| پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403
فرشاد قربانپور
 آفرینش همیشه برایم جالب بود. نه تنها منطق آن بلکه حتی ذوق و سلیقه آن برایم جذاب بود. ازاین رو هنرمندآن همواره برایم افرادی جالب و به درد بخور بودند. هم روحیه شان و هم سرشتشان و هم نگاهشان.
آن ها بیشتر از تیپ کسانی هستند که کمی با افراد اطراف خود متفاوت اند. چون اساسا حضور در شرایطی که منجر به آفرینش یک اثر هنری می شود چنین چیزی را ایجاب می کند. بر همین اساس شاید بتوان گفت هنر و هنرمند بودن محصول یک شرایط است. هنرمندی، تنها نبوغ نیست. بلکه بیشتر دچار شدن به یک وضعیت است. اینجا بحث ما از موسیقی است. موسیقی به نظر من حیطه برجسته هنر است. هنری که ابعاد بسیاری دارد. از ادبیات گرفته تا هنر سازها و نوازندگی و تا صدا و آواز و مهم تر از همه شیوه و یا الگوی پیچیدن این ها با یکدیگر و منطبق کردن بر هم. ازاین رو هر صدایی که برمی خیزد و هر آهنگی که شنیده می شود خود داستان خلقتی دارد که این داستان در همهمه موسیقی و اعجاز شعر و آهنگ و ضرب و... گم می شود. گیلون وارش محصول نبوغ یک جوان شهرستانی داستان آلبوم گیلون وارش هم از همین قاعده است. بهرام یا علی کریمی خالق این آلبوم بر چنین بستری گام برداشت تا توانست این آلبوم را به سرانجام برساند. شاهد زحمت ها و جوش های مداومی بودم که او بارها از فرط آن ها به بد و بیراه گفتن به زمین و آسمان می غلتید. گیلون وارش محصول نبوغ یک جوان شهرستانی است. اما شک نکنیم که معیارهای به کاررفته در آن هیچ از معیارهای امروز جهان کم ندارد. در همین چهارچوب می توان این آلبوم را در ردیف بهترین آلبوم های محلی قرار دارد. استعدادی ظهور کرده است که بدون شک می تواند بیشتر و بهتر از امروز شکوفا شود و این همه البته بستگی به خود هنرمند دارد. چون یک هنرمند با انتشار اولین آلبومش در اصل باید ناراحت شود چون تشویق و تحسین دیگران اولین دیوار مستحکم در مقابل پیشرفت اوست که بسیاری از هنرمندان از این دیوار عبور نمی کنند. چنین مشکلی برای بسیاری از هنرمندان ایجادشده است. فرامرز دعایی هرچند در ابتدای انقلاب دچار مشکلاتی شد. اما معروفیت او چنان بود که او را در موج قهرمانی خواباند. او دیگر هرگز نتوانست به دلایلی به اوج خود بازگردد. حال آنکه افرادی مانند استاد عاشور پور و یا پوررضا توانستند از این سد بگذرند. خواننده ای که با صدایش بازی کرد آلبوم بهرام مدت ها پیش کلید خورد. حتی مدت ها پیش تر از اینکه او بخواهد این آلبوم را در قرارداد با حوزه هنری گیلان منتشر کند. او نبوغی داشت مثال زدنی. سرشار از استعداد بود. شعر را می شناخت و موسیقی را درک می کرد. نشست و شعر نوشت و خواند و با صدایش بازی کرد تا اینکه پی ریزی این آلبوم حتی پیش از اینکه منتشر شود ریخته شد. بعدها او این تک آهنگ ها را در این مجموعه قرار دارد و تعدادی از تک آهنگ های دیگر را نیز اساسا به دلیل محدودیت های حوزه هنری نتوانست در این مجموعه بگذارد. کار با دو گروه نوازنده در گیلان و مازندران آغاز شد. هر دو گروه با مشغله های بسیاری روبرو بودند ازاین رو حتی ضبط برخی آهنگ ها و ارسال ملودی ها گاهی یک ماه و بیشتر طول می کشید. به همین دلیل بود که انتشار این آلبوم از نقطه صفر تا انتشار چیزی حدود دو سال طول کشید. بعدها هم پس از پایان کار و تحویل کار به حوزه هنری، انتشار آن به صورت تجاری با تاخیرهای بسیاری مواجه شد. بارها یادم هست که با بهرام به حوزه هنری می رفتیم و هر بار وعده انتشار آن به همین زودی داده می شد. می دانم برای این آلبوم بیش از آنچه که از حوزه هنری پرداخت شد، توسط بهرام هزینه شده است. او تنها به عشق این کار و به عشق موسیقی و به عشق استعدادی که داشت اقدام به این کار کرد تا بتواند حتی اگر شده پله ای فرهنگ مرز و بومش را ارتقا دهد. از این جهت باید به او دست مریزاد گفت. ضبط آهنگ ها عمدتا در آستانه اشرفیه صورت گرفت که کار آن در استودیوی یکی از دوستان بهرام بود که در کارش کم بدقول نبود و این مسئله هم استرس های وارده به بهرام را دو چندان می کرد. داستان کاور آلبوم هم جالب است. اصولا کار با نهادهای رسمی کمی سخت است. نمونه آن را می توان در طراحی کاور آلبوم دید. کاور آلبوم توسط دوست مشترکمان مجدالدین عادل انجام شد. اما این کاور بارها و بارها از حوزه هنری برگشت داده شد تا ایرادهای بنی اسرائیلی آن برطرف شود. دخالت حوزه حتی در رنگ ها هم به چشم می خورد و این دیگر خارج از چارچوب ها و معیارهای آیین نامه ای و اداری بود و در نهایت سلیقه و نگاه شخصی اعمال می شد و آن هم نه توسط رئیس آنجا بلکه توسط کارمندان. ازاین رو جا دارد که واقعا به رئیس حوزه هنری گیلان دست مریزاد گفت که نگاهش به مسئله فرهنگ بسیار بازتر و بهتر از مدیران فرهنگی دیگر نهادهای فرهنگی است. در نهایت پس از اینکه همه از نفس افتادند کاور به صورت لایه باز فتوشاپی به حوزه هنری تحویل داده شد تا آن ها هر کاری می خواهند با آن انجام دهند و نتیجه آنچه انجام دادند همین شد که امروز می بینید. حتی حروف اول هر خط که نامی را می ساختند نیز حذف شدند. از بهرام کریمی تا «دورک» در اینجا خوب است کمی در مورد بهرام گفته شود. بهرام فقط بهرام نیست. علی هم هست اما خودش دوست دارد دورک خوانده شود. دورک نام گیلکی ببر است . این آلبوم هم از ابتدا قرار بود با نام دورک منتشر شود اما با مخالفت حوزه هنری مواجه شد. بهرام بچه آستانه اشرفیه است و طبیعی است که عاشق غذای ملی ایران یعنی کباب باشد آن هم با نان خلفه و دوغ چکیده. (یاد کبابی محمد بهمنی افتادم.) در همین شهر به دنیا آمد و زندگی کرد و بالید و امروز به عنوان هنرمندی که می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد مطرح است. او لیسانس شیمی و لیسانس معماری خوانده و هم اکنون دانشجوی دوره فوق لیسانس معماری است. نگاهش به معماری هم بسیار ستودنی است. درباره معماری سنتی گیلان مطالعات گسترده ای دارد. تحقیقاتش درباره تاریخ گیلان و ادبیات گیلان مثال زدنی است. تقریباً در زمینه ادبیات گیلکی روی دست او کسی نیست. او را درواقع باید علامه ادبیات گیلکی دانست. بهرام در حال سامان دادن به تحقیقات خود برای انتشار است. ازجمله فرهنگ نام های گیلکی، فرهنگ واژگان گیلکی با حدود 10 گویش گیلانی، پاره هایی از افسانه های گیلان و... ** بهرام از زمانی که در روابط خود انقلابی کرد و زندگی و وقت خود را وقف کارها و تحقیقاتش گذاشت توانست به بسیاری از آن ها سامانی درست بدهد. ازاین رو می توان گفت باید منتظر ماند و شاهد نوشته های جدیدی از بهرام بود که به زودی منتشر خواهند شد. او هر آن چیز و هرکسی را که مزاحمش در پیشرفت و ترقی بودند از میان دوستان سال های دور خود را کنار گذاشت و اکنون با چند تن از دوستان جان خود ارتباطی ناگسستنی دارد و در همه موارد کمک حالش هستند. بااین حال مهم ترین و بزرگ ترین مراسم رونمایی از آلبوم بهرام با همکاری دوستان سال های دور او در هتل دهدار آستانه اشرفیه به همت دوستمان علی کیا برگزار شد. امیدوارم باشیم که این روند پیروزی های پی درپی بهرام ادامه داشته باشد و بتوانیم او را در قله های مهم پیشرفت ببینیم. ** در پایان از همه خواهش می کنم تنها به نقد بهرام و آلبوم و کارهایش نپردازیم. این کار، کاری است عالی در سطحی که می شد در یک شهرستان انجام داد. اینجا از این بهتر نمی شود. البته بهرام از این بهتر هم می تواند. نیمه پر لیوان را هم ببنیم. متهم کردن یک هنرمند در آستانه به صدای فالش، میکس و مستر نامناست، تفاوت صدا در یک آهنگ و تونالیته های ناجور و... را هر کس دیگر هم می تواند انجام دهد. اما با همه این ها بهرام شهامتش را داشت و توانست کاری انجام دهد. دیگران هم اگر می توانند بسم الله.
 نگاه ایران: انتشار اخبار و یادداشت های دریافتی به معنای تائید محتوای آن نیست و صرفاً جهت انجام رسالت مطبوعاتی و احترام به مخاطبان منتشر می شود.

به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code