| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403

نگاه ایران/ مهدیه عطایی:عصر ششمین روز خردادماه، رمان «بند محکومین»، نوشته ی کیهان خانجانی با استقبال دوستداران فرهنگ و ادب در آموزشگاه سینمایی پروین رونمایی شد.

این کتاب توسط نشر چشمه در بهار ۹۷ منتشرشده و در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.

در توضیح پشت جلد این کتاب آمده است: بند محکومین نوشته ی کیهانی خانجانی تجربه ی خاصی است در روایت سرنوشت آدم هایی که به واسطه ی گذشته ی خود کنار هم گردآمده اند . رمان در زندان لاکان رشت می گذرد، دربند محکومین . هر زندانی قصه ای دارد و خانجانی تلاش کرده با شکافتن گذشته ی هرکدام پیوندی میان این آدم ها بسازد تا ساختار چندتکه اش تکمیل شود. نویسنده در این زمان استراتژی نویی ساخته که در آن آدم ها ناچار شده اند با قصه های خود به حیاتشان در متن ادامه دهند، حیاتی که در مورد هرکدامشان متفاوت است. در این ساختار زندان به مثابه ی حافظه ی متن شده است و مخاطب را با تکه هایی روبه رو می کند که سعی می کنند نیشتری باشند بر رئالیسمی محافظه کار. برای همین رمان بند محکومین بدل به اثری متفاوت می شود. زبان قصه گو و غیر توصیفی نویسنده نیز به این ضرباهنگ افزوده شده و اثر را با سرعت پیش می راند . خانجانی جهانی متفاوت می سازد که در داستان های با محوریت زندان کم نظیر است.

ازجمله آثار کیهان خانجانی می توان به سپیدرود زیر سی وسه پل، کاتبان روایت پنجم و  مردی که می سوخت را نام برد.

پیامدهای طبقه بندی نادرست هنر، فرهنگ و تمدن در ایران

خانجانی در این نشست به نقد طبقه بندی سه عنصر تمدن، فرهنگ و هنر با این اولویت پرداخت. او تشریح کرد که تمدن زیرمجموعه فرهنگ و فرهنگ برآمده از هنر است. او وضعیت رانندگی، غرور جامعه نسبت به تمدن چند هزارساله و خیلی از مشکلات دیگر را ناشی از این طبقه بندی نادرست در ایران دانست که در هیچ یک از کتب تئوریک غربی مرسوم نیست.

این نویسنده با نگاهی به انقلاب های گذشته گفت: حیرت انگیز است که تنها انقلابی که برابر با انقلاب فرهنگی بود و نه انقلاب هنری انقلاب ایران است که در پی آن واسازی هنری یا سبک جدیدی ایجاد نشد.

خانجانی گفت تمام ادارات بخش فرهنگی دارند و متولیان فرهنگ شده اند و در دسته بندی غلط ما بالای هنرمند ایستاده اند و هم اکنون تعیین کننده مشی هنرمند شده اند.

او می گوید ذاتاً "بدن" ها عوض شده است و ما امروز با یک بدن هنری روبرو نیستیم بلکه بااندام های فرهنگی مواجهیم که انبوهی از فرهنگیان از صفوف متنوع را دربر می گیرد. و بدنی که هنرمند باید تعیین کند حالا انقلاب فرهنگی تعیین می کند.

او جمله ای از ناباکوف را نقل می کند که اثری خوب نیست که احساس خوب در فرد ایجاد کند بلکه باید اندام فرد را تغییر دهد.

اثر انگشت من در برابر سری دوزی داستان هایی که در آپارتمان، کافه و خیابان رخ می دهد

خانجانی با انتقاد از اعمال فرهنگی زیادی که رخ می دهد مانند جشن های رونمایی از آثار می گوید معلوم نیست این آثار خوانده می شود یا نه . او می گوید امروز به ازای هر نویسنده چهار ناشر داریم و ماجرا وارونه بودن هرم تمدن، فرهنگ و هنر است. این نویسنده می گوید بدن های فرهنگی با چهار برنامه خندوانه تغییر می کند اما بدن هنری که مسخ را خوانده است تغییرپذیر نیست. او هنر را مقدم بر همه چیز می داند.

خانجانی که کتابش در زندان لاکان رشت می گذرد می گوید بنیان گذار ژانر زندان بزرگ علوی است بعدازآن نیز آثاری داشتیم اما آنچه اتفاق افتاد پس از جنگ بود که ما به ناگاه از جهانی که نخست وزیر داشت و نگاه سوسیالیستی با نگاه نئولیبرالی مواجه شدیم که علاقه شدیدی به یکسان سازی و خصوصاً پاک کردن دهه شصت داشت.

خانجانی این بازه را آغازِ ادبیات آپارتمانی می داند. زمانی که فردیت های دهه شصت به شکل کلونی می شود. سری دوزی داستان هایی که در آپارتمان، کافه و خیابان رخ می دهد. و به دلیل ساده خوان بودن آن تیراژهای بالا را از آن خودکرده اند.

او بیان می کند سعی کرده در "بند محکومین" اثر انگشت خود را در ادبیات داشته باشد و نور را به جایی بتاباند که دیگران نتابانده اند.

مدیوم فرهنگی برای ارتباط با جهان نداریم

خانجانی در مقایسه سینما و ادبیات فکر می کند مانند قرن 19 که رمان برجهان تسلط داشت، قرن حاضر تحت تسلط سینماست. این نویسنده می گوید در قرن 20 جهان به این نتیجه رسید که هیچ چیز به تنهایی پاسخگو نیست و سینما به تو این امکان را می دهد که تمامی مطالباتت را از مرکب خوانی جهان ( از ادبیات و تصویر و شعر و موسیقی و نقاشی) ظرف یک ساعت به دست آوری. اما سینما نمی تواند رمان را از بین ببرد چراکه در 5 تصویر بنیادی که متعلق به حواس پنج گانه است شنوایی و بینایی را در سینما تجربه می کنیم اما چشایی و بویایی و لامسه جایی ندارد پس ادبیات نمی تواند از بین برود.

او در خصوص عدم جهانی شدن ادبیات ایران عناصر متعددی را دخیل می داند و با تأکید نداشتن مدیوم فرهنگی ایران برای ارتباط با جهان می گوید هرگاه اثری از زبان فارسی توسط مترجم به نام غربی ترجمه شود بی شک می توان به جهانی شدن ادبیات رسید. این رمان نویس پتانسیل جهانی شدن را بیشتر در داستان های کوتاه فارسی می بیند تا در رمان ها.

تولید آثار فاخر وقتی که وقایع اجتماعی ستیزنده ترند

بهزاد عشقی نویسنده و منتقد سینما می گوید در پرسه گردی هایش در تاریخ رمان و نمایش هرکجا که تاریخ پررنگ می شود و وقایع اجتماعی ستیزنده تر، آثار هنری در حوزه های هنری بزرگ تر می شود.

او به داستایوفسکی، چخوف و تولستوی اشاره می کند که از دل وقایع قرن 19 روسیه متولد شدند و جان اشتاین بک ها و چارلی چاپلین هایی که در آمریکایی که بی عدالتی موج می زد. او البته تأکید می کند نمی توان آثار آبستره و ذهن گرایانه هنرمندان را از آثار رِئال این دوره ها جدا کرد.

عشقی می گوید رمان باید چشم من را به روی تجربیاتی باز کند که تجربه نکرده ام و توامان لذت بخش باشد. او معتقد است رمان باید سرشار از زندگی باشد که از دهه شصت روی یک قرارداد نانوشته رمان را از زندگی تهی کردند.

عشقی می گوید خانجانی ما را وارد تجربه هایی کرده است که مستقیم تجربه نکرده ایم و این دست رمان ها اگر به خوبی عرضه و معرفی شود مخاطب خود را پیدا می کند.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code