| جمعه، 07 اردیبهشت 1403
نگاه ایران:مریلا زارعی که این روزها تجربه اکران «بادیگارد» را از سر گذرانده و منتظر اکران «دختر» است. به تازگی درباره این دو فیلم و کارگردانانی که تا کنون با آن ها کار کرده، گفت وگوی مفصلی داشته است. زارعی می گوید ابراهیم حاتمی کیا و اصغر فرهادی دو کارگردانی هستند که حاضر است فقط از جلوی دوربینشان رد شود. او رضا میرکریمی را کارگردانی آرام و مسعود کیمیایی را انرژی ای در صحنه توصیف می کند. مریلا زارعی در چهار فیلم آخر ابراهیم حاتمی کیا، یعنی «بادیگارد»، «چ»، «گزارش یک جشن» و «دعوت» حضور پررنگی داشته و احتمالا به همین دلیل گفت وگوی او با شرق، درباره همکاری اش با این کارگردان آغاز می شود. او در پاسخ به این که چرا پیشنهاد حاتمی کیا را رد نمی کند به تلنگری که «آژانس شیشه ای» در او به وجود آورده اشاره می کند و می گوید: « در زمان تماشای فیلم « آژانس شیشه ای» من بازیگر نبودم و هرگز به مخیله ام خطور نمی کرد که روزی با خالق این اثر همکاری داشته باشم. اما بعدها، بعد از سال ها بازیگری همواره آرزوی همکاری با ایشان را داشتم. در تمام این سال ها این برایم سؤال بود که چطور ممکن است پیشنهادی برای همکاری از سوی آقای حاتمی کیا نداشته باشم تا اینکه بالاخره این محقق شد. زمان ساخت سریال «حلقه سبز» از جانب ایشان دعوت به کار شدم.» البته زارعی در آن زمان به دلایلی قصد همکاری با تلویزیون را نداشته و پس از چند جلسه دورخوانی احساس می کند نمی تواند در یک پروژه طولانی همکاری کند و از آن انصراف می دهد که سیما تیرانداز بعد ها جایگزین او و نقش مقابل حمید فرخ نژاد می شود. این اولین برخورد زارعی با حاتمی کیاست. آن طور که زارعی توضیح می دهد او بعد ها از سوی محمد پیرهادی پیشنهادی همکاری (در فیلم دعوت) دریافت می کند که با وجود کوتاه بودن نقش می پذیرد. او حاتمی کیا را این طور توصیف می کند: «در آن مقطع از کار حرفه ای ام اولین بار بود که با کارگردانی مواجه می شدم که انرژی اش در کار بیش از همه گروه بود و همین انرژی همه را مجاب می کرد که صددرصد در خدمت کارشان باشند. درباره بازیگرها هم وضع به همین منوال بود. تمرین، تمرین و تمرین.» او این ویژگی ها در نهایت باعث بروز عنصر خلاقه در بازیگر می داند و می گوید: «همین بود که بارها گفته ام حتی حاضرم از مقابل دوربین ایشان فقط عبور کنم. این صرفا از احترامی است که من برای کار و تداوم حضورشان قائلم.» با توجه به این اشاره، در ادامه او در پاسخ به این که این احساس را نسبت به چه کارگردان هایی دارد؟ این طور می گوید: «فقط دو نفر؛ اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی کیا. این دو کارگردان کسانی هستند که به نوعی سبک کار کردنشان با بازیگر به یک تجربه مغتنم منتهی می شود. جدیت و تمرین فراوان و تفکر روی نقش در هر دو این عزیزان تعیین کننده است. اینجاست که دیگر نقش برایم اهمیت ندارد؛ همین که یک روز، ١٠ روز، ٢٠ روز، فرصت حضور در کنارشان را داشته باشی، به قدر کافی برایت تجربه می اندوزد. اینجا لازم است نکته ای را یادآوری کنم.» البته زارعی در ادامه صحبت هایش اشاره می کند که درباره برخی فیلم ها نیز به قصه دل می بندد و در نهایت به خالقان آن ها ارادت ویژه پیدا می کند. او فیلم های «دو زن»، « واکنش پنجم» و « زن زیادی» را به دلیل ساعات مفیدی است که در کنار تهمینه میلانی به یادگیری گذرانده از این دست می داند. زارعی در ادامه صحبت هایش توصیف جالبی از مسعود کیمیایی نیز ارائه می دهد و می گوید: «در تجربه ام با مسعود کیمیایی تأثیر حضور یک انرژی در صحنه را عمیقا درک کردم. در «سربازهای جمعه» همین انرژی برایم بازی متفاوتی را رقم زد که تا سال ها سایه اش بر سر همه نقش هایم ماند.» او در بخش دیگری در این باره می گوید: «اصولا در سینما خیلی از اتفاقات پیش آمده که از کنترل من خارج بوده و به نوعی تقدیر دیگری را برایم رقم زده است؛ نمونه بارز آن فیلم «سربازهای جمعه» . به خوبی به خاطر دارم وقتی برای بازی در نقش « نیر» از سوی آقای کیمیایی انتخاب شدم، از ویژگی های نقش یا به تعبیری از زیست و طبقه اش هیچ اطلاعی نداشتم. از آقای کیمیایی خواستم که برایم در ارتباط با آن اطلاعات بیشتری بدهند که ایشان فقط توصیه کردند دیالوگ ها را حفظ کنم و فرمودند روش ایشان این است که فقط در صحنه در مقابل دوربین بازیگر را راهنمایی می کنند.» زارعی با راز و نیاز سر این صحنه می رود و خاطره اش را این طور تمام می کند: «آقای کیمیایی به روش خودشان در من شوری را در صحنه ایجاد کردند که به سرعت متوجه شدم باید چه کاری انجام دهم.» او که تجربه همکاری با اصغر فرهادی در سریال «داستان یک شهر» و بعد از آن « درباره الی» و سرانجام « جدایی نادر از سیمین» را نیز دارد معتقد است این فیلم ها نگاهش را به بازیگری تغییر داده است و کارکردن با کارگردان هایی مثل فرهادی و حاتمی کیا را همراه با سختی های فراوان می داند: «اتفاقا انرژی ای که در کارکردن با این افراد صرف کرده ام، بسیار بیشتر از دیگران بوده و همین به مثابه یک ویژگی، آنها را برایم از دیگران متمایز می کند. من در مواجهه با کارگردانان مختلف، متفاوت می شوم. میزان آرامش، صبوری و شکل برخوردم با کار و نقش متفاوت می شود. درواقع کوک من را کارگردان تنظیم می کند و این باعث می شود تجربه با کسانی که به استانداردهای حرفه ای نزدیک تر هستند، حضور قابل قبول تری را برایم رقم بزند.» اما تجربه همکاری او با اصغر فرهادی در فیلم «درباره الی»، ماجرای جالبی دارد که به یکی از خواب های زارعی مربوط می شود. او در زمان پیش تولید فیلم « درباره الی» مشغول بازی در فیلم «خروس جنگی» بوده است و همان موقع خوابی می بیند درباره این که در فیلمی به کارگردانی اصغر فرهادی بازی می کند، اتفاقا از زبان جواد فرحانی یکی از تهیه کنندگان «خروس جنگی» نیز می شنود که فیلم تازه فرهادی فیلمی پربازیگر است: «با شنیدن این جمله تمام وجودم به گوش تبدیل شد. بین خواب شب گذشته و جمله ای که در آن روز از آقای فرحانی شنیدم، رابطه جدی احساس کردم. شاید جواد فرحانی کسی بود که من را ترغیب کرد پیگیری کنم. با وجود اصول شخصی و حرفه ای ام با موبایل آقای فرهادی تماس گرفتم. قصدم این بود که خودم را به آقای فرهادی پیشنهاد بدهم برای بازی کردن در فیلم. در آن زمان این کار به نوعی کوچک شدن و تحقیر محسوب می شد که بازیگر حرفه ای کمتر می توانست زیر بار چنین عملی برود. هرچند تصور می کنم موقعیت فعلی آقای فرهادی در سینما به گونه ای است که دیگر همکاران برای بازی در فیلم ایشان قطعا داوطلب هستند.» فرهادی برخوردی صمیمانه با زارعی می کند و او این طور ادامه می دهد: «خوابم را برایشان گفتم و درنهایت گفتم آقای فرهادی اصلا منظورم این نیست که خودم را تحمیل کنم، فقط خواستم این نشانه را جدی بگیرم؛ به هرحال اگر فکر می کنید من برای بازی در این فیلم مناسب هستم، با تمام اشتیاقم در خدمتم. آقای فرهادی هم توضیح دادند که اتفاقا در نظرم بودی، فقط شرایط این فیلم به گونه ای است که باید زوج های فیلم در کنار هم به آنچه در ذهنم هست نزدیک باشند و در انتها تشکر کردند از تماسم و خداحافظ.» چند روز پس از این تماس حمید قربانی دستیار فرهادی با زارعی تماس می گیرد و قراری می گذارد که زارعی می داند به منزله دعوت به همکاری نیست. او با توجه به این که در آن زمان نسبت به گذشته سخت گیرتر و بدقلق بوده است، درباره خودش می گوید: «قواعد و قوانین حرفه ای برایم مهم بود و اگر در پروژه ای احساس می کردم سهل انگاری می شود، قطعا با مخالفت من همراه می شد. همین ها باعث شده بود که از من چهره ای عصبی و بدقلق خلق کند که کارکردن با او آسان و سهل نیست. اینها نکاتی بود که به گوش آقای فرهادی رسیده بود و طبعا ایشان را در انتخاب من متزلزل می کرد. اما از آنجا که خودم شوق و اشتیاق کارکردن با آقای فرهادی را بروز دادم، ایشان فرصت دفاع به من داد. در آن جلسه مصداق های این شنیده ها گفته شد و من هم دلایلم را توضیح دادم.» در همان جلسه زارعی در مقابل فرهادی سناریو را می خواند: «سناریو برایم آن قدر جذاب بود که به طرفه العینی آن را به انتها رساندم و همان جا اعلام موافقت کردم. برای آقای فرهادی هم جالب بود. فکر می کنم او هم از این برخورد متعجب بود تا جایی که سؤال کرد نقش را خواندی؟ گفتم بله. نقش «شهره» واقعا در سناریو حضور دیالوگی و فیزیکی زیادی نداشت اما برای من مهم نبود. همچنان متکی بودم به همان نشانه در رؤیا. آقای فرهادی حتی پرسیدند مثلا نمی خواهی نقش دیگری را بازی کنی مثل سپیده؟ (همان نقشی که گلشیفته بازی کرد) گفتم نه. اگر شما تشخیص دادید که این نقش مال من است، پس همین را باید بازی کنم. خوب فهمیدم که انگیزه من آن قدر بالا بود که آقای فرهادی را هم مجاب کرد.  بعد چند تا عکس انداختیم و قرار شد با من تماس گرفته شود برای قرارداد و مراحل بعدی کار.» به گفته او، در فیلم «درباره الی» قرار بود شش، هفت بازیگر در کنار هم بیش از دو ماه زندگی کنند و فرهادی با توجه به درگیری ذهنی اش دیگر فرصتی یک عنصر مزاحم در گروه و درگیری با حواشی را نداشته است. به همین دلیل آن گفت وگوی اولیه شکل گرفته است. او همچنین به تسبیحی که از سفر مکه با خود همراه آورده اشاره می کند که فرهادی در یک پلان این احوال و ذکر او را ثبت می کند. اودرباره این تسبیح چوبی می گوید: «گاهی اوقات که آقای فرهادی در میزانسن یا مسائل فنی کار نیاز به تفکر داشت و ذهنش مشغول می شد، تسبیح را از من می گرفت. شاید این نکات برای آقای فرهادی خیلی شخصی باشد، اما درحال حاضر گفتنش برای من اهمیت دارد؛ چراکه بعد از گذشت سال ها از آن روز و موفقیت های فرهادی در عرصه های فرهنگی تأییدی است بر میزان اعتقادش به اصول. همان اصولی که گاهی در ظاهر و قضاوت های اشتباه دیگران مغفول می افتد.» اما اتفاق جالب دیگری که میان زارعی و فرهادی افتاده به «جدایی نادر از سیمین» بازمی گردد که قرار بوده زارعی به جای ساره بیات بازی کند و چون از اقبل در جریان قصه بوده است برای بازی اعلام آمادگی می کند. اما فرهادی با توجه به مختصات فیزیکی من و سابقه ذهنی تماشاگر از او برای این انتخاب شک داشته است، او در این باره توضیح می دهد: «اما ناگهان پیشنهاد دیگری کردند که اگر بتوانم تغییری در فیزیک بدهم شاید بشود به نقش نزدیک شوم. به همین دلیل قرار شد لاغرتر شوم. البته فرصت کمی بود برای این کار که البته من هم در این فرصت کم، یعنی در حدود ١٠ روز، ١٠ کیلو لاغر شدم. تقریبا رژیمی که گرفتم به نوعی خودکشی محسوب می شد. ١٠ روز فقط ورزش سنگین کردم و مایعات می خوردم. اما بعد از این رژیم سخت، باز هم به ویژگی های شخصیت نزدیک نشدم. در نهایت قرار بر این شد که از خیر آن بگذریم. بعد از این تلاش آقای فرهادی از من خواستند که نقش خانم معلم را بازی کنم. از آنجا که برایم کارکردن با آقای فرهادی اهمیت داشت با کمال میل پذیرفتم که درنهایت حاصل کار همانی شد که در فیلم دیدید. خانم ساره بیات نقش مورد نظر را بازی کردند و بسیار درخشان. آقای فرهادی هم در تیتراژ کار شأن حرفه ای من را حفظ کردند.» زارعی همچنین بازی در فیلم «شیار 143» را از لطف پروردگار می داند و می گوید: «در تمام لحظات بازی نگاهم به آسمان بود و تمام مدت دعا می کردم به گونه ای ظاهر شوم که قلب مادران شهدا را با الفت همراه کنم. دعا می کردم الفت از مریلا زارعی فاصله بگیرد و بتواند در قلب ها وارد شود و همان تأثیری که من از فضای قصه و احوال شخصیت گرفتم به مخاطب منتقل شود.  همه اینها که گفتم انکار زحمات کارگردان و عوامل حرفه ای کار نیست، بلکه من به نیروی بزرگ تری تکیه کرده بودم و پاسخش را هم گرفتم. گاهی اوقات خلوص و صداقت برای نمایش یک نقش جلوتر از تکنیک و فن می ایستد؛ یعنی همه چیز مقهور نیت و فکر شما می شود.» او در بخش پایانی این گفت وگو به فیلم « دختر» به کارگردانی رضا میرکریمی اشاره می کند و آن را فیلمی با مضمونی جدی، با توجه به ارزش های خانواده و تفاوت نگاه بین نسل ها و چالش های پیش ِرو می داند که می تواند گاهی اوقات به فاجعه ختم شود. زارعی که پیش از این تجربه همکاری با میرکریمی را نداشته است، درباره این همکاری نیز می گوید: «همکاری که پیش از این میسر نشده بود و حالا این فرصت دوباره من را بر آن داشت خود را کنار گروهی پرانگیزه و آرام محک بزنم. اینکه می گویم آرام به دلیل خصوصیات اخلاقی آقای میرکریمی بود. آرامش آقای میرکریمی و نحوه برخورد با موضوعات و سلیقه ایشان در بازیگری برایم کنجکاوی برانگیز بود؛ اینکه چطور می توانم خودم را در چنین فضایی در قالب نقشی دیگر محک بزنم. اتفاق خیلی ساده و روان افتاد. از قبل بنا به دلایلی قصه را می دانستم. بعد از اتمام کارم در فیلم « بادیگارد» این همکاری به من پیشنهاد شد و من بعد از ارزیابی موقعیت نقش، پاسخ مثبت دادم که الحق تجربه ارزشمندی بود. بسیار آموختم و از این بابت خرسندم. امیدوارم تماشاگر هم به اندازه خود ما بتواند با کار و نحوه روایت قصه ارتباط برقرار کند. کاندیداتوری من هم برای بازی در این نقش قطعا حاکی از نگاه مثبت داوران جشنواره به بازی من بود. اما اصلِ توفیق مربوط به زمان اکران است و اینکه تماشاگر مهر تأیید بر این نقش آفرینی بزند. به هرحال ما همه تلاشمان را کردیم که مخاطب را به فکر واداریم. در ضمن، این روزها خبر کسب موفقیت فیلم در جشنواره فیلم مسکو و همچنین موفقیت فرهاد اصلانی و کسب جایزه بهترین بازیگر مرد، خستگی را از تنمان بیرون کرد.»
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code