| دوشنبه، 10 اردیبهشت 1403
نگاه ایران/ نیلوفر روحی: شهر رشت پنجشنبه یازدهم خردادماه ۹۶ در شبی بهاری به همت کتابفروشی «ماه نو» همراه با جمعی از علاقمندان به فوتبال، سینما و ادبیات، میزبان «حمیدرضا صدر» بود. حمیدرضا صدر نویسنده، کارشناس، محقق و پژوهشگر حرفه ای فوتبال است. همینطور او علاوه بر نقد فوتبال، کارشناس سینما و منتقد فیلم نیز هست. دکتر حمیدرضا صدر در ایران و انگلستان تحصیل کرده است. فوتبال مرزها را بر می دارد صدر در آغاز با اشاره به تاریخ غنی فرهنگی رشت، از حضورش در این شهر اظهار خرسندی کرد و در ادامه از دوران کودکی اش گفت که به واسطه شغل پدرش در مشهد به دنیا آمده و چند سال اول تحصیلش را در کردستان سپری کرده است و سپس به تهران بازگشتند. او افزود: در کودکی معلم خط، زبان عربی و انگلیسی داشتم و سعی در ترجمه مجلات فوتبال همچون «شوت و گل»، از سرگرمی هایم در اواخر دوران دبستان بود. این پژوهشگر همچنین از اولین تجربه حضورش در استادیوم و کودکی که شیفته فضا ی منحصر به فردش شده بود می گوید و معتقد است: فوتبال مرزها را بر می دارد و افراد مختلف جامعه با اختلاف نظرهای فرهنگی، سیاسی، و تفاوت های اقتصادی و اجتماعی را گرد هم می آورد. صدر افزود: فوتبال راه ارتباطی من و برادرانم در سه قاره مختلف است. سینما این قابلیت را ندارد، فیلمی که من امروز می بینم ممکن است کسی ده سال قبل دیده باشد اما فوتبال در لحظه اتفاق می افتد و میلیون ها انسان به صورت همزمان در جریانش قرار می گیرند.

عکس های نادیده! حمیدرضا صدر کارشناس اقتصاد از دانشگاه تهران و کارشناس ارشد شهرسازی از دانشکده هنر های زیبای تهران است و همچنین در مقطع دکترای شهرسازی در دانشگاه لیدز بریتانیا به تحصیل پرداخته است. او که از کودکی اهل مطالعه و علاقمند به نوشتن بود همیشه از فیلم ها و کتاب های مختلف یادداشت بر می داشت، در جوانی نیز اشعاری سرود که اثرشان را از بین برده است. صدر همچنین در سال های پیش از انقلاب عکاسی می کرد که کسی آن عکس ها را ندیده و اکنون در حال نابودی اند. اولین یادداشتی که از او به چاپ رسید، نقدی بود بر یکی از آثار جان فورد که آغاز همکاری او با مجله فیلم را رقم زد. از دید او مجله فیلم در روزهای جنگ و زمانی که فیلم و سینما در دسترس نبود، فارغ از تنش های سیاسی، در روزآمد کردن مخاطبین می کوشید و سعی در حفظ علاقه آنها به سینما در نا به سامانی های دهه شصت داشت. صدر پس از آن به ترجمه کتابی برای مجله «زن روز» به صورت هفتگی پرداخت، این کتاب که «از حرمت زن تا تجاوز به زن» نام داشت، شخصیت زن در جامعه غرب را در دهه های مختلف با توجه به فیلم ها بررسی کرده است. شکوفایی، نتیجه سانسور صدر در ادامه صحبت هایش در ارتباط با سینما گفت: تاریخ نشان داده است در اکثر جوامع وقتی سانسور زیاد می شود رگه هایی از هنر به شکوفایی می رسد. مانند فیلم هایی که در زمان نازی ها در سینمای آلمان ساخته شد و یا تعدادی از بهترین فیلم های آمریکایی در ژانر نوآر در دهه پنجاه، زمانی که بیشترین محدودیت ها و ممنوع الکاری ها وجود داشت ساخته شد. او در همین مورد ادامه داد: در سینمای دهه شصت ایران نیز، زمانی که زن نمی توانست در فیلم حضور داشته باشد و نمی شد روابط عاشقانه را نشان داد، عباس کیارستمی «خانه دوست کجاست» را می سازد و بهرام بیضایی «باشو غریبه کوچک» را. صدر، حضور زن به عنوان چهره شاخص سینما در دهه هفتاد را تفاوت اساسی سینمای دهه شصت و هفتاد می داند، چرا که در دهه شصت حتی نمای کلوزآپ از خانم ها ممنوع بوده اما در دهه ی هفتاد اوضاع تغییر می کند و یک زن سوپراستار سینمای ایران می شود. این محقق در ادامه به تجربه اش در مجله «هفت» اشاره کرد و گفت: هفت مجله ای بود که قصد مردمی شدن نداشت و برای اقلیت می نوشت، روی جلدش را نمی فروخت و مصاحبه هایش انتخاب شده بودند.در سالهای همکاری ام با هفت، یک مصاحبه با سهراب شهید ثالث، فیلمساز فقید ایرانی در شیکاگو و همچنین یک مصاحبه با فرخ غفاری سینماگر ایرانی، در پاریس داشتم. او افزود: تعطیلی ناجوانمردانه مجله «هفت» آنقدر برایم تلخ بود که دیگر در مورد سینما ننوشتم و در هیچ مجله و برنامه سینمایی به فعالیت مداوم نپرداختم. همیشه فکر می کردم در ۳۵ سالگی می میرم! صدر در ادامه به توضیحاتی در مورد کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» که روایت گر زندگی محمدرضا پهلوی است و تازه ترین کتابش با عنوان «سیصد و بیست و پنج» که روایتی ا ست از دوره نخست وزیری حسنعلی منصور، پرداخت. صدر «تو در قاهره خواهی مرد» را نقدی بر قدرت و نظامی گری می داند، چرا که خانواده پدری اش اشراف زاده بودند و پدرش نظامی بود و این شیوه زندگی با روحیات او سازگاری نداشت. او افزود: نقطه مشترک و جانمایه این دو کتاب ، ورای تاریخ و سیاست، مرگ است که همیشه به عنوان مکاشفه برایم جذاب بوده است. همیشه فکر می کردم در سن سی و پنج سالگی می میرم چون مادر بزرگ، پدر و عمه هایم زود مردند. صدر ادامه داد: وقتی دبستانی بودم شاه را ترور کرده بودند اما زنده مانده بود و بحثش را بین صحبت های اطرافیانم و روزنامه ها دنبال می کردم، رمزآلود بودن ترور همیشه برایم جذابیت داشت. او در ادامه ضمن اشاره به دو کتاب «Speak» و «the Damned United» که به ترجمه آنها پرداخته گفت: اگر یک بار دیگر به زندگی بازگردم زبان شناسی و ریشه یابی لغات را دنبال می کنم. در ادامه این نشست، حمیدرضا صدر به پرسش و پاسخ با حاضرین پرداخت. او در پاسخ به یکی از حاضرین که در مورد ترجمه کتاب Speak(یه چیزی بگو) پرسیده بود گفت: در دوره ای که برای درمان همسرم که به سرطان مبتلا شده بود به امریکا رفته بودیم این کتاب را در کتابخانه یکی از اقوام همسرم که روانشناس اجتماعی است پیدا کردم، speak، موشکافانه به نقد جامعه امریکایی می پردازد. صدر در پاسخ به یکی از حاضرین درباره ترجمه کتاب توضیح داد: من کتاب هایی را ترجمه کردم که دوستشان داشتم و خودم را در حوزه ترجمه و دیگر حوزه هایی که واردشان شدم، آماتور می دانم. او در پاسخ به سوالی در ارتباط با فوتبال ایتالیا، با بیان اینکه این مسئله هم به تاریخ باز می گردد ادامه داد: چرا که ایتالیا دوره های بسیاری در طول تاریخ در حال جنگ بوده و مورد حمله قرار گرفته که این مسئله، حالت دفاعی فوتبال ایتالیا را توجیه می کند. در ادامه این پرسش و پاسخ او کتاب «ترس و نفرت در لالیگا» را به یکی از حاضرین که در مورد تیم رئال سوال پرسیده بود معرفی کرد. صدر در ادامه به بیان دلایل خود برای ادامه ندادن نقد فیلم پرداخت و گفت: از نظر من نقد فیلم در دنیا تمام شده است و مخاطبان خودشان صاحب نظرند، چرا که نسل جدید این امکانات را دارند که فیلمی را بارها ببینند و در موردش صحبت کنند. در ادامه یکی از حاضرین از زندگی شخصی او پرسید که چگونه اقتصاد، شهرسازی، سینما و فوتبال را در کنار هم ادامه داده؛ او در پاسخ گفت: شاید در ظاهر متفاوت باشند اما اگر تاریخ را پایه و اساس قرار دهیم، همه به هم متصلند. در آخر این برنامه حمیدرضا صدر به امضای کتاب هایش برای علاقمندان پرداخت.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code