| شنبه، 01 اردیبهشت 1403
نگاه ایران/فاطمه صابری «در میانه های جشن پیروزی بزرگ در ورزشگاهی که غریو شادی زنان و مردانش، به آسمان بلند است قفسه ی سینه ی مرد جوان تیر می کشد. از جایش بلند می شود، از کنار چهره های خوشحال می گذرد، خودش را به آمبولانس گوشه ورزشگاه می رساند، به تکنسین حاضر شرح حال می دهد و روی برانکارد دراز می کشد. به دوستش می گوید نیازی به همراهی ات نیست اما ناگهان قلبش تپیدن را فراموش می کند و چشمانش به سقف آمبولانس خیره می ماند...» هر نویسنده ای چنین متنی را برای ساخت پلانی از یک فیلم به کارگردان های گمنام هم پیشنهاد کند او نمی پذیرد و می گوید روایت مورداشاره فاقد منطق،اغراق آمیز و برای مخاطب غیرقابل باور است؛یا محترمانه تر می گوید: سینمای «بالیوود» که نیست. اما اینجا سرزمین اتفاق های عجیب است. روایت مورداشاره هم تخیل نیست و عین واقعیت است که اول خرداد 96  در ورزشگاه عضدی رشت رخ داد و بازیگر این پلان «مهدی تقی زاده» روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب نام دارد. «بازی» تقی زاده در این فیلم کوتاه چند روزی است زندگی روزمره ده ها نفر را تحت تأثیر قرار داده است و حتی یادآوری اتفاقی به بزرگی پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری هم نمی تواند از اندوه این غم ابدی برای اطرافیانش بکاهد. اطرافیانی که جملگی از تقی زاده ای خاص و متفاوت سخن می گویند. مردی دغدغه مند نسبت به شهر و کشورش. پسری که از روزهای نوجوانی با کتاب  و مطالعه عجین بوده و در هر جمعی همیشه دست بالا را در ارائه تحلیل و جهت دهی افکار داشته است. روزنامه نگار بوده و فعال سیاسی؛ از دوم خرداد 76 به این سو یعنی 2 دهه قبل که تقی زاده تازه وارد روزهای جوانی شده بود و شور و اشتیاقش نسبت به تغییر را به جامعه اطرافش منتقل می کرد تا اول خرداد امیدوار ماند نسبت به موعد مقرر؛بالاخره من و هم نسلانم دیده خواهیم شد و تا ابد «سربازان مجاهدین شنبه» نخواهیم ماند. تقی زاده سالها منتظر ماند تا بالاخره او و جوانان شایسته دیگر بر  بعضی از کسانی که گویا «مدیر» زاده شده اند و کارنامه عملکردشان تاثیری در ارتقای شغلی شان ندارد، ترجیح داده شوند. طی سه روز گذشته درباره تقی زاده و رنج های رفته بر او، روایت های تکان دهنده از وضعیت اقتصادی اش در سال های اخیر و فشارهای وارده بر قلب و روحش مطالب زیادی بیان و یا مکتوب شده است .فصل مشترک این اظهارات آن است که تقی زاده هرگز به اندازه ی نیمی از شایستگی هایش هم دیده نشد و شغل دلخواهش را نداشت تا هرگز هر چهارچرخ زندگی اش باهم نچرخد و او دغدغه گذران زندگی را داشته باشد. و منتقد باشد نسبت به بی عدالتی ها، رانت همیشگی برای عده ای غیر شایسته و افراد کم اطلاعی که امورات را در دست دارند و وظیفه شان حرکت چرخ زندگی استان و کشور بوده است. آستانه تحمل افراد متفاوت است. تقی زاده هم بعد از سال ها تحمل مصائب، در اوج جوانی دچار نارسایی قلبی شد و قلبش را به تیغ جراحی سپرد. تا از دغدغه های بسیارش قلبی مریض برایش یادگار بماند. اما این همه او را نسبت به امور شهر و کشور بی تفاوت نکرد. عضو حزب شد و در ستاد انتخاباتی فعالیت کرد و در آخر هم در جشن پیروزی رئیس جمهوری که با تلاش امثال تقی زاده به دست آمد، شرکت کرد. جوانی که از دوم خرداد 76 فعالیت های سیاسی اش را آغاز کرده بود  20 سال بعد در همان تاریخ قلبش از حرکت ایستاد بدون بهره مندی از حقوق حقه اش به عنوان یک فعال سیاسی اهل فکر و اندیشه و صاحب صدهها ایده. مشت های گرده کرده تقی زاده، شعارهای پرشور و تحلیل هایش از 2 خرداد 76 که دولت اصلاحات را زمامدار امور کرد تا تقی زاده ای که کمک کرد حسن روحانی برای بار دوم رئیس جمهور ایران شود تقریباً هیچ عایدی برای جوانی که به شهادت اکثر افراد حتی کسانی که یک بار هم او را از نزدیک دیده بودند نداشت. درحالی که اگر او  شایسته داشتن پست مدیریتی هم نبود (که بود) حقش داشتن زندگی با حداقل دغدغه در همین استانداردهای ایران که بود. مهدی تقی زاده و صدهها جوان شایسته مانند او در دو دهه گذشته نه تنها از سوی دولتمردان همفکر و غیر همفکر که از سوی فعالان بخش خصوصی هم به هیچ انگاشته شدند. کسانی که در ایام انتخاباتT مهدی ها را عزیز می دارند، از نردبانشان بالا می روند، با استفاده از شرایط خاص برای خود در بخش خصوصی هم امکانات ویژه ایجاد می کنند  تا در روزهایی که پست دولتی ندارند هم سود ویژه اقتصادی خود را داشته باشند اما در آن بخش هم باز امثال تقی زاده ها جایی ندارند. فعالانی که حماسه دوم خرداد  76 را آفریدند و رای اولی بودند امروز ازنظر سنی بین 30 تا 40 ساله هستند یعنی بسیاری از آن ها در آستانه میان سالی قرار دارند بدون آن که دولتمردان آن زمان و دولت تدبیر و امید و فعالا اقتصادی بخش خصوصی، توجهی به وضعیت اقتصادی این افراد داشته باشد. کسانی که در روزهای منتهی به انتخابات «عزیز» می شوند و ستادهای انتخاباتی در اختیارشان قرار داده می شود اما بعد از پایان کار و پیروزی اگر پست و عنوان و جایگاهی هم در میان باشد قطعاً از آنِ این جوانان نیست و مجاهدین شنبه شایسته تر دانسته می شوند. خداحافظی ابدی «مهدی تقی زاده» در آوردگاه سیاسی، مدیران را به خود می آورد؟ قرار است امروز جمعی از مدیران ارشد کشوری و استانی در مسجد گلسار امام رضا دورهم جمع شوند و به یاد مهدی تقی زاده مویه کنند. مهم ترین ترین مقام دولتی حاضر هم محمدباقر نوبخت معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه وبودجه کشور است. می توان حالا که دقایقی به آغاز مراسم باقی مانده است خطاب به معاون رئیس جمهور نکاتی را مطرح کرد و نوشت:امروز می توانست موعد برداشت یک پلان متفاوت در همان حوالی گلسار باشد. لوکیشن اما می توانست به جای مسجد، مثلاً سالن مخابرات و یا کمی آن سوتر سالن غدیر استانداری باشد. می شد به جای لباس های تیره بر تن افراد حاضر رخت روشن پوشاند؛ چون بر اساس این روایت مراسم نه ختم و عزا که گردهمایی به مناسبت  معارفه «مهدی تقی زاده» به سمت ریاست یکی از اداره ها یا ارگان خصوصی و ...بود. کاش وقتی امروز آقای نوبخت  در مراسم حضور پیدا می کند چشم بچرخاند و ده ها جوان سردر گریبان را ببیند که بدون استثنا همه تصور می کنند به دلیل حجم فشارهای وارده، گذران دشوار زندگی روزمره و بازی در نقش «سیاهی لشکر» در طی دو دهه، هرکدام می توانستند جای مهدی باشند و یا به زودی کنارش به خوابی ابدی فرو بروند. با این تفاوت که حتی اندازه تقی زاده این شانس را هم ندارند که افراد صاحب نام برایشان پیام تسلیت صادر کنند و از مرگشان حماسه سرایی شود. کاش آقای نوبخت امروز که پشت تریبون مسجد گلسار قرار می گیرد مصمم تر به فکر عملی کردن وعده حسن روحانی مبنی بر به کار گرفتن جوان ها بیافتد و در دولت دوم روحانی برای جوانان گیلانی و ایرانی کاری انجام دهد. کمی روند بازنشستگی ها را تسریع کند، چندشغله ها  کنار گذاشته شوند. چون جوان هایی که در آستانه ی 40 سالگی قرار دارند خسته اند از بازی در نقش سیاهی لشکر.زمان برایشان از دست رفته است. دشوار نیست آقای نوبخت؛ فقط باید باور کرد استفاده از جوانان درروند اداره امور وقتی ساختارها کاملاً  مشخص است هرگز نتیجه بدی نخواهد داشت. بدترین حالت ممکن مانند شرایط حاکم بر اداره استان و کشور طی سال های گذشته است. مدیران زیادی در این سال ها پست گرفته اند که با هر معیاری کارنامه شان قبولی نبوده اما بازهم به آن ها اعتماد شده است. از امسال به جوانان اعتماد کنید. کسانی که تشنه کار و پر از خلاقیت هستند. مهدی تقی زاده ازجمله بهترین این جوانان بود که می توانست در صورت اعتماد در سال های گذشته تحولات مثبتی را در یک بخش ایجاد کند اما به او اعتماد نشد تا زیر فشارهای 20 ساله زندگی تاب مقاومت از کف بدهد و به شکلی تراژدی با زندگی خداحافظی کند. آقای نوبخت! برای جوانان حاضر در مراسم و دیگران طرحی نو دراندازید؛ گریستن بر عزیز از دست رفته را اطرافیان و دوستانش به دل خراش ترین شکل ممکن خود انجام می دهند.
به اشتراک بگذارید:

نگاه شما:

security code