| شنبه، 01 اردیبهشت 1403
  فرشته رضایی * نگاه ایران/ فرشته رضایی* این ماشین آلات زردگون غول آسا که این روز ها در مرکز رشت مستقرند، و شهروندان با غرولند از کنارشان می گذرند، چه خبر از شهر می دهند؟ یا کسبه ای که با نگرانی عملیات عمرانی وسیع را در مرکز شهر مشاهده می کنند و حتی به اجرای آن هم اعتراض کردند، چه می خواهند بگویند؛ در رشت دعواست؟ مگر می شود در رشت به خاطر «توسعه» هم دعوا شود؟ به جز اینکه نزاعی در حد برخورد دو عابر پیاده یا راننده ای که اضافه کرایه مسافرش را برنگردانده، تا به حال سابقه نداشته به خاطر «توسعه» هم در رشت دعوا شود. گر چه به جز این دعوای عامیانه، نوع دیگری از نزاع همواره در شورای شهر رشت وجود داشته است. البته که عاقلان پارلمان شهری نام آن را دعوا نمی گذارند، می گویند؛ «اختلاف نظر برای رسیدن به توسعه». اما این توسعه آنقدر در محاق بوده و آنقدر نایاب که گویی همان باران هایی که از رشت ونیز می سازد، برده اش به شهری در پشت دریا ها...! دیگر زمان آن گذشته است که در خصوص چرایی و مزایا و معایب طرح پیاده راه فرهنگی رشت بنویسیم، چرا که طرح پیاده راه فرهنگی با آنهمه تصور روشن و تاریک که درباره اش گفته شد، در حال اجراست. مخالفان شهروندان را از توسعه ای که اتفاق نخواهد افتاد، از ترافیک، از نبود پارکینگ، از دردسر مردم و... افکار عمومی را می ترسانند. موافقان هم از آینده ای روشن، از توسعه ای که از مسیر این پیاده راه اتفاق خواهد افتاد خبر می دهند؛ از برگزاری کنسرت های موسیقی گرفته تا اجرای تئا تر و برنامه های فرهنگی و هنری که به میدان های بزرگ دنیا تنه می زند. اما آنچه که واقعیت اتفاق می افتد این است که ابعاد مثبت و منفی آن به شکل گفته شده اتفاق نمی افتد. هر دو اتفاق با اندکی اختلاف ـ کمی کمتر یا بیشتر ـ می افتد. تنش ها، شایعات و تخریب ها تمام می شود، پیاده راه هم اجرا می شود، اما در نهایت نه آن اتفاق می افتد نه این. نه آن توسعه ویژه ای که متولیان پیاده راه از آن سخن می گویند می افتد ونه آنقدر در زندگی شهروندان مشکل و دردسر ایجاد خواهد شد. مثل اجرای اولین خیابان رشت-امام خمینی- بین سال های ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۶ که اجرای آن مخالفان بسیاری داشت. مثل همین ساختمان بلدیه یا همان شهرداری که در دوران حاکمیت نظامیان بر اداره شهر ها و تغییر معماری شهر ها از شیوه سنتی به نئوکلاسیک بود. دورانی که موسوم به رنسانس و حاکمیت نظامیان در سراسر دنیا بود و خیابان ها مانند هر شهر دیگری عمود بر هم ساخته شد و کاری هم به اعتراض ها، تنش ها، بنای های بر سر مسیر و... نداشت. از این رو بنای شهرداری رشت هم از همین سبک معماری آمرانه متولد شد. یعنی ایجاد یک بنای نئوکلاسیک روسی بر تپه ای که گفته می شد بقعه استاد ابوجعفر و گورستان جمعی بوده و مورد احترام مردم آن زمان قرار داشت. حالا کسی نه استاد ابوجعفر را می شناسد و نه حضور گورستان در مرکز شهری گردشگری چندان زیبنده و احترام برانگیز است. بلکه همه به این ساختمان و ایستایی اش در گذر زمان افتخار می کنند و آن را نمادی از یک استان فرهنگی می دانند. اولین پیاده راه فرهنگی رشت واقع در خیابان اعلم الهدی رشت هم به همین نحو و با ابعاد مخالفت در حجم کوچک تر ایجاد شد. برنامه های زیادی برای آن تصور شد تا از این ظرفیت برای گردشگری و اقناع نیازهای فرهنگی مردم این شهر استفاده شود. حالا خیلی ها با این خیابان خاطره دارند. خیلی ها با اجزاء و المان هایش عکسی به یادگار گرفته اند و حالا خیابان «شانزه لیزه» هم خطاب اش می کنند. شب های روشن رشت با این خیابان و پیاده راه زیبا تر شده است و کسبه هم خوشحالند، که در این خیابان معروف کسب و کاری دارند. با این حال آن هدف فرهنگی، آنچنان که باید در این مدت ایجاد نشد. گرچه تاکنون چند جشنواره در این مکان برپا شده، اما تا به حال بسیاری از همه آن اتفاق های خوبی که پیش بینی می شد در این پیاده راه اتفاق نیفتاد. حالا که مسئولان شهری و کار شناسان از ضرورت اجرای برنامه های فرهنگی و هنری در چهار مسیر پیاده راه سخن می گویند، یکی از اعضای شورای شهر رشت هم از نصب تندیس شهدا در آن سخن می گوید. حتما آقای شهردار حواسش به همه چیز هست. اینکه مردم به جز حفظ و ضرورت ارزش ها، خواهان تبلوری از فرهنگ خویش برای گردشگران هم هستند. تبلور چیزی که در این چند ماه به خاطرش رنج توسعه را به جان خریده اند. به خاطرش در این مدت مسیر طولانی چند پیاده راه را پیاده رفته اند، تا فردا ها که گردشگران به گیلان آمده اند، چند خیابان پیاده راه سنگفرش شده متصل به هم با چند آب نما و احتمالا مجسمه های کوچک بی جان-مانند پیاده راه اعلم الهدی- را نبینند. نیاز است که ابتدا ویترین این پیاده راه هم بازسازی شود. مقصود از ویترین، دو سوی خیابان های پیاده راه است که تاکنون فروشگاههای ناهمگون و فرتوت و بدظاهر داشته و اجناسی چندان در خور برای عرضه نداشته اند. کاروانسراهایی که احیاء نشده اند و بناهایی که بین فرسودگی و بنای تاریخی بودن هویت خود را گم کرده اند. و الا چه فرق دارد که پیاده راه ساخته شود یا ساخته نشود. اگر این ها برای شهروندان رشت مشخص و محرز نشود، تو گویی که این پیاده راه با هدف گسترده شدن مسیر عابران پیاده برای تردد روان تر! اجرا می شود. طوری که عابران هر از گاه به خاطر تنه زدن به هم سراغ دعوا و نزاع نروند و کاسبان هم در فضایی وسیع تر به معیشت خود بپردازند. این روز ها که تاکسی های شهر، یکی در میان حاضر می شوند تا به قول خود مردم پیاده و نگران از دیر رسیدن را جابه جا کنند، شهروندان گیلانی با این شعر اخوان ثالث «کاوه ای پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود» دنبال یک قهرمان حمل و نقل عمومی اند تا از راه برسد و تن خسته شان را به صندلی هایش بسپرند. شاید آن ها در این مسیرهای خلوت و مملو از موزاییک و شن و ماسه، به این می اندیشند که این همه رنج، ارزشش را دارد یا نه؟ جوابی که شهردار جوان و آینده نگر رشت باید پاسخش را بداند.   * دبیر تحریریه همشهری گیلان
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code