| جمعه، 07 اردیبهشت 1403
شاعری برای همه زمان ها و مکان ها
       کد خبر: 13147
[caption id="attachment_9533" align="alignright" width="150"]کوروش مهیار کوروش مهیار[/caption] جاذبه سخن حافظ  از برون دل و حکمتش از درون ذهن. سخن از اعجوبه تاریخ فرهنگ و ادبیات و فلسفه ما حافظ را فقط می توان به یادمانی کوتاه شاید دراین دایره گذارد. بی شک نیک واقفید که سخن از دریای عظیم اندیشه های ناب ایشان در تاریخ دیرنده و کهن در این چهار چوب ها نمی گنجد. پس به عادت روز و بزرگ داشت های تقویمی  و بقدر کفایتی اندک از این پیر قلندر هوشمند همه دوران ها بر گُرُده خویش لمس واز آن روی به سبک  و سیاق خویش وجیزه ای خُرد تقدیم مینمایم.. همه ما در کنارکتاب قرآن مقدس بر کَرند دیوارهای اتاق خانه کتابی محترم را ازکودکی دیده ایم که به هرعضوی و به هر اسلوبی در طول دورانها به احترام نگریسته و خوانده شده است. پس کس نیست که حافظ را از لحاظ بیوگرافی باز نشناسد. آزاد اندیشی ،اظهار نظرهای جسورانه بشیوه هنری ناب در تک  تک واژه های اشعارش تابلویی تابناک بوده است. آزاداندبیشی را البته  که با انکار ایده ها و نظرات و اخلاق و فرهنگ های دیگران نمی خواهد. با طنزی دلاویز و پر رمز وراز ایده های فراخ و ماندگار را در آثار خویش به ظهور می رساند. شاید در خوانش اولیه اشعارش، تصوری از صوفی اهل اسرار به نظرخواننده می رسد اما درحقیقت رندی هوشیار است که گاهن تجربیات را با وآژه های صوفیانه و طنز را با استهزای پیرامون عصر خویش می آمیزد. این نابغه اهل شیراز ما در عصری از تاریخ ایران می زیسته که قصری از انواع اقسام حکام و محتسب و جلاد و سرباز وحاسدان کم هوش بسیار بود. پس چگونه اندیشه های ناب تجربی خویش را باید که جمع و جورنموده  و جاودان می نمود. او که دستور قتلش نیز در لیست سیاه دلان کم شعور و وابستگان فرو مایه بود چندان به جمع آوری دیوان خویش میل نکرد . به آفرینشهای خویش ادامه داد. صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخواست / عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد فریب و ریا و سالوس و وهم  و هر گونه پذیرش های کورکورانه رویاهای نامشخص و هر چیزی از این فرمان های خواب آلوده را بی رحمانه در اشعار طنزناکش می نمایانده است. بحق که چنین ایده ها و راهکارهایی از چنین انسان هوشمندی در ان عصر حیرت آورشاه شجاه ها! و شاه محتسب ها! با همه عمله های شیطانی و گزمه های گوش به فرمان با سخت گیری های هراسناک بسیار اعجاب آور است. بقول گوته شاعر و اندیشمند بزرگ المانی : اشعار و سخنان حافظ همچون ابدیت بزرگ است. ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال/مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش برای عاقبت نیک کار؛ انسان باید که در امروز با رعایت اخلاق و زیستی انسانی به خوش فرجامی برسد. پس از مرگ که جسم از روح جدا میشود و در پرده اسرار آمیز عدم جای می گیرد. آشکار نیست به کجا رفتن. زیرا در دایره کنونی آمدن و رفتن از کجا به کجا معلوم نیست. قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند/ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس تمام اندیشه های حافظ ؛ طغیانش؛مقاومتش؛باورش بحقیقت؛ امیدش به آینده برایمان در عصر کنونی حکمت های دلنشین و درسهای عبرت انگیز است. برای ما که بهر حال در جهانی زیست میکنیم که مظاهر اجتماع نسبت به دوران سده های غبار الود گذشته ؛دگرگون شده و شعور وآگاهی و معرفت انسانی عرصه های والاتری را می پیماید. جمهور مردم جوامع بیشتر بر سرنوشت فردی و گروهی خود اشراف می یابند علم و آگاهی و بینش گستردگی و پهنه بیش از پیش را در بر می گیرد. بیان و روش های ان چندان دشوار نیست. چنین است که باید که به این جانهای فرهیخته و انسانگرا و روشن درود فرستاده و یاد شان را زنده نگهداریم که در زمانه خاکستری و غبارین قرون؛ کلام و اشعار و ایده های جذاب و نورانیشان در برابر آن همه خفاشان ظلمت خواه؛ افتخاردرخشان سرزمین ما است. جاذبه حافظ نه فقط برای مردم پرشور و پر احساس و آرزومند ما بلکه برای همه نسلهای انسانی زمانیکه عشق و زیبایی را خداوند زیبایی ها باقی گذاشته متعلق خواهد بود.آری حافظ شاعری برای همه زمان ها و مکان ها است. زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت/صعب کاری، بوالعجب وصفی؛پریشان عالمی و در پایان این که : صد هزاران گل شکفت بانگ مرغی بر نخواست/ عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد امید که از این حکمیان اصلاح جامعه فراوان  مکرر باد.   روانش شاد باد.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code