| چهارشنبه، 05 اردیبهشت 1403
نگاه ایران:زن 45 ساله که برای رهایی از یک مخمصه دردناک به قانون پناه آورده بود درحالی که بیان می کرد نمی خواهم دخترم زندانی شود ولی باید او را از این منجلاب بیرون بکشم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود هشت سال قبل در حالی دچار مشکلات اقتصادی شدیم که همسرم بیکار شده بود. آن روزها در شهرستان نیشابور زندگی می کردیم و همسرم نمی توانست مخارج زندگی را تامین کند مدتی بعد برای رهایی از این وضعیت تصمیم گرفتیم به مشهد مهاجرت کنیم تا همسرم شغل مناسبی پیدا کند. بالاخره مشهد شهر بزرگی است و کسی بیکار نمی ماند. این بود که اسباب و اثاثیه منزلمان را جمع کردیم و به امید یک زندگی بهتر راهی مشهد شدیم در آن شرایط پرداخت اجاره منزل برای ما مشکل بود به همین دلیل منزل کوچکی را در منطقه اسماعیل آباد اجاره کردیم. تا اجاره بهای کمتری بپردازیم ولی یافتن یک شغل خوب تنها یک رویا بود و همسرم تا ظهر سر گذر می ایستاد و باز با دست خالی به منزل بازمی گشت تا این که به دست فروشی در خیابان روی آورد اما باآنکه درآمد خوبی نداشت بازهم براثر رفت وآمد با دوستان خلاف کارش به مصرف مواد مخدر آلوده شد از آن به بعد زندگی ما طوری در گرداب مواد افیونی افتاد که دخترم در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کرد و من به خاطر یک طرز فکر اشتباه تصمیم گرفتم دخترم را در سنین کودکی عروس کنم چراکه ازدواج در سنین کودکی بین فامیل و بستگان ما یک رسم دیرینه بود من هم به همین دلیل دخترم را در سن 12 سالگی عروس کردم اما متاسفانه دامادم فردی معتاد از کار درآمد وزندگی آن ها تنها سه ماه طول کشید دخترم که هنوز راه و رسم شوهرداری را نیاموخته بود از همسرش طلاق گرفت ولی از آن به بعد دیگر نمی توانستیم او را کنترل کنیم. چراکه پدرش غرق در منجلاب مواد مخدر بود و من هم باید برای تامین هزینه های زندگی و پرداخت اجاره منزل تلاش می کردم. غفلت از وضعیت فرزندانم موجب شد دخترم در پی یک عشق خیابانی با پسر دیگری ازدواج کند اما آن پسر علاقه ای به دخترم نداشت و تنها براثر هوس های خیابانی با او ازدواج کرده بود و او را لایق زندگی مشترک نمی دانست. این بود که خیلی زود اختلافاتشان شدت گرفت و دومین مهر طلاق بر شناسنامه اش خودنمایی کرد . متاسفانه دخترم از این ازدواج های ناموفق عبرت نگرفت و بازهم برای سومین بار و به دنبال یک دوستی خیابانی دیگر به عقد موقت مرد متأهلی درآمد. اما وقتی همسر آن مرد متوجه موضوع شد چنان دخترم را تحت فشار قرار داد که از سومین همسرش نیز طلاق گرفت. درحالی که دخترم هنوز 16 سال بیشتر ندارد روزگار تلخی را تجربه کرده است. اما بازهم به نصیحت های دلسوزانه من درباره این عشق های پوچ خیابانی گوش نمی کند و من هم باآنکه بسیار نگران او هستم هیچ کاری از دستم ساخته نیست. او اکنون با جوان دیگری آشنا شده و به لانه های فساد رفت وآمد می کند اما همچنان ارتباط خیابانی خود را پنهان می کند و حاضر نیست شیوه صحیح زندگی را در پیش بگیرد از همه مهم تر می ترسم دختر هفت ساله ام را نیز با خودش همراه کند باوجوداین قصد دارم او را از این منجلاب بیرون بکشم ولی نمی خواهم زندانی شود و ...

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code