بهبود روابط ایران با غرب و اروپا در دوران اصلاحات که وقتی به عنوان یک فرصت در اختیار دولت بعدی قرار گرفت و زمانی که ثروتی به کشور تزریق شد تنها بازار واردات رونق یافت و ده ها و صدها میلیارددلار به حجم واردات افزوده شد خصوصا اقلام غیرضروری و لوکس وایران تنها به عنوان یک بازار فروش خوب در اختیار کشورهای دیگر قرار گرفت ولی ما از این ارتباط بهره چندانی نبردیم و در تراز ارتباط منفی عمل کردیم. در نتیجه کارخانه ها و واحدهای تولیدی ما به علت عدم حمایت در یک رقابت نابرابر سر تسلیم فرو آوردند.سرمایه های زیادی از کشور از پول های نفتی توسط سودجویان به خارج از کشور سرازیر شد و سودجویان به جای سرمایه گذاری در داخل ترجیح دادند در دوبی یا اروپا سرمایه گذاری کنند و این فرصت هم برای ما تبدیل به یک تهدید شد.درخصوص حضورسرمایه گذاران خارجی هم بسان موضوعات قبلی خیر و شر آن به نوع عملکرد ما برمی گردد. یعنی ضمن آنکه می توان آن را به فال نیک گرفت خصوصا اگر همراه با ورود تکنولوژی نو و دانش مدیریتی روز باشد، بسیار موثر است چرا که اساسا حجم بالای مشکلات و کمبود سرمایه داخلی اقتضای حضور سرمایه خارجی را غیرقابل انکار می کند ولی باز بایددقت داشت که در این هجوم هر نوع سرمایه گذاری نمی تواند مفید باشد ولی باید در انتخاب شرکای تجاری و اقتصادی خود نهایت دقت را داشته باشیم. گاهی صدها شرکت کوچک با سرمایه های محدود از طریق ارتباطات پنهان و زد و بند و حتی به امید کسب سود نجومی خود را به بازار ایران تحمیل می کنند. ولی باید دریابیم حضور این شرکت ها و سرمایه گذاران نمی تواند کارگشا باشد. بلکه برعکس حضور شرکت های بزرگ و خوشنام با برندهای جهانی است که می تواند تغییر ایجاد کند. در نگاه به روند جذب سرمایه در کشورهای پیشرو مانند چین، کره، ژاپن و حتی کشورهای اروپایی درمی یابیم، این شرکت های معتبر جهانی هستند که تغییرات محسوس ایجاد می کنند.البته در نوع قرارداد و تعامل با این شرکت ها هم بایددقت و توجه لازم مبذول شود. در یک کلام رفع تحریم ها به مثابه یک چاقوی دولبه است که هم می تواند مفید و موثر باشد و هم می تواند مخرب باشد. اما اگر آمادگی لازم وجود داشته باشد و برنامه ریزی لازم انجام شود و دغدغه ها و نگرانی ها مورد توجه قرار گیرد و تجربه های گذشته به کار گرفته شود مسلما بهره گرفتن از این فرصت می تواند با شکوفایی اقتصاد برای کشور یک جهش اقتصادی را به همراه داشته باشد؛جهشی که برای جبران عقب ماندگی گذشته یک ضرورت انکارناپذیر است. شاید این فرصت استثنایی برای یک تحول تاریخی باشد. شاید بتوانیم به رویای خود و پیشینیان جامه عمل بپوشانیم و لیکن همه اینها در گرو نوع عملکرد ما است و لازمه اش حداقل چند چیز است. ١- استفاده از خرد جمعی و باور این حقیقت که همه چیز را همگان دانند. به دور از اختلاف سلیقه ها و دیدگاه ها، جناح بندی ها و صف بندی های متداول اکنون باید حاکمیت در یک فراخوان از همه اهل نظر دعوت به عمل آورد و با برگزاری جلسات هم اندیشی و جلب نظر صاحبنظران خصوصا در حوزه اقتصادی استفاده از تجربیات داخلی و خارجی و فعال کردن مراکز علمی و پژوهشی زمینه ارایه نظرات و طرح ایده های نو از همه ظرفیت فکری جامعه استفاده شود.به نظر می رسد فاصله بین توافق و تاریخ اجرا فرصتی چند ماهه است که می توان از آن به صورت مطلوب استفاده کرد ٢- کانون های آسیب پذیر و نقاط کور در مسیر پیشرفت و توسعه شناسایی شود. این کانون ها می تواند در حوزه قوانین اجرا یا نظارت وجود داشته باشد. به هر طریق تجربه نشان داده است نقاط کوری وجود دارد که آسیب های جدی از آن ناحیه وارد می شود. شناسایی دقیق و رفع این موانع بسیار مهم است. این نقاط و کانون ها یک شبه ایجاد نشده اند همچنین در کوتاه مدت از بین نمی روند. برنامه ریزی دقیق لازم است و زمان کافی برای شناسایی و رفع آنها فلذا باید از فرصت زمانی استفاده شود وگرنه خود این موانع می تواند نتیجه کار را تغییر دهد. ٣- اهمیت دادن به برنامه. متاسفانه در گذشته و خصوصا در دوران طلایی که میلیاردها دلار پول از محل جهش قیمت نفت به اقتصاد ایران وارد شده بود ما شاهد یک بی برنامگی و بی توجهی به برنامه ریزی بوده ایم. خوب به خاطر داریم که گفته می شد باید برنامه توسعه را به کمد انداخت و درش را هم بست. عدم باور به برنامه ریزی تا جایی پیش رفت که سازمان مدیریت و برنامه ریزی با قدمت ده ها ساله تعطیل شد و شوراهای مختلف برنامه ریزی یکی بعد از دیگری تعطیل شدند و این نشان می دهد یک برنامه گریزی وجود دارد که در دوران هشت ساله احمدی نژاد به اوج خود رسید. ولی فراموش نکنیم این برنامه گریزی منحصر به آن دوران نبوده و ریشه تاریخی دارد. برای درک این واقعیت کافی است به طرح های عمرانی زیادی در کشور سر بزنیم که فاقد توجیه اقتصادی لازم هستند.فرودگاه هایی که با پول هنگفت ساخته شد ولی پرواز ندارد، جاده ها و اتوبان هایی که بهره بردار لازم را ندارد، مدارسی که دانش آموز ندارد، بیمارستان هایی که بیمار کافی ندارد و...همه اینها بدون کارشناسی و برنامه ریزی دقیق، جانمایی درست و صرفا بر اثر فشارهای سیاسی از سوی کانون های قدرت ساخته شده و امروز جز اتلاف منابع ثمری نداشته و آن هم در روزگار کمبود منابع، اکنون باید ضرورت توجه به برنامه ریزی علمی و دقیق مورد امعان نظر قرار گیرد.یک ریال بدون توجیه اقتصادی نباید خرج شود و دستگاه های نظارتی باید سفت و سخت بگیرند و فراموش نکنیم که مقصران دیروز هیچگاه بازخواست نشدند و باور داشته باشیم که فرصت سوزی ها عملی بوده است که کار را به اینجا رسانده.٤- وسر آخر اینکه برنامه ها اگر دقیق و خوب تدوین شده باشد باید توسط یک تیم مجرب و حرفه ای اجرا شود. سوال اینجاست که آیا تیم اجرایی دولت و ساختار اداری ما این توان را دارد، این مهم به مدیران و کارگزاران متعهد پاکدست، حرفه ای، شجاع و پرتلاش و با انگیزه نیاز دارد. نگرانی اینجاست که تیم اجرایی دولت که ترکیبی است از مدیران قدرتمند، متعهد و از یک سو مدیران سالخورده، با تجربه اما کم تحرک یا مدیران جامانده از دولت پیش که بیشترشان کارنامه چندان مطلوبی ندارند. از سوی دیگر بدنه ای فشل و بی انگیزه که گهگاه سرخورده اند.آیا آنها می توانند وظیفه ای چنین خطیر را برعهده بگیرند؟ به نظر می رسد دکتر روحانی به واسطه تمرکز بر مساله هسته ای کمتر توانسته روی بهینه سازی ساختار مدیریتی و اجرایی کشور کار کند و هنوز در حوزه اجرا گهگاه از مدیرانی بر سر کار هستند که اعتقادی جدی به دولت و تغییرات ایجاد شده ندارند. تحولخواه نیستند، با مردم همصدا نیستند و متاسفانه در پاکدستی بعضی از آنها تردید وجود دارد.سپردن چنین ماموریتی بزرگ به چنین مجموعه ای شاید دور از تدبیر باشد فلذا ضرورت یک خانه تکانی و اصلاح ساختاری جدی وجود دارد و بهترین فرصت، بهترین برنامه، بهترین منابع اگر به دست انسان های بی کفایت سپرده شود مسلما خروجی مناسب نخواهد داشت. پس ضرورت دارد یک تجدید نظر به عمل آید همان طور که وعده آقای روحانی چنین بوده و انتظار رای دهندگان چنین است.امید است این فرصت تاریخی یا بزنگاه تاریخی به باد داده نشود و ثابت کنیم ما ایرانیان لیاقت بیش از اینها را داریم و شایسته بهترین ها هستیم. *فعال سیاسی
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code