| چهارشنبه، 05 اردیبهشت 1403
گفت‌و‌گوی گیل نگاه با «مهران کریمی» به بهانه نقاشی‌های دیواری‌اش در رشت:
       کد خبر: 22731
نگاه ایران/سیدفرزام حسینی: مهرانِ کریمی نقاش است و مدیرِ کافه «لاسکو» یِ رشت؛ بهانه این گفت و گو اما کاری ست که او به همراه همکارش «حامد قلی زاده» بر دیوارِ ورودی خیابان استقامت از سمتِ خیابان ضیابری انجام داده اند و قرار است در محله های دیگر هم ادامه پیدا کند. نقاشی دیواری این دو نقاش بر آن دیوار طرفداران زیادی پیدا کرد و در شبکه های اجتماعی تصویرش دست به دست شد. کریمی دغدغه هایی در این حوزه دارد و طرح هایی که طی آن ها می تواند رنگِ شهر را عوض کند و حال و هوایی نو ببخشد به دیوار هایش، طرح هایی که اگر شهرداری رشت یاری کند، به مرحله اجرا می رسد. اینکه نقاشی دیواری چیست و چه باید باشد و از این ها مهم تر، چه نباید باشد را، در این گفت و گو می خوانید و بعد آنچه که در رشت صورت گرفته و به انجام خواهد رسید.   پیش از ورود به جزئیات و کاری که شما در شهرِ رشت انجام دادید، از اینجا شروع کنیم که نقاشی دیواری را اساسا چه طور باید تعریف کرد؟ از نظر من نقاشی دیواری پدیده ای در خدمت زیبایی شهر است. در یک تعریف ساده و عام. مثل موسیقی یک فیلم که مستقل از آن نیست و در عین حال آنقدر خودش را به رُخ نمی کشد. به عنوان مثال، در محوطه ای پر از درخت و رنگ سبز، به راحتی می توان با یک رنگِ مسطح اُکر زمینه گرمی به محیط بخشید. این کار هم به نوعی زیرشاخه نقاشی دیواری محسوب می شود، یعنی لزومی ندارد حتما فُرم مشخص، یک روایت یا طرحِ انتزاعی کار کنیم. از نظر تاریخی، نقاشی دیواری از چه دوره ای در هنرِ جهان باب شد؟ آیا می شود نقاشی هایی که در دوره بدویت بر دیوار غار ها کشیده می شدند را نقاشی دیواری به حساب آورد؟ نقاشی دیواری در تعریفِ شهری اش، عُمر طولانی ندارد. اما نقاشی دیوار غار ها در واقع پدر نقاشی دیواری محسوب می شود. چون در آن زمان نه بومی وجود داشته، نه کاغذ و نه حتی ابزارِ کارِ مناسب. نقاشی دیواری از چه زمانی در ایران باب شد؟ در دهه های ۶٠ و ٧٠ و بعد از دوران جنگ، عکس شهدا را روی دیوار ها می کشیدند، نقاشی دیواری در ایران به همان دوران بر می گردد یا پیش از آن و در دهه های ۴٠ و ۵٠ هم وجود داشته؟ گمان نمی کنم قبل از دوران جنگ و طرح هایی که شما گفتید، چنین چیزی در ایران وجود داشته باشد، دست کم من حضور ذهن ندارم؛ زمان جنگ و روایت هایی که بر دیوار ها می کشیدند را به خاطر دارم. به عنوان مثال در تهران و در اوایل دهه ٧٠، نقاشی دیواری به منظور رسانیدن پیامی خاص کشیده بود، مانند شمایلِ شهیدان یا دشت لاله. آیا در کشورهای دیگر هم همچین کاربردی داشته یا صرفا برای جلوه بخشیدن به فضای شهری مورد استفاده قرار می گرفت؟ در کشورهای دیگر هم به شکل مشابه ما، در زمان جنگ یا انقلاب کاربرد داشته است، اما نه به صورت رسمی و هدفمند؛ همواره یک حرکت توده ای و مردمی بوده. همانطور که در کشور ما و در زمان جنگ، آن شور و شوق و حماسه را به طور موازی به صورت تصویر نشان می دادند. اما معمولا عمده این کار ها مربوط به بعد آن اتفاقات و برای بیان خاطرات، درد و رنج های آن دوران است. نقاشی دیواری رشت (1) اهمیت نقاشی دیواری به عنوان یک اثر هنری مستقل و یا اثری در خدمت فضای شهری چیست؟ قبل از اینکه به این موضوع بپردازم، باید مساله دیگری را مطرح کنم؛ فرض کنید جایی از شهر روی یک دیوار خلا و کمبودی احساس می شود، ابتدا باید ببینیم این دیوار از نظر جغرافیایی در جبهه باران ریز قرار دارد؟ یا شاید پشت آن تالابی نیست که نم و رطوبتش به دیوار سرایت کند؟ گاهی این قبیل مسائل الزامی ایجاد می کنند که از نقاشی با متریال رنگ فاصله بگیریم و با متریال دیگر مانند سیمان های رنگی، تکنیک موزاییک یا کاشی شکسته و... کار کنیم. باید به این مسائل توجه کرد، نه اینکه بودجه ای مشخص از طرف سازمان زیباسازی برای نقاشی دیواری و بدون توجه به مکان پروژه در نظر گرفته شود و بدون برنامه ریزی کار کنیم. یعنی شما معتقدید که نوع تقاضا باید با محیط همخوانی داشته باشد و اینطور نیست که هر طرحی روی هر دیواری اجرا شود؟ بله تناسب متریال و تکنیک و هنر اجرایی با محیط، یک قاعده اصلی است. من فرم ها، جهان بینی و در نهایت اثر هنری خودم را دارم، نباید همان بوم شش در چهار متری که در آتلیه خودم کار کردم را روی دیوار ببرم. به ندرت پیش می آید که فرم ها و اثر یک هنرمند با محیط تناسب داشته باشد. این یک اتفاق نادر است و مسائل نباید بر اساس اتفاق پیش برود. وظیفه من این است که اگر محیطی به قدر کافی شلوغ باشد، یک فضای خلوت با رنگ های خنثی ایجاد کنم. سر و سامان دادن به محیط هم مهم است و نباید انتظار داشته باشیم که محیط همانطور که هست باقی بماند و هنرمند باید طرحش را با محیط هماهنگ کند. قاعده کلی که در این مورد وجود دارد، هماهنگی با محیط است اما کشورهای جهان سومی نمی توانند خودشان را با کشورهای توسعه یافته هم راستا قرار دهند. چرا که ممکن است چیزی که آنجا ایده آل است، برای ما ضد ارزش باشد. مثلا در کشور ما با توجه به مشکلات ترافیک و عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، برای فرهنگ سازی و آگاه کردن جامعه، می توان با زبان هنر اشاره هایی به این معضلات داشت اما در کشورهایی که این مسائل حل شده اند، نیازی به این کار نیست. یا حتی در بحران های انقلابی و جنگ های جهانی یا منطقه ای ممکن است صرفا توجه به بعد زیباسازی و فانتزی نقاشی دیواری، نتیجه عکس داشته باشد. مثلا شخصی در جنگ مصدوم شده یا حتی عزیزی را از دست داده و درد مشترکی در جامعه وجود دارد. به طور مثال کنسرت هایی که در شرایط جنگ و بحران اجرا می شوند، ترانه هایی امیدبخش می خوانند، نه موضوعات عاشقانه و بی ربط به فضای جامعه و دردهای جاری آن. برسیم که پروژه ای که شما در رشت اجرا کردید؛ پیشنهاد این پروژه از طرف شما مطرح شد یا سازمان زیباسازی شهرداری؟ محل اجرای پروژه انتخاب من نبود اما به طور اتفاقی به ذهنیت من، فضای بومی با دست فروشی و دوره گردی نزدیک بود. پیشنهاد همکاری با سازمان زیباسازی هم از طرف یکی از آشنایان مطرح شد. شهرداری از این ایده استقبال کرد؟ و آیا همکاری های لازم از طرف آن ها انجام شد یا با کارشکنی مواجه شدید؟ بله از همان مرحله ارائه طرح، رضایت نسبی داشتند. نمی خواهم وارد بحث مدیریت بشوم چون قضیه کمی پیچیده می شود. من بی محابا پیش نرفتم و همه جنبه های کار را در نظر گرفتم که جواب نه نشنوم، چون بُعد فرهنگ سازی و اجتماعی کار برایم مهم بود. در کار اول نه می توانستم به طور کامل خودم باشم، و نه کار دم دستی ارائه دهم. در واقع میانه را گرفتم و شاید به همین دلیل کارشکنی اتفاق نیفتاد. اما مسائلی وجود دارد که شاید برای پیمانکاری در سطح کلان مشکلی ایجاد نکند. اما برای هنرمندی که منبع درآمد مشخصی ندارد و با کار هنری زندگی می کند، دشوار است که مثلا ٣٠٠ متر دیوار بگیرد و همه هزینه ها مثل خرید رنگ و رفت و آمد با خودش باشد. آن هم برای پروژه ای که یک پروسه دو ماهه طول کشید و تا حد امکان برایش وقت گذاشته شد. ایده اصلی طرحی که از بازاری ها و دوره گرد ها کشیدید، از خودتان بود یا در تعامل شکل گرفت؟ تا حد زیادی سعی کردم تناسب لازم را به وجود بیاورم. ولی اگر طرف مقابلی وجود نداشت، طرح کمی متفاوت می شد. اما تعامل ما کاملا به دور از بحث و جدل و به صورت گفت و گو پیش رفت. پیش از این هم گروه های دیگری در خیابان های سعدی، معلم و نقاط دیگر شهر نقاشی های دیواری کشیدند. تفاوت کار شما با آن ها چیست؟ تعهد و عشقِ به کار؛ مشکل اینجاست که نمی دانم چطور عده ای پایشان به این کار باز شد. این اتفاق در زمان مدیریت قبلی سازمان زیباسازی، آقای عبدالهی اُفتاد و به طور مشخص هدف فقط کسب درآمد بوده و نه چیز دیگر. اینجا باید به مدیریت خرده گرفت. بار ها چه به طور مستقیم و چه غیر مستقیم شنیدم که می گفتند بودجه کم است و این برای من قابل درک نیست. چون بودجه با توجه به کل کار و طرح تعریف می شود، براساس چیزی که من شنیدم ٣٠میلیون تومان بودجه به طرحی که از چهار راه گلسار، خیابان سعدی و تا مصلی ادامه دارد اختصاص یافته است. با توجه به تصویری که اکنون از آن دیوار ها می بینم، فکر می کنم ٣٠ میلیون تومان برای آن کار زیاد است. سوال اینجاست که معیار ما در سنجش میزان کم یا زیاد بودن بودجه چه چیزی است؟ به عقیده من طرح و فرم هایی که در آن است، تعداد رنگ ها، تعدد بافت و مسایل مربوط به کمپوزیسیون است که مبلغ یک کار را تعیین می کند. مثلا اگر به من بگویند برای کار روی یک دیوار به مساحت ١٠٠ متر مربع، ٨٠٠ هزار تومان می دهیم، من هنرمند یا کار را قبول نمی کنم، و یا اگر قبول کنم کاری را متناسب با همین قیمت طراحی می کنم که در زمان کوتاهی به سرانجام برسد، طرحی با استفاده از سطوح تخت و تک رنگ یا طراحی با استفاده از خطوط. مساله بعدی این است که حتی اگر مبلغ قابل قبول هم تعلق بگیرد، متاسفانه بُعدِ کاسبی ماجرا خیلی پر رنگ شده است. حتی افرادی که با بخش کوچکی از کار هنری شما، چه موسیقی، چه نقاشی و چه شعر روبه رو شوند و بارقه های هنری در شما ببینند، به سرعت احساس صمیمیت و نزدیکی می کنند چون به قشر هنرمند اعتماد دارند. اما با شرایطی که الان به وجود آمده، ماجرا به جایی ختم می شود که این اعتماد از بین می رود. چون بقایای وجوه انسانی در هنرمندان و ورزشکاران مانده، یعنی کسانی که خودشان هستند و هدفشان فقط تولید و فروش نیست. فرض کنید پیمانکاری که در ساخت یک پل کم کاری کرده و بعد از دو سال مشکلاتی به وجود آمده، به نظر من اگر هنرمند یک دهم آن کم کاری کند، ١٠ برابر به خودش و صنف هنرمندان خیانت کرده. گلایه من هم همین است. مطمئنم در این شهر افراد زیادی وجود دارند که توانایی انجام کارهای بهتر داشتند اما بنا به دلایلی، افراد دیگری روی کار آمده اند و بازار را به دست گرفته اند. هنر و هنرمند هم با این حرکات زیر سوال می رود. تیم شما چند نفره بود و چه بازخورد از طرف مردم هنگام کار داشتید؟ ما دو نفر بودیم. بازخورد ها آنقدر خوب بود که به خودم شک کردم! چون سلیقه ها حتی در موسیقی مورد علاقه مردم بسیار ضعیف است. دقیقا شک من از همین جا می آمد. افرادی که از کنار ما می گذشتند، لبخند می زدند و تشکر می کردند. کسی از کلیت کار و طرحی که می زدید ابراز نارضایتی نداشت؟ تعدادشان خیلی کم بود کسانی که ناراضی بودند، با بعضی ها هم چند دقیقه ای بحث می کردیم و به یک درک متقابل می رسیدیم. سعی می کردم اگر ابهامی وجود دارد، برطرفش کنیم. حتی گاهی بحث از یک دید عامیانه نسبت به اثر شروع می شد و به گالری های نیویورک کشیده می شد! نکته دیگری هم وجود داشت؛ از آنجایی که آن دیوار متعلق به شهرداری بود، یک سری از پرسنل شهرداری که اتفاقا در همان ماه حقوقشان به تاخیر افتاده بود، گلایه داشتند که چرا این اُرگان به جای پرداخت حقوق، برای این کار هزینه می کند! (خنده) برای آن ها هم توضیح می دادم بودجه ای که برای نقاشی دیواری اختصاص داده شده، جداست. باز هم می رسیم به بحث مدیریتی که موضوع صحبت ما نیست... فکر می کنید این پروژه در جاهای دیگر ادامه پیدا می کند؟ یا ایده هایی برای ادامه این حرکت دارید؟ اتفاقا از شروع این حرکت، به ادامه اش فکر می کردم. البته نه از بُعد درآمدزایی، بلکه اصل پرداختن به کمبود ها و دردهاست. چون وقتی تعداد کار زیاد شود، هم آن زنجیره بهتر درک می شود و هم از نظر تجسمی دست باز تر می شود. احساس می کنم برای اینکه سازندگی داشته باشیم و بتوانیم کاری انجام بدهیم، نمی توانیم رادیکال عمل کنیم. هدف من این است که با تکرار این ریتم یک سِیر بصری در حال تکامل به وجود بیاورم که تصور مردم از نقاشی دیواری فقط چهره، فیگور و واقعیت نمایی نباشد. اگر چیزی که مد نظرم دارم، پیش برود و توانایی خودم هم یاری کند، اتفاقات خوبی رخ می دهد. نقاشی دیواری رشت (2) نقاشی دیواری رشت (3) نقاشی دیواری رشت (7) نقاشی دیواری رشت (4) نقاشی دیواری رشت (6) نقاشی دیواری رشت (5) نقاشی دیواری رشت (8) نقاشی دیواری رشت (9) نقاشی دیواری رشت (10)

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code