| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
گزارش گیل نگاه از نسبت سیاست و دانشگاه؛دانشجویان و استاد دانشگاه گیلان از 16 آذر 32 تا 16 آذر 96 می‌گویند؛
       کد خبر: 157255
نگاه ایران/ امیرحسین کریمی: ۱۶ آذر بیشتر از آن که یک تاریخ مهم و حیاتی در حافظه قشر دانشگاهی باشد، یک اسم خوش آواست. اسم و تاریخی که در این سال ها پرداختن به ابعاد حاشیه ای آن بر ابعاد سیاسی فرهنگی اش برتری داشته است. اما «۱۶ آذر» چه جایگاهی در ذهن دانشگاهیان امروز دارد؟ برای پاسخ به این سوال به سراغ تعدادی از دانشجویان و اساتید دانشگاه گیلان رفتم. جامعه ای که هنوز در اذهان دارای جایگاهی ویژه و تأثیرگذار در جامعه هستند . نظرات مثبت و منفی، بی اطلاعی عجیب، بی تفاوتی ها و گاه واکنش های تند این قشر در مقابل سوالات، می تواند معیاری عجیبی از حال این روزهای دانشگاه برای مخاطبان باشد.می توان لابه لای گزارش، پاسخ این سوال که چرا اقبال به فعالیت سیاسی در دانشگاه ها کمتر شده را به نوعی مشاهده کرد. بخش اول: پرسش از دانشجویان میان دانستن و ندانستن برای نظرخواهی و سنجیدن میزان اطلاع دانشجویان از تاریخچه 16 آذر، ابتدا پای صحبت جمعی از دانشجویان می نشینم. دغدغه های متفاوتی دارند اما در نگاه و حرف هایشان هنوز نشان از اصلی که در دهه های پیشین، دانشجو را به آن می شناختند به چشم می خورد. کمی متعجب و هراسانند و سعی می کنند دانسته هایشان را روی هم بریزند تا جواب مناسبی برای سوال هایم پیدا کنند. از آن ها علت نام گذاری روز ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو و همچنین نام های سه گانه شهدای ۱۶ آذر را می پرسم. دانسته هایشان ضدونقیض و پراکنده است. یکی می گوید که فقط می داند هرچه بوده در دوران حکومت پهلوی رخ داده و دیگری کمی بیشتر به ماجرا نزدیک می شود و این روز را حاصل مرگ این دانشجویان در پی یک اعتراض تاریخی می داند اما اطلاع دقیقی از این تاریخ و علت آن واقعه ندارد. کودکان ۸ سال پیش، دانشجوهای ۸ سال بعد صحبت هایمان داغ شده و در میان بحث هایمان از آن ها می پرسم که آیا نمونه ای از جنبش های دانشجویی را سراغ دارند که فعالیت هایش موجب تغییر در جامعه شده باشد؟ کمی که درباره این سوال فکر می کنند و به پاسخی نمی رسند، تصمیم می گیرم که سؤالم را به زبان ساده تری بیان کنم. تا از اعتراض و تحصن حرف می زنم یکی از آن ها به میان حرفم می پرد و از اتفاقات سال ۸۸ می گوید: «من یادمه که اون سال شنیدم دانشجوها در اعتراض به وضعیت پیش آمده سیاسی در کشور بعد از انتخابات سر امتحاناشون حاضر نشدن و اساتید هم خیلی با دانشجوها همراهی کردن چون واقعا به شرایط پیش اومده اعتراض داشتن.» این دانشجو رخوت سیاسی نسل خود را حاصل عبور از گذار سخت تحولات بعد از خرداد ۸۸ می داند و معتقد است که به این دلیل ترسو و خودسانسور بار آمده اند. بعد از صحبت او کلید اصلی بحث در ذهن بقیه هم روشن می شود. ۸۸، رکن اصلی حافظه سیاسی آن هاست دراین بین تعداد دیگری از دانشجوها هم وارد بحث می شوند و بازهم از شنیده ها و خاطرات خرداد ۸۸ می گویند. انگار که بخش زیادی از حافظه همه شان درگرو این سال و اتفاقاتش است. او در تکمیل حرف های همکلاسی هایش بحث را از اعتراضات دانشجویی فراتر می برد و از اساتید دانشگاه می گوید. برایمان به روایت خواهرش که در بازه زمانی 88 دانشجوی دانشگاه گیلان بود تعریف می کند که در زمان به راه افتادن همان اعتراضات دانشجویی ۸۸، در همین دانشگاه گیلان برای برخی از اساتید به جرم آن که با تحصن ها و اعتصاب های دانشجویان همکاری کردند، پرونده های آزار جنسی در فضای آموزشی ساخته و آن ها را از کار برکنار کردند. شنیدن، نقطه مشترک اغلبشان از وقایع آن سال است و کمتر پیش می آید کسی خودش چیزی را به درستی به یاد بیاورد اما اغلب از شنیده های آن سال هراسی مشترکت دارند. ترس اساتید، ترس دانشجویان و ردپای کمیته های انضباطی بخش دیگری از بحثمان با سوالی که می پرسم به سمت ترس در دانشگاه هدایت می شود. از آن ها می خواهم که بگویند دانشگاهی که از لحاظ سیاسی تصور می کردند چقدر در واقعیت نمود داشته است. یکی از آن ها جوابم را با اطمینانی عجیب می دهد. او بیان می کند که پس از اتفاقات سال ۸۸ همیشه تصور می کرده که اگر روزی دانشجو شود و در فضای دانشگاه حتی یک کلمه از سیاست حرف بزند، قرار است با او به شدت برخورد شود. فضای سیاهی که در ذهن او تصویر شده است، عجیب و ترسناک است.دانشجوی دومی که به این بحث وارد می شود پای ترس اساتید را هم به میان می کشد. او عنوان می کند که حتی اساتید هم هنوز از این ترس دارند که مبادا صدایشان به نحوی ضبط شود و به انتشار برسد. بنابراین تلاش می کنند تا کمتر به مسائل سیاسی یا اجتماعی بپردازند یا دانشجویان را به بحث در این موارد فرابخوانند. از حرف هایشان می شود فهمید که دانشگاه را هنوز می توان سنگر مبارزه دانست و دانشجویان و اساتید بر مسائل حیاتی جامعه تا حد قابل قبولی واقف اند اما سلاح های این سنگر زیر آوار ترس دفن شده اند. نسلی که ۷۸ را شنید و ۸۸ را دید بحث پیرامون جنبش های دانشجویی داغ شده است. یکی از دانشجویان دانشگاه گیلان اظهار می کند: ما نباید از نسلی که پر از حافظه پنهان از به خاک و خون کشیده شدن دانشگاه است انتظار این را داشته باشیم که همچنان به قدر دهه ۷۰ آزادی خواه باشد. او معتقد است نسلی که ۲۰ ساله های الان هستند دو تجربه تلخ را از سر گذرانده اند. از یک سو ترسی که از دل خانواده ها برآمده و با روایت کردن وقایع تیر ۷۸ دانشجویان را از عاقبت کار سیاسی می ترسانند و یک سوی دیگر هم این خود دانشجویان اند که اگرچه نتوانستد در وقایع خرداد تا آذر ۸۸ حضور فعال داشته باشد اما پشت پرده این حضور، آن ها را منزوی تر، محافظه کارتر و منفعل تر کرد. دانشگاه را مدرسه بزرگ تری کرده اند نوزده ساله است و دانشجوی ترم سوم کشاورزی. از او علت نام گذاری روز ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو را می پرسم و جوابش را تنها در یک کلام خلاصه می کند: نمی دانم! در سوال بعد تلاش می کنم تا با آوردن نام سه دانشجویی که در واقعه ۱۶ آذر ۳۲ کشته شدند، ذهن او را به سمت علت نام گذاری این روز هدایت کنم. از او هویت مصطفی بزرگ نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت رضوی را می پرسم اما از شناخت آن ها اظهار بی اطلاعی می کند و بازهم در جوابم می گوید: نمی دانم! سخن از تاریخچه، راه به جایی نمی برد. از او می خواهم که درباره جنبش های دانشجویی صدسال اخیر توضیحاتی بدهد یا اینکه نمونه ای از فعالیت های دانشجویی را نام ببرد که بر جامعه و عموم مردم تاثیر مستقیم گذاشته است. کمی فکر می کند و از ۱۳ آبان می گوید و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و کمی بعد ادامه می دهد: فکر می کنم بخشی از وقایع سال ۸۸ هم درنتیجه فعالیت های دانشجویان رخ داد. در آخرین سوالی که خطاب به او مطرح می کنم از تفاوت تصویر ذهنی اش از فضای سیاسی اجتماعی دانشگاه و میزان تطبیق آن با واقعیت امر سوال می کنم. کمی سکوت می کند و انگار که بخواهد از نداشتن تصویر ذهنی خاصی از این فضا بگوید، پای فضای بیمار علمی و بستر رقابت خسته کننده در دانشگاه را پیش می کشد و ادامه می دهد: مشکل ما یک چیز است، کلاً خانواده ها بچه هایشان را از همه چیز ترسانده اند و این ترس باعث شده تا دید دانشجوها کاملاً سطحی و پیش پاافتاده باشد و کمتر به مسائل سیاسی -اجتماعی توجه نشان دهند. او در تکمیل این بخش از سخنانش اضافه می کند: در چنین شرایطی دولت و سایر نهادها از فرصت استفاده کرده اند و دانشگاه را به مدرسه بزرگ تری تبدیل کرده اند. دانشجو و اثرگذاری در اصلاحات اجتماعی نفر دومی که پای سوال هایم می نشیند و از حال این روزهای دانشگاه روایت می کند، نوزده ساله است و دانشجوی ترم سوم معماری. وقتی از او درباره علت نام گذاری ۱۶ آذر و هویت دانشجویان کشته شده این روز می پرسم، مانند نفر قبل اظهار بی اطلاعی می کند. انگار که این اسم ها را اولین بار است می شنود. اما در پاسخ به سوال سومم که در آن نمونه هایی از جنبش های دانشجویی را پرسیدم بحث را به جای خوبی می کشاند. نقش دانشجو در فعالیت های اجتماعی و اثرگذاری این فعالیت ها. او معتقد است که با توجه به رشته اش بسیار پیش آمده که دانشجویان معماری با استفاده از نیروی حمایت مردمی و مطرح کردن آسیب های یک سازه، شهرداری را وادار به تغییر رویکرد کنند. این بخش از سخنان او ادامه ای هم دارد: او معتقد است که دانشجو برای انجام چنین اعمالی با پدیده ای به نام سرکوب روبه روست. به عقیده او وقتی دانشجو برای ساده ترین اصلاحات اجتماعی در زمینه شهری نه تنها حمایت نمی شود بلکه با برخورد و سنگ اندازی های مختلف مواجه است، چگونه می تواند برای فعالیت در زمینه سیاسی جرات و توانی داشته باشد؟ او پای ترس دانشجویان را هم به میان می کشد و عنوان می کند: در چنین جو ناامیدکننده ای که حمایتی چندانی وجود ندارد و کوچک ترین فعالیت مستقلی هم با برخورد و سنگ اندازی همراه است، به تبع ترسی هم در دل دانشجویان ایجاد می شود که آن ها را از انجام این گونه فعالیت ها بازمی دارد. معادله همیشگی دولت _ دانشجو صحبت از ۱۶ آذر و دانشگاه وجه دیگری هم دارد. واکاوی این روز و علت افت وخیزهای آن از منظر طرف دوم این معادله می تواند جالب توجه باشد. به همین دلیل نظر منصور افشار محمدیان، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان و عضو شورای پژوهش استان با حکم استاندار  را جویا شدم. از او درباره عدم اقبال به فعالیت های دانشجویی سوال کردم تا مشخص شود از دیدگاه او، رخوت و بی عملی نسبی حاکم بر دانشگاه ناشی از چیست. افشار محمدیان در پاسخ به این سوال گفت: معادله ای میان فعالیت دولتمردان و دانشجویان برقرار است و معتقدم هر دو طرف این معادله در به وجود آمدن وضع کنونی دخیل اند. او در تبیین سخنان خود گفت: اولا در نگاه اول باید به بسترها و زمینه سازی هایی که دولت برای نقد تعیین کردن نگاه کنیم و آن وقت ببینیم که دانشجو چقدر به نقش حیاتی خود در جامعه آگاه است که متأسفانه هردوی این بخش ها با مشکل روبه روست. نقد در هیچ دوره ای بی هزینه نبوده است ادامه سؤالم را دنبال می کند و پای نقد در دانشگاه را به میان می کشد. به بیان افشار نقد در هر دوره ای و در هرزمانی هزینه هایی داشته است اما هزینه های حاصل از نقد نکردن بسیار مخرب تر از نقد مصلحانه است. او معتقد است که نقد قشر فرهیخته جامعه بر نقد عموم مردم ارجحیت دارد. اما دانشجویان نباید فراموش کنند که پایه اصلی در نقد کردن مستند نقد کردن است تا در صورت نیاز به ارائه مدارک فساد و تخلف در دانشگاه و کشور، ادله کافی در دسترس باشد. جنبش دانشجویی، یک شور راهگشا از او درباره نقش جنبش های دانشجویی در تعیین هدف اصلی جامعه و رهاندن آن از بند انحراف می پرسم. افشار معتقد است که جنبش دانشجویی از همان ۱۶ آذر ۳۲ یک شور بوده، یک شور راهگشا که جامعه را از انحراف دور کرده و در پیدا کردن راه درست برای دست یابی به آرمان ها یاری اش کرده. جامعه نباید از دانشگاه دلسرد شود در فراز دیگری از این سوال، افشار ادامه می دهد که: دانشجویان ما نباید خاموش و دلسرد باشند. او دراین باره توضیح می دهد که وقتی عموم جامعه دانشگاه را در برابر انحراف ها و کج روی ها ساکت و خنثی ببینند خودبه خود آن ها هم دچار ناامیدی می شوند. لذا دانشگاه و دانشجو باید تلاش کند تا درهرحال رسالت آگاهی بخشی خود را انجام دهد. ارادت سالاری به جای شایسته سالاری افشار در ادامه به نقش و حرکت دانشجو در تعیین ایدئولوژی مدیران اشاره کرد و گفت: درزمانی که اغلب انتصابات مدیران دولتی، از صدر تا ذیل بر پایه ارادت سالاری و نه شایسته سالاری است، مشکلات و کم کاری ها مخفی باقی می ماند و در این زمان است که دانشجو باید با سلاح نقد خود بالاترین مقام های دولتی را در وقوع تخلف آگاه کند. افشار معتقد است دانشجو بیشتر از آن که بخواهد جامعه را از انحراف و آسیب رها کند، آن را برای حیات آینده اش می سازد. از آذر ۳۲ تا اردیبهشت ۹۶ در بخش دیگری از گفتگو با مشاور استاندار گیلان از او می خواهم تا در یک جمله نظر خود راجع به این تاریخ ها را بیان کند. ۱۶ آذر ۳۲: او آذر ۳۲ را روز بیداری می نامد و معتقد است ملت به کمک جنبش های دانشجویی فهمید که اگرچه نیمی از منابع کشور به دست انگلیس غارت شده اما نیمه دیگرش هم در حال به غارت رفتن توسط آمریکاست. لذا او این روز را روز بیداری جامعه به کمک آگاهی بخشی دانشگاه دانست. ۱۸ تیر ۷۸ افشار معتقد است در حادثه تیر ۷۸ و فعالیت جنبش های دانشجویی، نباید یک طرف را مقصر صرف جلوه دهیم. وی بیان می کند که در آن دوره وقتی اعتراض بخش عظیمی از جامعه به یک موضوع خاص برقرار است باید این تلقی ایجاد شود که حتما اشکالی در کار بوده چرا که طبیعتا این واقعه در اثر دریافت و برداشت اشتباه یک یا چند نفر خاص نبوده و از آن به عنوان مطالبه ای جمعی یاد می کند. جمله نهایی افشار در باب ۱۸ تیر و اتفاقات پیش و پس آن یک جمله بود: روز هشدار برای خارج شدن جامعه و انقلاب از اصل دوم خود، یعنی آزادی. دوم خرداد ۷۶: با توجه به نقشی که جنبش های دانشجویی در پیروزی دولت خاتمی و روی کار آمدن ایدئولوژی جدید در هدایت کشور داشتند، از افشار می خواهم که راجع به دوم خرداد صحبت کند. او دوم خرداد را چهره زیبای آزادی خواهی و دموکراسی دین می داند و معتقد است؛ در دوم خرداد پیام ما با استناد بر قرآن یک چیز بود: شنیدن نظرات و رویکردهای مختلف و برگزیدن احسن ترین آن ها. ۱۶ آذر ۸۸: پای جنبش دانشجویی در وقایع ۲۲ خرداد ۸۸ تا ۱۶ آذر ۸۸ را هم به میان می کشم. از او می خواهم تا درباره اعتراض علنی دانشجویان نسبت به اتفاقات آن چندماهه در آن روز توضیح دهد. او معتقد است: قصد دانشجویان در روز ۱۶ آذر ۸۸ که در شفافیت مسئله ای شک کرده بودند و خواستار روشنگری در این زمینه بودند، این بود که اولا میثاق خود را با دانشجویان کشته و دستگیرشده در آذر ۳۲ اعلام کنند. اما در هدایت این اعتراض ها جوری برخورد شد تا این تلقی به وجود بیاید که دانشجویان تنها به قصد آشوب و بلوا دست به اعتراض زده اند، کما اینکه اعتراض آن ها منطقی، و نیازمند روشنگری بود اما متأسفانه نه درست هدایت شد و نه به نتیجه ای رسید، لذا من آن را روز میثاق دوباره با دانشجویان کشته شده در آذر ۳۲ می دانم. ۲۴ خرداد ۹۲ و ۲۹ اردیبهشت ۹۶ پس از یادآوری و دوره اتفاقات سال ۸۸ و پس آن، توجه افشار را به دو انتخابات یازدهم و دوازدهم جلب می کنم و از او می خواهم که نقش جنبش دانشجویی در پیروزی ائتلاف اصلاحات و حسن روحانی بیان کند. افشار عنوان می کند که طبیعتا دانشجویان به عنوان از تأثیرگذارترین اقشار جامعه کمک کردند که راه جامعه به مسیر پیشین خود بازگردد. اما باوجوداین، نقدی اساسی بر سران دولت و مدیران وارد است و آن هم این موضوع است چقدر در تحقق خواست ها و مطالبات دانشجویان موفق عمل کرده اند. طبیعتا اگر بخواهیم نقادانه و منصفانه نگاه کنیم، فعالیت هایی بوده اما پاسخگوی تلاش دانشجویان برای دولت مستقر نبوده است. من این دو تاریخ را، تاریخ تلاش جنبش دانشجویی برای برگرداندن جامعه به مسیر درست تر می دانم. رفع حصر، خواسته اصلی دانشجویان برای افشار از مطالبه عمومی بخش زیادی از دانشجویان صحبت کرده و توضیح می دهم: در اکثر مراسم های دانشجویی و میتینگ های انتخاباتی پیش از هر انتخابات، خواست اصلی جنبش دانشجویی رفع حصر سه تن از معترضان به حوادث انتخابات ریاست جمهوری 88 بوده است. سپس این سوال را مطرح می کنم تا ببینم از دیدگاه او حصر، چه هزینه های کاذبی برای کشور در بردارد. افشار در پاسخ به این سوال از این در وارد می شود و می گوید: ما می دانیم که یکی از اصلی ترین قول هایی که دانشجویان از دولت گرفتند، همین رفع حصر بود. اما باید توجه کنیم که موضع اصلی دولتمردان در این باب چیست. اگر اطلاع داشتند که مسئله حصر مسئله ای نیست که به سادگی حل شود یا آن را موضوعی قانونی به حساب می آوردند، پس نباید از جانب آن ها قولی داده می شد و آن را به عنوان وعده انتخاباتی مطرح می کردند. اما اگر قولی داده اند باید تماما به آن عمل کنند. افشار معتقد است طبیعتا مسئله حصر هم مسئله ای نبوده که دریافت شخصی یک یا چند نفر را در بربگیرد و مطالبه ای عمومی است که باید به آن رسیدگی شود. به عنوان سوال آخر از او می پرسم که با توجه به وضع موجود دانشگاه چقدر به آینده سیاسی جامعه امیدوار است. جوابم را با چند جمله کوتاه اما غمگین کننده می دهد و می گوید: با چنین رویه ای رسیدن به اهداف عالی مان بسیار کند پیش خواهد رفت. از آینده سیاسی دانشگاه و جامعه ناامید نیستم اما غمگینم که فتیله فعالیت دانشجویی پایین کشیده شده دانشگاه در سکونی عجیب غرق شده است. چیزی که از ۱۶ آذر 96 و فضای حاکم بر دانشگاه، عایدم می شود ترس ریشه کرده در دانشگاه بین دانشجویان آگاه و کم اطلاع و دور شدن شمار زیادی از دانشجویان از خواسته ها و مطالبات جریانی ریشه دار در کشور است. آیا شاهد بازگشت دانشگاه به روزهای پرنشاط و پرسشگری خواهیم بود؟

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code