| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
به بهانه روزِ جهانی نامه نگاری؛
       کد خبر: 19858
سید فرزام حسینی روزنامه نگارسید فرزام حسینی * چند سالِ پیش «مسعود کیمیایی» در خلالِ گفت و گویی، وقتی نقب می زد به نوستالژیایِ گذشته -معشوقه ی ابدی اش- حرف از نامه نویسی عاشقانه به میان آورد و در این مضمون سخنی گفت که من نسلِ شما جوانان را نمی فهمم، چه طور حرف های عاشقانه تان تایپ می کنید و با ایمیل می فرستید؟ مگر می شود اصلا؟! چه طور کلماتِ عاشقانه را با دکمه های بی روح و جانِ کیبوردِ کامپیوتر تایپ می کنید؟ عاشقانه ها را باید با دست نوشت، نامه ها را باید روی کاغذ و با دست به تصویر درآورد. این حرف ها محصولِ یک نگاه عاشقانه به قلم است و کاغذ. وسیله هایی که جان دارند و باید روحِ نویسنده جاری شود بر آن. امروز، روزِ جهانی نامه نگاری است؛ نامه هایی که چند سالی می شود دوره شان تمام شده، دیگر انگار کسی دستش به نوشتن نامه نمی رود و با پست خانه ها کار ندارد، دیگر صندوق های پستی خریدارانِ گذشته را ندارند و اداره های پست خالی از نامه نویسان شده اند؛ بی سبب هم نیست این همه دوری از کاغذ و قلم، با انفجارِ شبکه های اجتماعی و وسیله های ارتباط جمعی دیگر کسی لنگِ ارتباط با دیگری نیست، دیگر بی خبری معنا ندارد، هر که هر کجا که باشد، با اشاره یک انگشت به دیگری وصل می شود و خبرش را می گیرد. نامه هایِ دست نویس دیگر از ارزشِ گذشته تهی شده اند و آن قدر و قیمت را ندارد، کسی سراغِ تمبر و پاکتِ نامه نمی رود، از رونق افتاده اند این ها. این ها همه، حکایت از پایان یک عصر دارند، پایانِ عصر کاغذ و قلم که در گذشته ای نه چندان دور، هنوز معنایی داشتند و قدر و قیمتی، دیگر حتی نویسندگانِ بزرگ جهان هم، قصه هاشان را روی کاغذ نمی نویسند و به کیبوردِ کامپیوتر پناه آورده اند. تهی شدنِ معنا از نامه ها، شاید ضرورتِ زمانه باشد و شاید ناگزیری انسان عصرِ امروز، شاید دیگر مسخره باشد صحبت از نامه نویسی و پستِ نامه، اما نمی توان بر این رویای سوخته مرثیه ای کوک کرد؟ نمی توان گِله داشت از سردستی گرفته شدنِ کلمات و معترض شد به این همه کلماتِ تهی شده از معنا روی صفحات کامپیوتر، اینکه هر کسی، هر کجا دیگر به راحتی با دیگری ارتباط می گیرد، نمی تواند مبین این مسئله باشد که برای نوشتن اش وقت نمی گذارد و فکر نمی کند؟ جز این است آیا که سابقا و به علت محدودیت های موجود، برای نوشتنِ نامه ای، مجبور بودی وقت بگذاری و فکر کنی و تمام آنچه که می خواهی را در یک نشست بنویسی و برای دیگری که می خواست معشوق یا دوست و یا همکارت باشد، بنویسی. این ها آیا مرثیه ای برای امکان از دست رفته نیست؟ هست و نیست؛ تغییراتِ ناگزیر زمانه را، نمی توان نادیده گرفت و به جبر باید بر آن ها گردن نهاد، گرچه با تمام آنچه رفت، امکاناتِ امروز و تازه نیز شرایط مثبت و تازه ای را به وجود آورده اند و محدودیت های گذشته را مرتفع کرده اند. با این همه، با تمامِ این اوصاف، باید بر یک فرصت از دست رفته افسوس خورد... به کتابفروشی ها که می روید امروز، کتاب های زیادی را می بینید که جمع آوری نامه های نویسندگان بزرگ به یکدیگر و یا به معشوقه هاشان است، نامه هایی که بخشی شان امروز، سند تاریخ ادبیات محسوب می شوند و اهمیت ویژه ای در بازخوانی تاریخ ادبیات دارند، نامه هایی که بعضا یک متن ادبی اند و باید مورد دقت قرار بگیرند. این ها همه، این کلمات، حسرتی بر یک رویای از دست رفته است، نامه هایی که خواندنِ هر کدامشان امروز، می تواند دلی را تکان دهد و یا چشمی را به اشک بیاورد، نامه هایی پُر از شور و احساس و احوالات زمانه نگارنده اش. *روزنامه نگار
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code