| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
گزارش گیل‌نگاه از مناطق زلزله زده کرمانشاه ۴ روز بعد از حادثه؛
       کد خبر: 153234
نگاه ایران/ امیرحسین کریمی:دو روز پس از زلزله است و هنوز آواربرداری و امداد ادامه دارد. آوار خانه ها در برخی از روستا های دور و نزدیک هنوز پیکرهای نیمه جان به امدادگران تحویل می دهد و بوی تعفن اجسادی که زیر آوار مانده اند فضا را پر کرده است. دشت ذهاب، بخشی وسیعی در اطراف سرپل که حالا دیگر سراسر دشت خاک است. مردمی که نگران سرمای زمستان هستند به روستای امام عباس علیا می رسیم، روستایی دور افتاده و مهجور که اغلب خانه هایش تخریب شده اند. تنها بنای باقی مانده این روستا مرکز بهداشت آن است که از چنگال زلزله در امان مانده است. مردم روستا بی تاب و نگرانند اما صبوری می کنند. گاهی از دور صدای بالگرد های هلال احمر به گوش می رسد تا در دشت کنار روستا کمک ها را پخش کنند. به محض رسیدن بالگردها بخش زیادی از مردم به سمت آن ها هجوم می برند تا از کمک های رسیده سهمی ببرند. کمک های مردمی هر چند ساعت یک بار به روستا می رسد. آب معدنی، پوشاک، کنسرو، چادر و دارو بیشترین اقلامی هستند که مردم به این ناحیه فرستاده اند. بچه های روستای امام عباس علیا صبوری عجیبی دارند. بی تاب خانه و بازی هایشان هستند اما لبخند می زنند و امیدوار حرف می زنند. سالمندان روستا از ترس سرما می گویند و نگرانند تا قبل از شروع سرما سرپناهی به آن ها داده نشود. نان را از هر طرف بخوانی نان است در گوشه دیگری از روستا، مردی بذر گندم های مزرعه اش را جمع می کند تا به شهر ببرد. دست هایش را در گونی گندم می برد و مشتی برمی دارد. می گوید: این گندم شماست، تا وقتی که توان داشته باشم، می کارم تا به شما نان سالم برسد. کمی دور کمی نزدیک و لوبیاهایی که سحرآمیز نبودند دوباره بالگردی از دور، نزدیک می شود. مردم به سمتش هجوم می برند، پره های بزرگ بالگرد گرد و خاک را به هوا بلند می کند و فضا را آشفته تر از قبل می کنند . امدادرسانان حاضر در بالگرد، چند کیسه لوبیای خام برای مردم آورده اند. آنها احتمالا از ترس هجوم مردم و آسیب به هلی کوپتر، کیسه ها را از ارتفاع بیش از پنج متر به پایین پرت می کنند . ارتفاعی که باعث پارگی اغلب گونی ها و پخش شدن لوبیاها روی زمین می شود؛ مردمان ناکام بدون آن که از آذوقه ریخته شده سهمی ببرند به چادر هایشان باز می گردند. سرپل ذهاب، چهار روز پس از زلزله صبح روز بعد دوباره عازم شهر سرپل ذهاب می شویم. تقریبا هر سی دقیقه کامیونی از شهرهای مختلف ایران به این منطقه می رسد. مردم همچنان در کوچه و خیابان می گردند و عده ای مشغول پاکسازی حیاط خانه هایشان هستند. کامیون امدادی از سنندج به شهر می رسد. تلاش نیرو های کمکی که همراه محموله هستند جواب نمی دهد و مردم با ولع عجیبی خود را به اتاق کامیون می رسانند تا هرکس سهم بیشتری برای خود بردارد. جمعیت هیجان زده و عصبانی میان بار انبوه و بسته بندی کامیون یک بسته یا کارتن را می کشند. بسته ای که ممکن است یک سرش دست فرد دیگری باشد و بین دو یا چند نفر بر سر آن درگیری ایجاد شود. بچه ها اغلب به سمت خوراکی ها هجوم می برند و هر مقدار که می توانستند برمی داشتند. زنان، هم با شرم زیاد  به سمت کارتون های نوار بهداشتی ریخته شده از کامیون می رفتند و بعد از برداشتن، بسته را زیر شال،چادر یا لباس های بلند خود مخفی می کردند. مردها تلاش می کنند تا اصلی ترین اقلام غذایی خانواده شان را بردارند. برنج، روغن و نان بیشترین موادی هستند که آن ها با خود حمل می کنند.هر کدام هم دیگری را متهم می کند که در چادر یا کنار خانه ریخته شده اش به اندازه چند روز آذوقه جمع کرده است. برای بخش پایانی امروز دوباره سری به مسکن مهرهای سرپل ذهاب می زنیم. نیروهای ارتش مشغول کنترل محیط اند و تاریکی عجیبی همه مجتمع را فرا گرفته است. یکی از سربازها توصیه می کند به محض شنیدن کوچکترین صدایی از سوی خرابه ها به سمت وسط خیابان فرار کنیم. نیروهای امداد رسان این جا هم مستقر هستند و برای مردم پتو، لباس و غذا آورده اند. مردم به شدت کلافه و عصبی اند و از وضعیت نامعلوم ساختمان ها گله دارند. یکی از ساکنین می گوید: چرا باید تا آخرعمر قسط خانه هایی را بدهیم که به سادگی بر سرمان آوار شدند؟! زنان زیادی گوشه و کنار مجتمع جمع شده اند و مور می آورند. مور آوردن، آوایی در کردی است که زنان در سوگ و اندوه عزیزانشان می خوانند. آوایی محزون از ته حنجره شان که با گریه ترکیب می شود و غم مردن را دوچندان می کند. یک عکاس از دور این صحنه ها را ثبت می کند، دوربینش فلاش می زند و زنان سراسیمه از نیروهای امداد از منبع نور های کوتاه و تندی می پرسند که به سمتشان می آید. از زیر چادرها تا باریدن ابر قاب آخر سرپل ذهاب، آب معدنی های روی هم تلنبار شده و نان های خشک شده کنار خیابان اند. انگار که کسی روز اول را به یاد ندارد که اصلی ترین نیاز آب بود و حیاتی ترین غذا نان.حالا احتمال بارندگی داده اند و همه از مردم درخواست می کنند تا چادر ضد آب و نایلون محافظ برای پوشاندن چادرها تهیه کنند. مردم به سختی درحال گذران شب هستند و ملتمسانه به آسمان نگاه می کنند برای نباریدن.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code