| شنبه، 08 اردیبهشت 1403
موانع انسانی سرمایه گذاری در استان گیلان؛قسمت اول
       کد خبر: 152274
 نگاه ایران/ مومن صالحی  پژوهشگر اجتماعی بچه که بودیم همه اهالی محل به شغلی که داشتند شناخته میشدند . هوشنگ معلم ، رضا بانکی ، احمد خیاط ،منوچهر مکانیک ،اسماعیل لوله کش ، مشتی علی حلبی ساز ، غلامحسین بقال ، حسن ثبتی ، فرج آقا قناد،علی کفاش و.... اما امروز... همه یا دکترند و یا مهندس .آبدس لگن هفت دست و از شام وناهار هیچ خبری نیست . اگر کسی هم مثل من فوق لیسانس یک رشته علوم انسانی باشد که نه دکتر است و نه مهندس ،  انگار نام و نشانی ندارد و باید دکتر صدایش کنند تا هویت بیابد .حالا هر چه هم در نهان و آشکار و دوستانه و از سر ناراحتی به دوربری هایت میگویی که اقا من اسم دارم و دکتر نیستم و این کلمه مرا می آزارد و قصد ادامه تحصیل هم ندارم،  ولی اطرافیانت نمی پذیرند و انگار اینجور دوست دارند و کوتاه بیا نیستند . بچه که بودیم با سوت کارخانه گونی بافی رشت بیدار میشدیم و از هر کوچه ای سرویس های کارگران از پنج صبح به سمت و سوی کارخانه ها در حرکت بودند . لازم نیست الان در اینترنت سرچ کنم و نام کارخانه ها را برایتان پیدا کنم . داخل شهر گونی بافی و توشیبا و الکتریک  و پپسی و کانادادرای ، در جاده تهران سیمکو و پوپلین و فرش گیلان،در جاده لاهیجان ببا و یارلون و پاکت سازی ،  در جاده خمام  پوشش و چینی سازی و راف ،  در جاده لاکان ایران برک و پارس نیت و چینی سازی  و همینجور در هر سمت و سویی که میرفتی پر از کارخانه  و پر از کارگر و رونق اشتغال و از بیکاری خبری نبود . شاید بخاطر بچگی بود که از جلسات استانداری و سیاستهای رونق اشتغال و انواع تسهیلات تکلیفی و اینجور حرف های امروزی که عموما هم برای ایجاد اشتغال بی نتیجه مانده خبر چندانی نداشتیم . خارجی ها  هم درهر کارخانه ای دیده میشدند ، ماشین الات روز دنیا موجب حیرت مردمان ان روزگار میشد . محصولات تولیدی از کیفیت خوب و بالایی برخوردار بود وبسیاری از محصولات برای کشورهای دیگر تولید میشدند . بعضی از معلمان دبیرستانی من ، که جز شیک پوشی و پرستیژنمیتوانم از انان یاد کنم و بعدها که در اغاز معلمی خودم و در پایان دوره معلمی انان شاید یکی دو سالی را با انان با احتیاط و ترس و احترام همکار شدم ، از سفرهای خارجی خود عموما به کشورهای اروپایی میگفتند و ماشین هایی که از المان میخریدند و با ان به ایران برمیگشتند . خاطراتی که انگار افسانه ای برای معلمان گرفتار نان شب ، امروز است  و دراثبات و صحت و درستی ادعای ان معلمان محترم لابد باید شواهد زیادی داشته باشی تا باور کنند . نوجوان که شدیم،  شنیدیم که همه اینها ناشی از بورژوازی کمپرادور است و ان هم دشمن مردم و باید نابودش کنیم . کلماتی که از حیث بزرگتر از دهان کوچکمان بودن ،  تکرار و تلفظشان کیف و لذتی انقلابی و چپ روانه  داشت. کارخانه ها یک به یک تعطیل شدند . سوت کارخانه گونی بافی دیگر به گوش نرسید . پوپلین و فرش گیلان انبار و  نمایشگاه شدند . پوشش ویران شد . چینی سازی های بزرگ استان مخروبه ای شدند و ماشین الاتشان را به عنوان اهن قراضه فروختند . الکتریک را با محصولاتی بی نظیر فقط میتوان گفت که امحا کردند. خارجی ها را بیرون کردیم و سرمایه داران داخلی را هم به اتهام وابستگی در امان نگذاشتیم . بیکاری که شروع شد با خود حرف های اضافی رو هم آورد . فرهنگ بیکاری قهوه خانه نشینی روستائیان گیلانی، اینک مدرن شده ودر شهربا فضای مجازی فراگیر شده است. شایعه سازی و تهمت و اتهام،  به ثمن بخس از صبح تا نیمه شب با مشتریان فراوان به فروش میرسد. نقل تخلفات و دستگیری ها و اختلاس و مسایل اخلاقی مسئولان و سرمایه داران ( لابد فقط دیگران)  نقل مجالس شده و با لذت تمام از رسوایی یکدیگر با عکس و تصویر و مستندات و قسم و ایه و با احساسات تمام  میگوییم و سبک میشویم . از لحاظ روانشناختی که خیر سرم در یکی از همین زمینه های میان رشته ای کور سوادی دارم  و اندک مطالعاتی ، بنظر میرسد با این رفتارهای قابل مشاهده ،  اولا گویندگان خود را در حاشیه امنی میگذارند که دیگران همه فاسدند و ما از جمله پاکان روزگاریم و دوما خشم و ترس ومحرومیت ها و هیجانات ناشی از ناکامی های بیکاری و نداری خود را اندکی تسکین میدهند . به علت کم سوادی و ریاضیات ضعیفی که متاسفانه زیر پوشش شیک پوشی این روزها کم کم دارد همه گیر میشود،  اعداد اختلاس هر چه بزرگتر و با واحد پولی که نمیشناسیم  گفته شود،  انگار ضربات سنگین تری زده ایم  . میشنوی 3000 میلیارد دلار اختلاس شده است . پولی که هرگز تمام اقتصاد ایران در طول تاریخ مدرن خود ان را ندیده است . شایعه سازی های این روزها در جلوگیری از ورود هر سرمایه داخلی و خارجی به این استان ضربات مهلکی را وارد نموده است . چه کسی جرات میکند با دست و زبان مردمانی اینچنین سرمایه خود را به مخاطره بیاندازد ؟ در اوایل سال 1396 هنگامی که سرمایه گذاری خارجی به واسطه تیمی از واسطه های خیرخواه  از همشهریان ما ، برای حل مشکل زباله سراوان با 600 میلیارد تومان سرمایه گذاری 100% خارجی و بدون ریالی هزینه برای شهرداری رشت  جهت نصب و استقرار سیستمی مدرن با راکتوری زباله سوز و تولید انرژی الکتریکی ،  که نه پسماند فیزیکی داشت و نه الودگی زیست محیطی و صوتی به شهرداری رشت آمدند و در دفتر شهردار وقت ،  طی جلسه ای به معرفی سیستم خود با پاورپوینت وتوضیحات شفاهی پرداختند ،مدیران همان روز شهرداری از مواجهه مسئولان دستگاه های داخلی پایین دستی شهرداری رشت شرمنده شدند . این مدیران پایین دستی که مشتی از نمونه خروار مردمان این شهر هستند ،  بیش از انکه در گیر امور فنی و تکنولوژیک  سیستم های مورد بحث باشند،  تمام هوش و  حواسشان به واسطه های بود که لابد چه منافع میلیاردی را با اوردن این سرمایه گذاران ، در معامله مذکور تعقیب می کنند. دل آزاری رفتار انان و پیگیری های بعدی انجام نشده و ابتر انان ، چنان بود که مرغ از قفس پرید و کسی ککش هم نگزید . و امروز برای زباله های فراوان منطقه سراوان ، کاسه چه کنم چه کنم را در دست گرفته ایم . با این روحیات و اوضاع و احوالات فرهنگی مردم گیلان کسی جرات حضور و سرمایه گذاری را در این استان  خواهد داشت ؟ آیا مردم گیلان خودشان همدیگر را قبول دارند که بخش بسیار کوچکی از سرمایه های اندک خود را که قطعا هیچ آسیبی به زندگی انان وارد نمیسازد را در قالب ساخت های حقوقی مثل شرکت های توسعه و عمران شهرستان ها یا تعاونی های سهامی عام سرمایه گذاری نمایند ؟ اگر پاسخ این سئوال مثبت بود که شرکت توسعه و عمران شهرستان رشت سه سال تمام با مشارکت فقط نیم درصد مردم رشت و با سرمایه واریزی 50 هزار تومان برای هر نفر تا کنون شکل گرفته بود . که البته با تمام تلاش دولتی ها و من بمیرم و تو بمیرم های دیگران ، شکل نگرفته  و همچنان دست به دست میشود . اگر یزد استان اول صنعتی کشور است و اگر آذربایجان قطب تولید شکلات و بیسکوییت در ایران و منطقه شده و اگر کرمان  کویری ، هواپیمایی ماهان و بانک ایران زمین و کرمان خود رو و مس سرچشمه  و دیگر صنایع بزرگ را ازآن خود کرده  و اگر اصفهان قطب فولاد و گردشگری کشور شده و اگر ..... همه را باید در ابتدای کار در روحیات مردم آن سامان جستجو نمود . و روحیات مردمان ان سامان هم بدست برگزیدگان ان استان ها از معلمان و دانشگاهیان و مهندسان و پزشکان و مدیران و روزنامه نگاران و هنرمندان و سیاسیون  آنان با تلاش های بسیار مهندسی اجتماعی شده است .اکتفا کردن به رفتار فرافکنانه با بکار گیری ضمیر مجهولی که نمیگذارند ،  نه تنها چاره درد ما نیست بلکه پرونده جرایم بی مسئولیتی  مارا سنگین تر نیز میکند . چه کسی نمیگذارد ؟ چه کسی در دستگاه های اجرایی و دولت و نظام طرفدار بیکاری و بی سروسامانی زندگی مردم است ؟ چه کسی از فقر و فلاکت مردم با چه دلیل عقلانی سود میبرد ؟ چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید/گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست آری ما متهمیم  ، ما مسئول بیکاری  و فقر اقتصادی و فرهنگی مردم گیلان هستیم .تک به تک ما اگر شریک جرم نباشیم ، متهمیم  و با حلوا  حلوا دهن شیرین نمیشود . نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.
 
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code