| جمعه، 31 فروردین 1403
راهکاری برای کنترل شورای شهر و شهرداری رشت با نگاه به پیشنهاد ایجاد کمپین «مطالبه و نظارت»
       کد خبر: 134049
نگاه ایران/سروش اکبرزاده  فعال سیاسی و پژوهشگر همواره بر این باور بوده ام که بسیاری از شخصیت ها و اندیشمندان  این خطه اگر به جای زندگی  در جغرافیای گیلان در پایتخت می زیستند چندین سر و گردن بلندتر از کسانی  ظاهر می شدند که امروز سکاندار امور کشور در حوزه های مختلف اند و شاید اگر در یک یا دو دهه پیش "فرصت هجرت" از این فضای آلوده و تخریبگری که در آن همگان به جای دستگیری از یکدیگر عادت نموده اند که به پر و پای هم بپیچند، برای خواص به وجود آمده بود، امروز شاهد حضور پرتعداد گیلانیان هوشمند در کابینه و مسندهای کلیدی و اجرایی عالی رتبه کشوری و لشکری می شدیم. اما چه باید کرد که دلدادگی به این هوای مرطوب و موانست با خزر و جنگل و طراوت و باران و نیز ترس و توهم ناشی از غرق شدن در فضای سرد و سیاست زده پایتخت تاکنون  مانع  از حضور پرتعداد سرافرازان گیلانی  در معادلات ملی شده است. و صدالبته که مضار و مشکلات ناشی از تنزه طلبی و رواقی مسلکی ما گیلانیان در درجه اول متوجه خود ما خواهد بود و در مرتبه های بعد دود آن به چشم دیگرانی می رود که به این ظرفیت ها پشت کرده اند. به هرروی باید به جای منازعه با " آن دیگران" انگشت اتهام را به سوی خود بازگردانیم و حافظانه بانگ برآوریم که: " تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز! " از این مقدمه که بگذریم باید بگویم یادداشت یکی از روزنامه نگاران باسابقه و البته جوان و پرانرژی، آقای بابک مهدی زاده (اینجا بخوانید)  باعث شد این سطور را به نگارش درآورم تا بیش از آنکه به محتوای آن یادداشت (در خصوص ضرورت شفاف سازی با استفاده از مکانیزم فراکسیون بندی میان اعضا شورای شهر رشت و تاکید بر مطالبه و نظارت از سوی شهروندان و رای دهندگان )بپردازم، در باب فراگیر بودن این تحلیل و قابلیت استفاده از آن درصحنه های مختلف سیاسی و اجرایی کشور نکاتی را بیان نمایم: راهگشا بودن سنتزی از نسل های مختلف که درست یا " درست تر" را باور دارند یک - همواره نباید یکی از ریش سفیدان و پیش کسوتان و نسل اولی ها پرچمی را به دست گیرد  تا بقیه " علی قدر مراتبهم " و به ترتیب قد پشت سر او راه بیافتند. مهم این است که حداقل در " گیلان فرهنگی " که ما سنگ آن را به سینه می زنیم چنین الزامی در کار نباشد و عادت نماییم پشت سر کسی حرکت کنیم که سخنش درست یا " درست تر " است... وقتی روزنامه نگار جوانی که تاکنون هزینه های بسیاری هم پرداخته است، پرچمی چنین راه گشا و کلیدی به دست می گیرد چرا همگان پشت سر او و اندیشه اش راه نیافتیم و کمپینی عظیم راه نی اندازیم؟ البته این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که از آن طرف بام هم نباید افتاد! زیرا بعضاً زمزمه هایی شنیده می شود که نسل اولی ها را کلاً  باید بازنشسته کرد و در ویترین و موزه ها قرارداد ! خیر، هرچقدر هم این سخنان علت داشته باشند نه دلیل! باز نباید ناآگاهانه بر سر بازار مطرح شوند! مگر خاتمی و عارف و روحانی و جهانگیری و حجاریان و صدها روحانی و سپاهی و بسیجی و امنیتی گذشته و امروز نبوده و نیستند که همچنان پیش قرآولان جریان اصلاح طلبی و اعتدال در کشور محسوب می شوند؟ اگر این ذخایر را بازنشسته کنیم آیا دیگر هویتی برای این جبهه باقی خواهد ماند و دیگر سنگ روی سنگ بنا خواهد شد؟ اجمالاً اشاره کنم که در استان هم این وضعیت وجود دارد و همواره سنتزی از نسل های مختلف که درست یا " درست تر" را باور دارند در مباحث و مسائل پیش رو راهگشا خواهد بود، تازه آن زمان هم که نوبت آسیاب به جوانان می رسد باز باید از تجربیات پیشینیان بهره گرفت. توجه ویژه به تئوری «شفافیت در صدر و مطالبه در ذیل» دو - روزی سعید حجاریان، یکی از برجسته ترین تئوریسین های دوم خردادی برای برون رفت از تضادی که مابین دولت قانونی و دولت برتر به وجود آمده بود، تزی ارائه کرد با این عنوان که " فشار از پایین، چانه زنی از بالا " این که آن تئوری تا چه حد به حل مشکلات اصلاح طلبان در تعامل با حاکمیت در آن مقطع تاریخی انجامید، خود محل بحث دیگری است زیرا چه بسیار از تحلیلگران بر این باورند که آن نوع از فشار که می خواست زمینه ساز چانه زنی شود خود به ظهور و بروز فشاری در کفه مقابل و به صحنه آمدن امثال " سعید عسگر " و بسته شدن باب گفتگو میان آن دو گونه قدرت شد و به بیانی دیگر " عاقبت سرکنگبین، صفرا فزود " و باعث شد واضع آن تئوری خود در مقطع زمانی دیگری با تغییر شعار تروتسکی اذعان کند که: " اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات" و در توضیح آن نوشت: " آنچه نهال اصلاحات را سرکوب و جوانمرگ کرد، مجموعه ای از موانع خارجی و پاره ای ضعف های درونی بود" که این جمله مهر تأییدی است بر آنچه پیش تر به اختصار به آن اشاره داشته ام و توضیح و تفسیر آن مجالی دیگر می طلبد تا بتوانیم آراء این روشنفکر و متفکر تأثیرگذار در روند اصلاحات ایران را پیش از ترور به دقت موردبررسی قرار دهیم با این توصیفات من فکر می کنم تئوری " شفافیت در صدر  و  مطالبه در ذیل "آقای بابک مهدیزاده ضمن داشتن جامعیت در همه عرصه های سیاسی – اجرایی، اقتصادی ، فرهنگی فاقد آن ایرادات و تنش زایی هائیست که در اساس و جوهر نظر آقای حجاریان وجود داشت و به زعم من این تئوری نه فقط می تواند برای منتخبین پنجمین دوره شورای اسلامی شهر رشت و رای دهندگانشان ملاک و مبنا قرار گیرد که همه بالایی ها و پایینی ها، ملوک و ناس، رعیت و ولات ، در همه حوزه ها و زمینه ها باید به آن ملتزم و پایبند باشند. در جوف  نظریه دکتر سعید حجاریان " فشار باعث امکان چانه زنی می شد " و دیدیم که چگونه جریان رقیب زودتر از آنکه مقدمه: " فشار " منتج به اخذ نتیجه: امتیاز گیری در عرصه چانه زنی شود، به ترور فکری و فیزیکی چانه زنان روی آورد. کاش آن زمان تئوری سعید حجاریان توسط بابک مهدیزاده های وقت تعدیل می شد، تا دیگر شاهد نباشیم آن انقلابی دیروز و روشنفکر امروز بر صندلی چرخ دار بنشیند! تئوری بابک مهدیزاده متواضعانه و به قصد اصلاح، بالادستی ها را دعوت به شفافیت می کند و به لحاظ منطقی اگرچه مطالبه رای دهندگان و نظارتشان زمینه ساز و  "علت معده " 2 آن شفافیت است لیکن تا با انتخاب و اختیار بالادستی ها نیامیزد، به نتیجه نخواهد رسید یعنی فشاری در کار نیست در صورتی که تئوری دکتر حجاریان به نوعی فشار را علت تامه چانه زنی تلقی می نمود و درنتیجه چنانچه در تجربه تاریخی شاهد بودیم به ضد خود بدل گردید. آری تئوری ایشان به نظر من می تواند در اشل ملی راهنمای عمل حاکمیت و اصلاح طلبان باشد. دلیل موفقیت نسبی سه شورای شهر قبلی رشت سه - در اینجا به لحاظ مصداقی و تاریخی نیز می خواهم شهادت  دهم که سخن آقای مهدیزاده ، سخن درستی است و اگر توفیقی در کار شورای شهر رشت در دوره نخست وجود داشت و برخی افراد از آن ذکر خیری دارند ، معلول وجود فراکسیون اصلاح طلب پرتعداد و قوی در آن دوره بوده است البته در خاتمه بنده به عنوان ریاست شورا جمیع ایرادات و نقصان های آن دوره را همواره به پای خود نوشته ام و خواهم دانست. پاورقی: 1 – در یکی از مناسبت ها که آقای سعید حجاریان را به رشت دعوت کرده بودیم در همان سال های اولیه جنبش دوم خرداد که هنوز به زعم او این جنبش به نهاد تبدیل نشده بود به ایشان انتقاد کردم که چرا شما می گویی " جامعه مدنی ، همان مدینه النبی است "این کجا و آن کجا؟ این یک مفهوم جدید است و بر مؤلفه هایی تئوریک استوار است که باعث می شود تفاوت مبنایی و ماهوی با آن جامعه تاریخی داشته باشد... من آن روز سخن آقای حجاریان را یک تاکتیک تلقی کردم از نوع خدعه هایی که در آغاز انقلاب از آن ها به تکرار در خاطر داریم و گاهی این خدعه ها و تئوری ها نظیر تئوری " فشار از پایین و چانه زنی از بالا "جامعه را به بازی ها و عرصه های خطرناک می کشاند... 2 – علت معده ( به ضم میم و کسر عین ) فقط زمینه ساز تحقق معلول است به خلاف علت تامه (علت حقیقی) که باعث وجوب معلول می شود. معادل دانستن فشار و مطالبه با اصطلاحات علت تامه و علت معده  در این نوشتار با مسامحه و با توجه به فضای سیاسی و دیالوگ های این عرصه صورت گرفته است والا به معنای دقیق فلسفی هردوی این موارد از مصادیق علل معده اند. نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code